بازخوانی دورهای مهم در تاریخ کشور همسایه
نگاهی به حکمرانی علویان در سوریه؛ اقلیت ۱۳ درصدی که نیم قرن حکومت کرد
فرانسه تصمیم گرفت برای سوریه ارتش به راه بیندازد. فکر میکنید اولین داوطلبان چه کسانی بودند؟ بله، علویان.
سوریه کشوری با مساحت ۱۸۵ هزار کیلومتر مربع (مساحتی حدود یک نهم ایران) در سال ۱۳۵۰ شمسی، بین ۷ تا ۸ میلیون نفر جمعیت داشت و پایه اقتصاد آن، کشاورزی پنبه بود که سالانه ۴۵۰ تن محصول اعلا میداد که نیمی از آن به غرب صادر می شد.
روزانه حدود یک میلیون بشکه نفت خام تولید می کرد که بیشتر مصرف داخلی می شد و عایدی صادراتی ناچیزی داشت. علاوه بر همه این ها، سوریه رودخانه فرات را داشت و بنادری نه چندان استراتژیک در ساحلی ۱۶۰ کیلومتری از دریای مدیترانه.
چنین سرمایه ای، می توانست کشوری مانند سوریه را کفایت کند به شرط آن که اسرائیل نبود. وجود عارضه ای به نام اسرائیل، برای سوریه، به معنای تخصیص ۷۰ درصد بودجه کشور به ارتشی با استعداد ۹۰ تا ۱۲۰ هزار نفر بود.
علویان که خانواده اسد از دل آنها سربرآورده، یکی از فرقههای مذهب شیعه هستند که قرنها سرکوب و سختی و طرد اجتماعی را به دوش کشیده است و به نظر می رسد بخشی از آنچه در سوریه رخ داده نتیجه همان سرکوبهاست.
جالب اینجاست که تاریخ سوریه پر است از طرد اجتماعی علویان، سیادت سنیها و دخالت خارجی و استفاده خارجی ها از نزاع فرقه ای داخلی.
هر کجا سنی ها قدرت را در دست داشتند دیگر مذاهب به ویژه علویان مطرود شده و به کوه و بیابان کوچانده شده اند. هر کجا عثمانی و فرانسوی قدرت را در دست گرفته از یکی علیه دیگری استفاده کرده است.
نیم قرن سیادت علویان بر سوریه
علویان اقلیتی حدودا ۱۳ درصدی که با سی سال از ریاست جمهوری پدر و بیست سال از ریاست جمهوری پسر، حدودا نیم قرن قدرت را در سوریه در دست داشتند.
علویان یا نصیریها، اواسط قرن سوم هجری قمری در ناحیه عراق ظهور کرد. به دلیل سختگیری ها و فشار خلفای عباسی و حاکمان سنی عراق به سوریه کنونی مهاجرت می کنند. آن زمان نام این طایفه نصیریها بود اما از زمان تسلط فرانسه به سوریه این عنوان به شکلی استهزاآمیز برای این فرقه به کار برده شد. درگیری های مذهبی و اختلاف بین اکثریت سنی و اقلیت علوی در سوریه شدت گرفت. حتی در کتب تاریخی آمده که صلاح الدین ایوبی تلاش کرد تا مذهب آنها را تغییر دهد اما موفق نشد. انها علوی ماندند و سنی نشدند. ابن بطوبه می نویسد «پادشاه ایشان را مجبور کرد در هر روستا مسجدی بسازند و ایشان چنین کردند ولی آنها داخل آن نمیشوند و چه بسا چهارپایان خودرا در آن، جا میدهند...» همین نافرمانیهای مذهبی موجب میشود که مسیر صدور فتوای ارتداد آنها طی شود. از جمله فتوای فقهای اهل سنت فتوای ابن تیمیمه که مجوز شرعی برای کشتار و سرکوب علویان بود. طبق فتوای او حتی علویان از بسیاری از مشرکان کافرترند.
سلطان سلیم و تبعید علویان
قرنها زندگی علویان پر بوده از کشمکش و درگیری بین انها و حکامی که بر سوریه خلافت می کردند.
مثلا با سیطره عثمانی بر منطقه شام سرنوشت علویان تارتر شد. سلطان سلیم شمشیر را از رو بست و مبارزه جدی با علویان را آغاز کرد و آنها را بعد از درگیریهای زیاد به سمت نواحی حلب و کوهستانهای جبال نصیره تبعید کردند. با استراتژی که سلیم به پا کرد عملا آنجا محاصره شدند، بخشی از عشایر ترک به سمت دامنه کوه ها گسیل شدند تا حتی علویان امکان پایین امدن از کوه را نداشته باشند تا راهی برای یافتن آذوقه هم پیدا نکنند و از بین بروند. اما این هم خاتمه کار علویان نبود. علویان توانستند خود را با شرایطی که برآنها مستولی شده بود وفق دهند اما عشابر ترک نتوانستند مقاومت کنند چون به آن اقلیم عادت نداشتند.
در این بین تنها باب عالی و چند پاشای ترک دیگر، سخت گیری کمتری بر علویان روا داشتند و آنها اندکی آسوده زندگی کردند.
قرنها زندگی علویان پر بوده از کشمکش و درگیری بین انها و حکامی که بر سوریه خلافت می کردند
سربرآوردن علویان از تنگنا
با فروپاشی عثمانی و پایان جنگ جهانی اول ورق برگشت، سرپرستی سوریه، لبنان و منطقهای در جنوب آناتولی به فرانسه واگذار شد و ماه عسل علویان و فرانسویها آغاز شد. البته فرانسویها قرابتی با آنها نداشتند اما برای مهار سنیهای علاقمند به عثمانی، علویها وزنه خوبی بودند. خاصه آنکه ناسیونالیسم عربی ایجاد شده بعد از فروپاشی عثمانی مطلوب فرانسویها نبود. این استراتژی همیشه جواب میدهد دشمن دشمن من ، دوست من است.
با این امتیاز مثبت علویان کم کم توانستند از مناطق روستایی و کوهها به سمت دشت و مناطق شهری نقل مکان کنند.
حمایت فرانسوی ها از علویان
بسیاری از منابعی که در مورد سوریه نوشته شده بر این گزاره متفق القول هستند که سیاست فرانسوی ها تقویت اقلیتهای مذهبی علیه اکثریت سنی در عینحال تفکیک آنها از یکدیگر است. از همین رو، علویان در شمال و سنیها در مرکز و دروزیها در جنوب موفق به تاسیس دولت شدند. علویان در مناطق مهمی مانند بنادر لاذقیه طرطوس اجازه خودمختاری یافتند.
همین زمینه باعث شد که آنها بتوانند در فاصله سالهای ۱۹۲۲ تا ۱۹۳۶ اولین دولت خود را تاسیس کنند. ۱۹۳۰ نیز اولین قانون اساسی سوریه تدوین شد.
چهارده سال بعد یعنی ۱۹۴۴ سوریه در عرصه بینالمللی به عنوان کشور مستقل به رسمیت شناخته شد و آوریل ۱۹۴۶ و پس از خروج نیروهای فرانسوی از سوریه استقلال کامل پیدا کرد.
فرانسوی ها برای علویان حکم مفر را داشتند. حضور اجتماعی و آرامش نسبی برایشان فراهم شده بود البته در یک صلح تام و تمام به سر نمی بردند. مشکلاتی هم وجود داشت. برای رفع آن مشکلات، دولت فرانسه در بخشهایی از حاشیه دریای مدیترانه از جمله بنادر لاذقیه و طرطوس به علویان اجازه خودمختاری داد.
باری علویان کم کم دشت نشین شدند و به مناطق شهری وارد شدند.
علویان و راه اندازی ارتش سوریه نسبت به ورود به ارتش مقاومت جدی داشتند. موسی علیزاده طباطبایی در کتابی با عنوان سوریه که در سال ۸۷ منتشر شده در مورد مقاومت سنی ها می نویسد «ثروتمندان شامی ترجیح میدادند فرزندانشان به مدارس عمومی بروند و حاضر بودند هر کاری بکنند تا فرزندانشان به خدمت نظام نروند. برخی معتقدند این فرهنگ رایج در بین اقشار شهری سنی موجب شد اهل سنت در معادلات سیاسی آینده سوریه نتوانند در ساختار قدرت به سهم مناسبی دست پیدا کنند.»
اما در مقابل افسران علوی مذهب توانستند انحصار مشاغل فرماندهی ارتش را در دست بگیرند. به این شکل و با دهقانی شدن کادر افسری ارتش، بستر مناسبی برای فعالیتهای ملی گرایان و گروه های چپ گرا فراهم شد. ظرفیتی که توانست علیه رژیم سنتی موجود در کشور بشورد.
دهقانان محروم علوی در ارتش به پیشگامان ایده های انقلابی تبدیل شدند. یادمان نرود که سال ۲۰۲۱ هم پیشگام انقلاب و تحول خواهی کشاورزانی بودند که با بحران کم آبی و مشکل جدی در زراعت مواجه شدند. چپ گراهای سابق که از سیاستهای دولت شکایت داشتند. اما بخشی از آنها که حزب بعث را تشکیل دادند نیز مخالفان استعمار فرانسوی بودند.
درگیری با فرق مذهبی دیگر
پاندول ساعت در سوریه که به سالهای پایانی قرن بیستم میرسد سوریه علاوه بر درگیری بین فرق مذهبی، به ویژه سنیها و علویان، درگیریهای ضمنی دیگری هم داشته و دارد.
درگیری و رقابت عمیق بین ناسیونالیستهای سوری و بعثیها که در تلاش برای نیرو گرفتن از بین جوانان و دانشجویان بودند.
فاروق الشرع در روایت گمشده مینویسد «بعثیها نسبت به تاریخ عربی و نمادهای آن همچنین فرهنگ عمومی تاکید داشتند و ناسیونالیستهای سوری به حوزه آموزش نظامی به عنوان میدانی برای جذب جوانان پسر و دختر هم نگاهی داشتند.» حتی براداران بزرگتر او در جوانی به جدال هر روزه در خانه بر سر این دو حزب میپرداختند و هر کدام عضو یکی از این دو گروه بودند. این جو داخلی با معجون غلیظ دیگری هم آمیخته میشود؛ اوجگیری گرایشهای کمونیستی که از قلب کرملین تا کوبا را درنوردیده بود و جوانان عرب چه کم داشتند از آنها.
حکومت بیش از نیم قرن علویان در سوریه با بحران اخیر به پایان خود رسید و باید دید آنها کجا دوباره سر برخواهند آورد؟