بشار اسد در مسکو: از پناهندگی به زندگی لاکچری
این سطور را در حالی میخوانید که مردی قدبلند و کمی خمیده از پنجره وسیع آپارتمانش بر فراز آسمانخراش شهر مسکو به بیرون خیره شده است و به تماشای منظره میپردازد.

طی چند ماه گذشته، چشمان او به این چشمانداز عادت کرده است، اگر چه هرگز یاد نگرفتهاند که از آن آرامش بگیرند. آسمان خاکستری و زمستانی پایتخت روسیه بر افکار غمانگیز او سنگینی میکند و آخرین بقایای امید را درهممیکوبد. رودخانهی قابلمشاهده از این پنجره بس دلانگیز است. با این حال، جریان مداوم آن رودخانه تنها تصاویری را ایجاد میکند که او شاید میخواست ویرانش کند، یا شاید در خاطر بسوزاند: کاخ گرم در دمشق، صف ژنرالهای تحت فرمانش و کشوری که کاملا متعلق به او بود و خانهاش بود.
با این حال، برای بشار اسد، ساکن جدید شهر مسکو، عجلهای برای ترحم نداشته باشید. یک روزنامهنگار مستقر در مسکو که زندگی جدید حاکم سوریه در پایتخت روسیه را دنبال میکند و نخواست نامش فاش شود، با لبخند گفت: «معمر قذافی بیتردید مایل بود که جایش را با فرد دیگری عوض کند. زندگی دنیوی حاکم لیبی در کثافت فاضلاب، خون و فضولات پایان یافت و رعایای سابقش به میل خود از او سوءاستفاده کردند. اسد، در مقابل، خوششانس است. او نهتنها به لطف دستور صریح ولادیمیر پوتین برای بیرون آوردنش از سوریه و فرار از آن مخمصه زنده ماند و جان به در برد، بلکه تمام چیزهای لازم برای یک زندگی راحت و بیدغدغه را هم با خود آورد: پول، پول زیاد و پول بسیار زیاد.»
این روزنامهنگار متقاعد شده است که اسد از قذافی درس آموخته است، آنهم نهفقط درباره ترجیح فرار بر ماندن در کشوری در حال سقوط. قذافی حکمت دستیابی به اموال و داراییها را در پناهگاههای امن برای آینده درک میکرد، اما نتوانست بهموقع فرار کند. اسد از هر دو نظر عالی بود.
«آریل بولشتاین» در گزارشی در خصوص زندگی لاکچری دیکتاتور مخلوع سوریه مینویسد: رسانههای مستقر در روسیه فعالیتهای خانواده اسد در مسکو را پوشش نمیدهند.
این روزنامهنگار تایید کرد: «این یک موضوع ممنوعه برای گزارش دهی است.» این به این معناست که هیچ خبرنگاری جرات نمیکند ممنوعیت مذکور را نقض کند و علنا گزارش دهد که اعضای خانواده اسد در کجا زندگی میکنند، چهکار میکنند و کارهای روزمرهشان چگونه میگذرد. این روزنامهنگار گفت: «غیرممکن نیست که هرکسی که به اسد پناهندگی داده است، روزی تصمیم بگیرد که این تبعیدی سوری را در مقابل خبرنگاران مورد تایید بیاورد و پیامی در دهان او بگذارد؛ شاید داستانی تکاندهنده درباره اینکه چقدر زندگی در روسیه خوب است.»، اما در حال حاضر، مقامات روسیه چیزی از چنین افشاگری عایدشان نمیشود و اگر چیزی برای به دست آوردن ندارند، پس چرا اجازه چنین کاری میدهند؟ اگر چنین شود، چیزهای زیادی برای از دست دادن وجود دارد: ظاهر کردن اسد میتواند مقامات جدید سوریه را عصبانی کند و در مقابل، کرملین میتواند رویای حفظ پایگاههای نظامی خود در سوریه را برای همیشه فراموش کند.
اسد قوانین بازی را یاد گرفته است
عدم تبلیغات مانع از آن نشده است که محافل جمعی نخبگان مسکو مملو از شایعات درباره تجربیات خانواده اسد در مکان جدید خود نباشد. کانالهای تلگرام، ابزاری نسبتا موثر در فضای رسانهای خفقانآور روسیه، نیز سکوت نمیکنند و گهگاه اطلاعات مختلفی را به دست میدهند. کسانی که قطعات این اطلاعات را با هم جمع میکنند، همانطور که روزنامهنگار مستقر در مسکو انجام میدهد، میتوانند تصویر قابلاعتمادی از زندگی حاکم مخلوع سوریه جمعآوری کنند. ثروتی که اسد پیشاپیش به روسیه منتقل کرد، مهمترین مولفه این ماجرا را تشکیل میدهد.
این روزنامهنگار روس که نخواست نامش فاش شود، چنین تحلیل میکند: «بسیار ساده است: پس از دریافت پناهندگی، یا یک گدایی هستید که در معرض هوا و هوس کشور میزبان هستید یا ثروتمند و در نهایت رئیس هستید. میتوانید نفوذ را بخرید، آژانسهای مجری قانون را رام کنید و غیره؛ همه اینها تا زمانی است که زیادهروی نکنید، قوانین بازی را رعایت کنید و اشتهای زیادی نداشته باشید. بشار اسد قوانین بازی را یاد خواهد گرفت. در واقع، ممکن است از قبل آنها را فرا گرفته باشد.»
این روزنامهنگار در این فکر که اسد قواعد روسیه را آموخته است، تنها نیست. اسد در حالیکه هنوز حاکم سوریه بود (مدتها قبل از اینکه نیروهای اپوزیسیون، کشور را درنوردند و او مجبور به فرار شود) قوانین روسیه را آموخته بود.
«دی» که سابقهای طولانی در املاک مسکو داشته است، به یاد میآورد که حدود یک دهه پیش چگونه اسد در بازاریابی املاک در برجهای شهر مسکو که در آن زمان در حال ساخت بودند، مشارکت داشت.
«دی» که نخواست نامش فاش شود، گفت: «نمایندگان یک «شخصیت ارشد سوری» به ما مراجعه کردند و گفتند که علاقهمند به خرید آپارتمانهای لوکس هستند. آنها به این پروژه علاقه زیادی داشتند و مراعات چیزی را نمیکردند. آنها چندین آپارتمان به نام وابستگان خاندان اسد یا به نام شرکتهای کنترلشده خریداری کردند و بدون هیچگونه چانیزنی، خرید کردند و رفتند.»
به گفته این روزنامهنگار مستقر در مسکو، خانواده اسد در طول سالها حدود ۱۹ آپارتمان مختلف در سراسر شهر مسکو خریداری کردند. قیمت یک آپارتمان معمولی در این مجتمع در آن زمان حدود ۲ میلیون دلار بود؛ اما نمایندگان اسد واحدهای بالاتر از استانداردهای معمول را ترجیح دادند.
«دی» افزود که این خریدها به اعضای خانواده بزرگ اسد چیزی بیش از یک کانال سرمایهگذاری جذاب داده است؛ این خریدها چیزی کمتر از یک بلیت ورود به باشگاه نخبگان مسکو بودند. شهر مسکو نمادی از شأن و منزلت است و با این نماد، امتیازات مربوط به آن نیز همراه میآید. یکی از این موارد، مشارکت در زندگی اجتماعی غنی در مسکو است؛ اما این روزنامهنگار اطمینان داد که اسد تاکنون بهطور کامل از آن اجتناب کرده است.
او میگوید: «شاید توضیح در بیماری جدی همسرش اسما نهفته باشد، شاید خود اسد پس از واگذاری قدرت افسرده شده باشد یا شاید از سوی سازمانهای امنیتی روسیه به او دستور دادهشده که بهدلیل خطر ترور احتمالی بیرون نرود.»
این روزنامهنگار افزود: «من توضیح صحیح را نمیدانم، اما یک چیز غیرقابلانکار است: هیچکس اسد را در مراسم معرفی، میهمانی یا دیگر رویدادهای درخشانی که نخبگان مسکو به آن افتخار میکنند، ندیده است.»
شاید تمام توضیحات این روزنامهنگار معتبر باشد. گزارشها نشان میدهد که سرطان خون «اسما اسد» بدتر شده است و او در انزوای کامل در یکی از مراکز پزشکی برتر مسکو بستری شده است تا خطر عفونت به حداقل برسد. علاوه بر این، اینکه آیا اسد با وضعیت جدید خود بهعنوان یک تبعیدی ثروتمند که روزهای خود را در میهمانیها میگذراند، سازگار شده است یا خیر، جای سوال دارد. در نهایت، چه او بخواهد یا نه، نگرانیهای امنیتی شخصی همچنان او را در پایتخت روسیه دنبال میکند.
این روزنامهنگار فاش میکند که منابع او در سرویسهای امنیتی روسیه گزارش میدهند که «نیمی از نیروهای FSB وظیفه حفاظت از اسد را بر عهده دارند»؛ حتی اگر این اغراق باشد، واضح است که روسها امنیت اسد و اعضای خانوادهاش را جدی میگیرند. چه کسی میتواند او را در مسکو، هزاران مایل دورتر از سوریه تهدید کند؟
این روزنامهنگار مستقر در مسکو پاسخ داد: «همان جهادگرانی که علیه رژیم او جنگیدند. فراموش نکنید که شهروندان کشورهای آسیای مرکزی که زمانی بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بودند -مثلا ازبکها و تاجیکها- میتوانند بدون ویزا وارد روسیه شوند. شهروندان این کشور در کنار گروههای جهادی در عراق و سوریه جنگیدند، به عضویت داعش درآمدند، افراطگرایی رادیکال را تجربه کردند و برخی به کشورهای محل سکونت خود بازگشتند. آنها میتوانند در انتقام از مردی که رفقای جهادی آنها را سرکوب کرد به مسکو بیایند» و کار را تمام کنند.
تبعیدیهای ممتاز
مسکو واقعا تروریسم را تجربه کرده است. شدیدترین حادثه کمتر از یک سال پیش رخ داد، زمانی که یک گروه چهار نفره مسلح به مرکز تفریحی تالار شهر «کروکوس» در حومه پایتخت آتش گشودند. در این حمله دستکم ۱۴۴ نفر کشته و صدها نفر زخمی شدند. مقامات به دنبال هر راهی بودند تا این اقدام را به اوکراین مرتبط کنند، اما عاملان این اقدام ساکنان تاجیکستان و از عوامل «داعش خراسان» بودند. در سالهای اخیر، پس از حمله روسیه به اوکراین، مسکو نیز ترورهای هدفمند را تجربه کرده است. افسران ارشد نظامی و ماموران رسمی بخش تبلیغات توسط قاتلانی که احتمالا از اوکراین هدایت میشدند، ترور شدند.
«م» خاطرنشان میکند که هر یک از این موارد باعث شرمساری شدید رژیم شد و آسیبپذیری شگفتانگیز وفاداران مسکو را حتی در قلب پایتخت روسیه آشکار میکرد. بنابراین، در ۱۷دسامبر، زمانی که اسد در مسکو بود، قاتلان ناشناس ژنرال «ایگور کریلوف»، فرمانده نیروهای دفاعی CBRN روسیه را با استفاده از یک وسیله انفجاری که در ستون فرمان یک اسکوتر برقی پنهانشده بود، کشتند.
سناریوی مشابهی درباره اسد برای کرملین کاملا غیرقابل تصور است. از اینرو، برای این تبعیدی سوری که در حال حاضر دشمنان زیادی دارد، امنیت شدید و ویژهای در نظر گرفته شده است. پس برای حاکمی که کشورش را ازدستداده و مشتاق غوطهور شدن در زندگی پر زرقوبرق مسکو نیست، چه چیزی باقی میماند؟
این روزنامهنگار پیشبینی میکند: «اسد - اگرنه شخصا - از طریق فرزندانش وارد بیزینس خواهد شد. این شالوده بر اساس پول نقدی که چندین سال پیش از سوریه آمده بود، برای او ساخته شده است.
آگاهان قسم میخورند که اینگونه اسکناسهای ۲۵۰میلیون دلاری به وزن دو تن در بیش از ۲۰پرواز به مسکو منتقل شد.» به گفته «م» که نخواست نامش فاش شود، در ماه مه۲۰۲۲، «ایاد مخلوف»، پسرعموی اسد، یک شرکت املاک و مستغلات را در مسکو تاسیس کرد: «فقط نابینایان نمیدانند صاحبان واقعی شرکت چه کسانی هستند و منابع مالی آن از کجا تامین میشود. اگر اسما بهبود یابد، او هم میتواند به این عملیات بپیوندد؛ بههرحال، رزومه اسما شامل کار در یک شرکت سرمایهگذاری است. اما امید خانواده به حافظ اسد، پسر بزرگ بشار است (که نامش برگرفته از نام پدربزرگش است که پایهگذار حکومت خانوادگی اسدها بود) که در نوامبر گذشته تحصیلات دکترای خود را در دانشگاه دولتی مسکو به پایان رساند.
او به لطف مطالعاتش فرهنگ روسی را میشناسد و در آنجا شناختهشده است. اگرچه حافظ در آنجا ریاضیات خوانده است، اما در درجه اول باید بتواند پولها را بشمارد.» پایاننامه دکترای اسدِ جوان به زبان روسی نوشتهشده بود و شامل ۹۸صفحه بود. بخش قدردانیاش شامل -در کنار تشکر از پدر و مادر بشار و اسما، خواهرش زین و برادرش کریم- قدردانی حافظ از «شهدای سوریه و در درجهی اول شهدای ارتش سوریه» است.
جالب اینجاست که اسما اسد و والدینش در مراسم دفاع حافظ در دانشگاه شرکت کردند، زمانی که او از پایاننامه خود در برابر هیاتی متشکل از اساتید برجسته دفاع کرد؛ اگرچه این اتفاق دقیقا در روز ورود شورشیان به حلب رخ داد و یک پیشرفت مهم در مسیر آنها به دمشق بود. نه اینکه کسی واقعا نگران نتیجه باشد یا فکر کند حمایت خانواده به وارث کمک میکند تا بین فرمولها حرکت کند.
اسما و پدر و مادرش برای جشن آمدند، هر چند برخلاف مراسم قبلی که مادر در ژوئن۲۰۲۳ فارغالتحصیل کارشناسی ارشد حافظ را جشن گرفت، عکسهایی از این مراسم منتشر نشد.
این روزنامهنگار ادعا کرد: «این یک پدیده رایج در «باشگاه دیکتاتورهای مخلوع» است که در مسکو شکل میگیرد: بچهها در واقع سریعتر با شرایط جدید سازگار میشوند و راههایی برای استفاده بهینه از موقعیت خود بهعنوان «تبعیدی ممتاز» پیدا میکنند.»
باشگاه دیکتاتورهای مخلوع
اگر چه ممکن است تعجب کنید، اما هیچکس در روسیه روی آنتن نمیگوید «باشگاه دیکتاتورهای مخلوع»، اما وقتی میکروفنی در اطراف وجود ندارد، حتی چهرههای رسانهای نزدیک به کرملین نیز بدون هیچ شرمی از آن استفاده میکنند.
در حال حاضر، این باشگاه دو عضو دارد: «بشار اسد» و «ویکتور یانوکوویچ»، رئیسجمهور سابق اوکراین که او نیز لحظاتی قبل از فروپاشی رژیمش به روسیه منتقل شد. ناظران سختگیر اصرار دارند که از «عسکر آقایف»، رئیسجمهور سابق قرقیزستان یاد کنند که در سال۲۰۰۵ تحت شرایط مشابهی در مسکو پناهندگی گرفت؛ اما آقایف موفق شد با مقامات جدید کشورش به توافق برسد و دیگر نیازی به وضعیت «تبعید محافظتشده» در روسیه نداشت. در هر صورت، یکی از گمانهزنیهای مسکو حدس زدن درباره این موضوع است که عضو سوم جدید این باشگاه چه کسی خواهد بود: شاید «نیکلاس مادورو» از ونزوئلا، شاید «دانیل اورتگا» از نیکاراگوئه یا احتمالا «الکساندر لوکاشنکو» از بلاروس.
روسها مشتاقند تاکید کنند که اسد از زمان ورود به مسکو با ولادیمیر پوتین ملاقات نکرده است و همچنین انتظار نمیرود که چنین دیداری برگزار شود. رئیسجمهور روسیه نیز مشتاق نیست که با کسی دیده شود که مانند یانوکوویچ کنترل کشورش را ازدست داده و در نتیجه چهره یک بازنده را به دست آورده است.
بشار باید سیاست و جلسات دیدار با مقامات را فراموش کند؛ اما مسکو هیچ کمبودی درباره بازیگران قدرتمندی که با کمال میل با او در تجارت همکاری کنند، ندارد. پولی که او از خزانه سوریه به دنبال خود آورد، گویای همهچیز است.
این روزنامهنگار تصریح کرد: «الکساندر یانوکوویچ، پسر، حتی قبل از فرارشان از اوکراین، ثروتمند بهحساب میآمد، اما زمانی که آنها به دلیل ناچاری به روسیه رسیدند، بیزینس او بیشازپیش رونق گرفت. با وجود تحریمهای غرب که بر او تحمیلشده است - مانند اسد جونیور- وارث یانوکوویچ موفق میشود آنها را دور بزند و شرکتهای تحت کنترل او زغالسنگ را به کشورهای اتحادیه اروپا عرضه میکنند.
اخیرا گزارششده است که او زغالسنگ را از سرزمینهای تحت اشغال روسیه به ترکیه و از ترکیه به مقاصد دیگر میفروشد. در حالیکه یانوکوویچها همواره در زغالسنگ سرمایهگذاری کردهاند و خانواده اسد فاصله درازی تا رسیدن به بیزینس زغالسنگ دارد، اما بشار و فرزندانش احتمالا کانالهای بیزینسی مطلوب خود را خواهند یافت. مسکو فرصتهای وسوسهانگیز بیشماری برای آنها ارائه میدهد: هیجان از پول نقد فراوان، ارتباط با کرملین و بدون وطن.»
این روزنامه نگارمحترم راحفظ کنیددراینده میتوانیم ازگزارشش استفاده کنیم
بشار زیاد تو تراس بلند آفتابی نشو مثل ریس واگنرها یوگنی پروگوژین سرت و زیر آب میکنه یا ایر غیب میاد یا میگه سرت گیج خورده پرت شده پایین پد خوانده به هیچ فرزند خلفی رحم نکرده تو که ناخلفی...
یادش بخیر هنیه ...
پهپاد رفت زنگ زد در رو که باز کردن ...
حتی نمی خواهیم اسمی ازش بشنویم چه برسه به خبر.
با پول و حماقت ما اینجوری زندگی داره می کنه
خودتحقیر نباش. ما یکی از باهوشترین مردم دنیا هستیم. حتی ترامپ هم دیروز اعتراف کرد که ایرانیها مردم بسیار باهوشی هستند. به نظرت اگه ما باهوش نبودیم ترامپ هیچوقت چنین اعترافی میکرد؟ تا حالا دیدی هیچکدوم از رییسجمهورهای امریکا بگه که مثلا مردم چین یا ژاپن یا فلان کشور دنیا مردم باهوشی هستند؟ فقط درباره ما اینطور میگن چون میدونن که ما خیلی باهوشیم
با عقل بود و مقومت نکرد!!! مقاومت یکجا شکسته میشود!!!