بازیگر نقش گلنار در سریال گیلدخت چه کسی است؟
شخصیت اصلی سریال «گیلدخت» شخصیت گلنار با بازی میترا رفیع و دختر تقیخان (محمود پاک نیت) است که دلباخته محبت جوانی خوشسیما و یکی از تفنگداران خان شده است.
مصاحبه و گفتگوی میترا رفیع درباره سریال گیلدخت
میترا رفیع، بازیگر سریال «بی همگان»، روز گذشته در برنامه «سینماچی» رادیو جوان درباره نقشآفرینی در مجموعه تلویزیونی «گیلدخت» و بازخوردهای مخاطبان نسبت به این مجموعه گفت: لطف مردم بیش از انتظار من بوده و خداروشکر که داستان و شخصیت الناز مورد توجهشان بوده است.
در این فضای ملتهب اجتماعی و نبود فضای مجازی که همیشه در دسترس بود، انتظارم به بازخوردها خیلی پایین بود ولی خیلی بازخوردهای خوب و فراوانی داشتم.
رفیع در پاسخ به این سوال که به دلیل شرایط اخیر جامعه این امکان وجود داشت که «بی همگان» دیده نشود یا بازخوردهای منفی دریافت کند، افزود: وقتی شرایط جامعه هر کشوری به هر دلیلی ملتهب باشد و در این التهاب جوانان دخیل باشند، چون مخاطب اصلی رسانه خیل جوانان است، هر تولیدی تیغ دو لبه خواهد شد. فرقی نمیکند برنامهسازی، درام و ... باشد.
بازیگر سریال «بی همگان» افزود: گاهی ساخت سریال میتواند خیلی مثبت و نجاتدهنده باشد و فرصت و مجالی برای فراغت از التهاب جامعه فراهم کند. یا میتواند منجر به بازخوردهای خیلی منفی شود.
وی توضیح داد: شخصیت الناز با توجه به مختصات داستان و ظرافتها و لطافتهایی که به همراه داشت، مورد توجه مردم بود و شرافتمندانه و با محبت ما را نقد کردند. حالا نقد فقط به معنای یادآوری نکات منفی نیست. نقد یادآوری نکات منفی و مثبت است که نکات منفی رفع میشود و مثبتها بعد از شنیدن نقد دوستانه و سالم اصلاح میشود.
بازیگری ترکیب دانش و هنر است
این بازیگر در پاسخ به این سوال که آیا لیسانس و فوق لیسانس بازیگری شما میتواند به بازیگر شدن یک فرد کمک واقعی و مملوس میکند، تصریح کرد: شما هر دو نکتهای که پرسیدید، دو پایه لازمه حضور در فضای حرفهای بازیگری است. شاید همکارانم که خیلی هم موفق هستند بگویند که نه، اینها تنها راه ورود به سینما و تلویزیون نیست. ولی چیزی من تجربهاش کردم و به آن قائل هستم این است که ترکیب دانش و هنر است. یعنی غریزه، مهارتهای ذهنی و جسمی همراه با دانش و تکنیک منجر به موفقیت در این زمینه میشود.
رفیع با بیان اینکه من نمیتوانم هیچ یک از این دو عامل را حذف کنم، توضیح داد: چه بسا میتوانم بگویم که اگر یک انسان با غریزه، طبع و هنر فوقالعاده عجیب و غریب وارد بازیگری شود، اگر تحصیلات تخصصی پشتیبان آن فرد باشد، حتماً متفاوت و عمیق خواهد بود و به نظر من قابل احترامتر خواهد بود.
وی درباره نقشآفرینی در سریال «گیل دخت» این را هم گفت: دو قسمت «گیل دخت» در آخرین قسمتهای «بی همگان» پخش شد و همپوشانی کوچکی بین این دو سریال اتفاق افتاد. در ادامه سریال ۶۰ قسمتی «گیل دخت» که عاشقانهای در دل تاریخ است، روی آنتن رفت. این سریال متعلق به دوران قاجار است و در جغرافیای شمالی ایران فیلمبرداری شده است.
البته آنچنان زبان گیلکی در سریال استفاده نشده و هدف بررسی دوران قاجار و عشقی است که در آن دوران اتفاق میافتد. این سریال هر پنجشنبه و جمعه ساعت ۲۲:۱۵ دقیقه همزمان از شبکه یک، آیفیلم و تماشا پخش میشود.
تفاوت نقش میترا رفیع در بی همگان و گیلدخت از زبان خودش
بازیگر سریال «گیل دخت» در پاسخ به این سوال که نقش شما در این سریال پررنگتر از «بی همگان» است، گفت: بله، چون نمودار پیرنگ سریال « گیل دخت » نمودار کلاسیک و قهرمانهمحور است و مخاطب همواره با گلنار، نقش دختر خانزاده در تنهاییها، نبردها و دودلیهایش همراه است و دوربین با اوست. اگر دقت کرده باشید، یکسری صداهای ذهنی از گلنار شنیده میشود.
یعنی نریشن ما صدای قلب یا ذهن گلنار است. البته این کار من را سختتر میکرد و چالش بزرگی بود. بنابراین گلنار قهرمان داستان قاجاری است.
رفیع درباره مقایسه بین سریالهای «بی همگان» و «گیل دخت» این را هم گفت: «بی همگان» متعلق به زمان امروزی است و زمان زیستش با ما یکی است. ولی «گیل دخت» تاریخی است. بنابراین با دو ژانر مختلف، دو قصهگویی متفاوت و دو پرداخت مختلف روبه رو هستیم که هر دوی آنها طالب دو شیوه بازیگری مختلف هستند.
ساعت پخش گیلدخت از شبکه ای فیلم
هر هفته پنجشنبه و جمعه ساعت ۲۲:۱۵
و ساعت ۲۱ از شبکه آی فیلم (آی فیلم یک قسمت عقب می باشد)
زمان تکرار سریال گیلدخت شبکه یک
۲ بامداد، ۹صبح، ۱۵:۱۵ بعد از ظهر
خلاصه داستان سریال گیلدخت از آغاز تاکنون
داستان سریال گیلدخت از این قرار است که آصف میرزا قاجار برادر زاده مظفر الدین شاه در پی به دست آوردن گلنار دختر تقی خان است و این خاطرخواهی رنگ و بویی از عشق حقیقی ندارد. او رقیبی سرسخت به نام اسماعیل میرشکار داشته که از قضا گلنار نیز دلباخته اوست. اسماعیل میرشکار سریال گیلدخت از رفقای قدیمی آصف و تفنگ چی های تقی خان بوده که با نامه نگاری های عاشقانه سند قلب گلنار را ۶ دانگ از آن خود می کند. روزی گلنار با هزار نقشه که از ذهن خلاق ندیمه وفادارش سرچشمه می گرفت موفق به خروج از عمارت با هدف تماشای معرکه ای شد که اسماعیل نیز در آنجا حضور داشت.
علت دشواری خروج از عمارت و رفتن به میدان روستا یا به عبارتی محل برگزاری معرکه مخالفت های سرسختانه و متعصبانه خان برای محبوس کردن دخترش گلنار بود تا مبادا آفتاب و مهتاب رنگش را ببینند.
سرانجام گلنار سریال گیلدخت با پوشیدن لباس ندیمه ها خود را سر قرار عاشقانه با اسماعیل رساند که سردسته تفنگ چی ها اتفاقی آنها را در خلوت و مشغول ابراز دلدادگی ها دید و پس از رسیدن این خبر به گوش تقی خان اتفاقات تلخی رقم خورد. اسماعیل میرشکار به دستور تقی خان بازداشت و شکنجه شد تا بلکه عاشقی برای همیشه از سرش بپرد اما شعله های این عشق بیش از پیش در قلب او و گلنار زبانه کشید.
احترام سادات همسر تقی خان در سریال گیلدخت که شاهد بی تابی دخترش گلنار بود تنها راه نجات اسماعیل میرشکار را پا در میانی خانم گل دایه دوران کودکی همسرش دید.
خانم گل سریال گیلدخت با پیغام و پس پیغام ها خودش را نزد تقی خان رساند و با یک فنجان دمنوش دست ساز و کلام نافذش حکم آزادی اسماعیل میرشکار را از او گرفت.
اسماعیل میرشکار تبعید شد تا جانش را بردارد و برود اما او که اتفاقی از نقشه آصف میرزا برای حمله به عمارت تقی خان مطلع شد برای هشدار خود را دوباره نزد پدر گلنار رساند. تقی خان که از دیدن دوباره میرشکار خونش به جوش آمد مجدد دستور حبس و شکنجه او را صادر کرد.
در همین گیر و دار سر و کله آصف میرزا و کاروانش که عمه اش طاووس الملوک و صفی الدوله مشاور یا به عبارتی مغز متفکر خاندانشان در راس آن بودند در عمارت تقی خان پیدا شد.
اسماً این ورود خواستگاری اما رسماً شبیه به اعلام جنگ بود زیرا آصف میرزا با عطش به زانو درآوردن تقی خان و اطلاع از نفرت قلبی گلنار نسبت به خودش، مانند مار زخمی شد که هیچ تفنگداری نمی توانست جلوی ورودش به عمارت را بگیرد، بنابراین شما بنویسید خواستگاری و بخوانید دمیدن در شیپور جنگ.
وحشت بر عمارت تقی خان حاکم شده بود و نگرانی در چشم همه ساکنان آن موج می زد که صدای گلوله شلیک شده از تفنگ آصف میرزا در مغز نگهبان محبس اسماعیل میرشکار خبر از یک جنگ تمام عیار داد. آصف میرزا برای گرفتن انتقام سراغ میرشکار رفت و در این حین که سیل گلوله و آتش میان وفاداران تقی خان و همراهان آصف میرزا رد و بدل می شد، مهربان بانو ندیمه خائن احترام سادات درب ورودی حیاط را برای باقی سربازان خاندان مظفر الدین شاه باز کرد.
چه سریال مسخره و داستان بی محتوایی ، این نتیجه بخور بخور چهار ساله حدود دویست نفر در جنگلهای شمال است ؟ آیا صاحبی برای مطالبه گری وجود ندارد ؟ یارانه مردم را صرف چه موضاعات بی ارزش و پر تحریفی میکنید ؟ اندکی خحالت بد نیست ، از خدا بترسید و حرام خوری را متوقف کنید
خیلی وقته دنبال نیمه گمدشم بودم
حالا احساس میکنم نیمه گمشدمو پیدا کردم
اگر میدادن میگرفتمش وخوشبخت میشد😐
چشماشو دوس دارم،همیشه برق میزنه،مثل چشمای نرگس محمدیه
خلاصه اماده ام برای از خودگذشتگی و خوشبخت کردن ایشون،فقط نه پول دارم نه خونه نه کار نه ماشین نه قیافه و نه شعور و اخلاق درست حسابی که مهمم نیست،مهم فهم و کمالاته که اونم ندارم😐
همه چی تمومی داداش😐
حتما زنت میشه😅😅😅😁
آخه این چه سریالیه؟ همه بازیگرای فیلم دنبال یک نفر هستن 80میلیون ایران رو سرکار گذاشتن دنبال یک نفر-این فیلم نه محتوی داره نه چیزی آموزنده فقط یه مقدار سرگرم میشیم