دربارهی یکی از بیکیفیتترین رویدادهای سینمایی بعد از انقلاب
جشنواره فیلم فجر؛ چهلسالهی نابالغ!
وحید ضرابینسب- کارگردان و سینمایینویس
- چهل سالگی، سن بلوغ است، سن کامل شدن، سن پختگی، سن ابلاغ. وقتی به چهل رسیدی، دیگر نه کسی از تو توقع شلنگ تخته انداختنهای 15 سالگی دارد و نه خطاهای 25 سالگی. حتی دیگر تردیدها و آزمون و خطاهای 35 سالگی را هم تاب نخواهند آورد و اتفاقا موشکافانه و مداقّهگر، چشم به سِلک و سیاق و گفتار و سکَناتت میدوزند تا قضاوت کنند، تحلیل نمایند و بیاموزند. پس در چلّهی هر چیز، باید اوج را دید و جامعیّت و خرد مندی را.
- جشنوارهی فیلم فجر به چلّه رسیده است. و چون ما مدعی نوع دیگری از سینما هستیم و داعیهدار سبک متفاوتی از هنر هفتم که اتفاقا دغدغهمندتر است و متعهدتر و شریفتر، پس باید بعثَتی صورت گیرد در این چهلسالگی مقدس. و آیا صورت گرفت؟ آیا حتی جرقهای از بلوغ و اکمال را در این دورهی جشنواره خواهیم دید؟ آیا نقطه و نکتهی مثبتی از رسیدن به مرز پختگی و خرد و بصیرت را شاهدیم؟ آیا چیزکی ناچیز از حاذقیّت و سنجیدگی و مفاهمه را میبینیم؟ آیا میتوانیم با افتخار در جهان، که نه، در آسیا، بازهم نه، حتی در همین خاورمیانهی پُرآشوب خودمان فریاد بزنیم این است سینمای ایران و این است بزرگترین رویداد سینمایی ایران؟!!
- قطعا پاسخ همهی این پرسشها قاطعانه "خیر" است! یک "نه" بزرگ به تئوری چهلسالگی! تا روزهای آینده، یکی از بدترین، بیکیفیتترین، سردرگمترین، سفارشیترین و بیماهیتترین دورههای جشنوارهی فیلم فجر را شاهد خواهیم بود با فیلمهایی ضعیف و مدیریتی ضعیف و ساختاری ضعیف و اندیشههایی ضعیف. یکی از دورههایی که جشنوارهی فجر از سینما تُهی است و بیشتر به فستیوال دورهمی رفقا برای آقایان و آقازادهها و جشنی برای بده بستانهای سیاسی و گعدهای شباهت خواهد داشت. فیلمهایی که امسال توسط هیات انتخابی کاملا غیرسینمایی و سفارشی، انتخاب شد کاملا غیرسینمایی و سفارشی است و به غیر از دو سه فیلم، بقیهی آنها از سطح فعلی و نازل سینمای ایران چیزی اضافهتر ندارد. ویژگیشان هم بیشتر نقش یک آقازادهی سیاسی بیربط (جالب که چه اصلاحطلب و چه اصولگرا) و یا آقازداهی سینمایی همیشه متوقع (چه اینوری و چه آنوری) در تهیهکنندگی یا کارگردانی است. و همین برای مدیران تازه رسیدهی سینمایی کافی است. چرا که نه؟!
- ترکیب داورانی که حتی یک بانو در آن دیده نمیشود را کجای کار بگذاریم؟ نباید پرسید چهگونه آقای محمد خزاعی که مثلا داعیهی پدر خانواده را دارد از نیمی از ظرفیت اهالی سینمای ایران چشمپوشی کرده است؟ این یکی از بزرگترین نقطههای ابهام تاریخ فجر نخواهد بود؟ این نگاه تفکیک جنسیتی نشانهی چیست؟ آیا زنان سینماگر ایران مستقلتر هستند و بهراحتی توصیهها و تهدیدهای دبیر جشنواره را نمیپذیرند؟ یا سران سازمان سینمایی، بهمانند استادیومهای فوتبال یا چیزهای دیگری از این دست، مجوز حضور زنان را در هیات داوری سینمایی صادر نکردهاند!؟ شاید آقای خزاعی، آشنایی خاصی با بزرگان سینمای این مرز و بوم ندارند که زنان، بخش لاینفک آن هستند؟!! قهر کیمیاییها هنوز ابتدای این مسیر سنگلاخ است که به نام سینما، رنگش کردهاند. امسال به جای یک جشنوارهی بالغ چهلساله، یک جشن سرشار از شلنگ تخته انداختنها و خطاها و تردیدها و آزمون و خطاها و جمعهای خانوادگی و توصیههای از بالا و فیلمهای کسالتبار و جوایز از پیش تعیین شده داریم و آغازی بر یک پایان.
- دربارهی این فستیوال حالا بی یال و دُم، بیشتر خواهیم نوشت.
اینکه در همه جا ضعفهایی وجود داره بحثی نیست اما واقعا جای تأسف داره که وحید رضایی نسب با اون سابقه منفی و افتضاحش توی آب و فاضلاب تهران شده منتقد جشنواره و سینما و ....
مشت نمونه ی خرخوارِ عصاره چهل سال مدیریت و برنامه ریزی دوستان در همه ی زمینه ها چیزی نبود جز نابودی
قطعا هیچ دشمنی نمیتوانست به اندازه ای که دوستان فرهنگ، هنر، اقتصاد، سیاست،ورزش طبیعت، اب ،هوا،دریا ،خاک،عمر و جانو مال یک ملت رو نابود کردن
به ما اسیب بزند
خرخوار؟؟؟؟؟خخخخخ.
حال کل ایران و زندگی مردم با این مدیران پشمکی داغ پیشانی ریا محور شده مانند داستان فیلم و سینما.اما به هر صورت ,جنابان از خودشان کمال تشکر را دارند و برای پاداش تخریباتشان بهای همه کشوررا هم کم می بینند که اگر ما نبودیم ایران نبود.پس کشور ایران = ما!
تا یک نظری را در مورد یک موضوعی می ببنیم حالا درست یا غلط و بدون توجه و مطالعه نظرات دیگر درباره آن موضوع این جا جشنواره دهه فجر، سریع عقده های خودمان را نسبت به همه مسائل دیگر بروز می دهیم این یک نوع جماقت است