چند نقد و نظر درباره فصل دوم سریال «زخمکاری»
در این بخش از نقد فصل دوم سریال زخم کاری، قرار است به نقاط ضعف اساسی این سریال بپردازیم.
در قسمت دوم سازندگان سریال به سراغ ایدهای رفتند که میتواند نشان از تداوم روند فساد در هولدینگ باشد. جایی که سیما را شخصیتی کاملاً مشابه سمیرا ترسیم کردهاند و در آن سو، دیالوگهای مالک در قسمت های نخست فصل قبل «زخم کاری» از زبان شفاعت تکرار میشود. در ادامه نکاتی درباره این سریال مطرح میشود که خواندن آن خالی از لطف نیست.
بازیها
مرتضا امینیتبار بازیگر نقش میثم، شخصیت اصلی فصل دوم سریال «زخم کاری» است. یک نکته جالب و قابل توجه در بازی او، تلاش قابل تأمل برای بهرهگیری از لحن و اکت شخصیت مالک (با بازی جواد عزتی) است که در شکلگیری شخصیت میثم به عنوان جانشین مالک به او کمک کننده بوده.
شخصیت میثم در سریال، هملتی را نمایش میدهد که پدرش را تازه از دست داده و مادرش با فردی که به پدرش نزدیک بوده، رابطه برقرار کرده است؛ این موقعیت به طور مشابهی به شکلی که در نمایشنامه «هملت» اثر شکسپیر وجود دارد. در فصل دوم این سریال، در نهایت یک شخصیت پشت پرده از فصل اول معرفی میشود؛ طلوعی با بازی کامبیز دیرباز که نام او را از زبان شخصیتهای فصل اول شنیده بودیم. اگرچه انتظار مخاطب از طلوعی یک مرد میانسال و مردمی همسن و همسال حاج عموی ریزآبادی بود، اما کامبیز دیرباز توانسته به شکل یک مرد میانسال مرموز تبدیل شود.
از دیگر نقشهای جذاب این فصل میتوان به شفاعت با بازی مهران غفوریان اشاره کرد؛ که در ادامه حضور او در نقشهای غیرکمدی با موفقیت عمل میکند و با درک موقعیت و شخصیت یک مهران غفوریان دیگر نسبت به بازی کمدی خود عرضه میکند.
نقطهی ضعف
در این بخش از نقد فصل دوم سریال زخم کاری، قرار است به نقاط ضعف اساسی این سریال بپردازیم. ضعفهایی که در طول روایت توی ذوق میزند. بزرگترین ضعف فصل دوم، ورود دختر شفاعت به داستان و عاشق شدن ناگهانی میثم است که روند منطقی ندارد.
میثم در این قسمت همچنان گیج و عصبانی است و کنترلی بر رفتار خود ندارد. بنابراین تبدیل شدن او به یک جوان عاشق و استفاده از چرب زبانی برای جلب توجه دختر شفاعت، غیرقابل باور و یکی از نقاط ضعف «زخم کاری: بازگشت» به حساب میآید.
روایت
در طراحی یک سریال، علاوه بر تداوم و حفظ کیفیت قصه و روایتپردازی هوشمندانه، موارد دیگری نیز باید مورد توجه قرار گیرند. در قسمت اول از فصل دوم سریال «زخم کاری»، به نظر میرسد که فنپیجها و بازیگران نقش مهمی در نوشتن و ساختن آن داشتهاند. این موضوع مانند سریال «شهرزاد» اتفاق افتاد که فنپیجها خودشان فصل چهارم را نوشته و از طریق پستها و کامنتها آن را منتشر میکردند.
پلات قسمت اول فصل دوم چیزی جز پیشبینیهای مخاطب نبود و به حدی که انتظار میرفت، پیش نرفت. برخی از دیالوگها اضافی به نظر میآیند و به تعریف چیزهایی که مخاطب در فصل اول دیده است، میپردازند.
جملاتی که به زور تلاش میکنند خود را به داستان مرتبط کنند و هیچ ارزش روایی ندارند؛ به عنوان مثال، «تو مایده رو دوست داشتی»، «هر دومون این عطر رو دوست داشتیم»، «دختر من مرده»، «منصوره و مالک عاشق معشوق بودن».
چرا باید نقش طلوعی که ۷۰ سال دارد، توسط یک بازیگر ۴۷ ساله ایفا شود؟ آن هم زمانی که نه لحن و نه گریم برای مخاطبان قابل نیست. البته در فصل اول سریال «زخم کاری» نیز مواردی از این دست وجود داشت. قسمت اول پر است از اتفاقات غیرمنطقی. به نظر میرسد که فصل دوم هیچ سریال ایرانیای قرار نیست خوب ساخته شود.
.. بزرگترین ضعف فصل دوم، ورود دختر شفاعت به داستان و عاشق شدن ناگهانی میثم است که روند منطقی ندارد ..
نیست زندگی توی این مملکت خیلی روند منطقی داره که حالا از سریالش انتظار داری که روند منطقی داشته باشه!!
خودش تو اول سریال میگه از شکسپیر الهام گرفته. انتقاد نمیخواد که