آیا عشق بزرگ ناپلئون و ژوزفین یک افسانه بود؟
«واکین فینیکس» و «ونسا کربی» در فیلم ناپلئون به کارگردانی ریدلی اسکات که در هفته جاری اکران میشود به ایفای نقش میپردازند. از میان خطوط تاریخ درباره رابطه واقعی میان ناپلئون و ژوزفین چه میتوان فهمید؟
رابطه بین ناپلئون و زنی که ناپلئون از او با عنوان «ژوزفین» یاد میکرد در فیلم تازهای به کارگردانی ریدلی اسکات درباره ناپلئون بناپارت امپراتور فرانسه که در هفته جاری اکران خواهد شد نقشی اساسی دارد. ناپلئون به تصویر کشیده شده در فیلم آن گونه که اسکات گفته «جهان را فتح کرد تا عشق و ژوزفین را به دست آورد و زمانی که نتوانست، ژوفین را فتح کرد تا او را نابود کند و در این راه خود را نیز نابود کرد».
انتشار این خبر که «ونسا کربی» در فیلم نقش ژوزفین را بازی خواهد کرد موجی از شگفتی را در میان مورخان برانگیخت. کربی به طور قابل توجهی از بازیگر نقش ناپلئون (واکین فینیکس) جوانتر است (فینیکس ۱۴ سال از کربی بزرگتر میباشد) این در حالیست که در واقعیت امر ژوزفین شش سال از ناپلئون بزرگتر بوده است.
اسکات در گفتگو با نشریه «نیویورکر» به مورخانی که به این اشتباه رخ داده در فیلم اشاره کردهاند این گونه پاسخ داد: «این قدر بیحوصله نباشید یک کار هیجانانگیز انجام دهید». با این وجود، واقعیت آن است که اختلاف سنی بین ناپلئون و ژوزفین عامل مهم و تاثیرگذاری در نحوه زندگی و عشق میان آن دو بود.
«ماری ژوزف رز تاشر دولا پاژری» معروف به «ژوزفین بوهارنه» که در دوران انقلاب فرانسه بیوه شده بود با داشتن دو فرزند خردسال با آیندهای مبهم مواجه شده بود. او نمیتوانست به ثروت خانوادهاش از مزارع در مارتینیک و یا به املاک شوهرش که به وسیله گیوتین کشته شده بود دسترسی داشته باشد. از آنجایی که او در آن برهه زمانی سی و اندیساله بود دیگر جوان محسوب نمیشد اما تمام تلاش خود را انجام داد تا بخشی از جامعه شیک آن روز پاریس شود و این کار را با کمک «پل باراس» سیاستمدار آن زمان انجام داد.
علیرغم موفقیتهای بسیار شهرت ژوزفین به دلیل شایعات خیانت و رسوایی خدشه دار شد. شناخته شده بود که او با چندین مرد از جمله پل باراس، که به آزادی او از زندان در دوران حکومت وحشت کمک کرد رابطه داشته است. این شایعات اغلب توسط دشمنان ناپلئون منتشر میشد و احتمالاً در تصمیم بعدی او برای طلاق از ژوزفین نقش داشتند.
ازدواج با ناپلئون
ژوزفین متقاعد شد که با ناپلئون بناپارت ژنرال اهل کُرس که سرمست عشق و دلباخته ژوزفین شده بود ازدواج شد. ناپلئون تنها چند ماه پس از آشنایی با ژوزفین و تقریبا بلافاصله پس از ازدواج با او در مارس ۱۷۹۶ میلادی برای رهبری ارتش انقلابی به ایتالیا اعزام شد. ناپلئون از ایتالیا دهها نامه برای ژوزفین نوشت.
با این وجود، محتوای نامههای او مملو از باج گیریهای عاطفی هستند و اظهار عشق مکرر در آن نامهها بیش از آن که عاشقانه به نظر برسد تهدیدآمیز و رعبآور بوده اند. برای مثال، او در یکی از نامههایش خطاب به ژوفین مینویسد: «تو هرگز برای من نامهای نمینویسی، تو به شوهرت اهمیت نمیدهی و توجهی نمیکنی». در نامه دیگری مینویسد: «من هیچ خبری از تو دریافت نکردهام و مطمئن هستم که دیگر مرا دوست نداری»
در نامه دیگری مینویسد: «هر روز بدیهای تو را میشمارم. برای آن که دیگر دوستت نداشته باشم به خود نهیب میزنم. آیا من تو را بیشتر دوست ندارم»؟ بررسی نامهها نشان میدهند که هر چه زمان میگذشت لحن ناپلئون در خطاب قرار دادن ژوزفین به مرور سردتر شده بود.
زوج قدرت
ژوزفین به عنوان همسر یک قهرمان جنگ از ارتباطات سیاسی خود برای کسب منافع شخصی سوء استفاده میکرد. شاید این کاری بود که به عنوان راهی برای مقاومت در برابر کنترلی که ناپلئون در بقیه عمرش اعمال میکرد انجام میداد. بدخواهان از جمله خانواده شخص ناپلئون که میدانستند آن زوج به عنوان یک تیم دو نفره تا چه اندازه میتوانند موثر باشند از انتشار شایعات برای لکه دار کردن شهرت ژوزفین لذت میبردند.
ناپلئون در حال لشکرکشی به مصر بود که به او مدرکی داده شد که نشان میداد ژوزفین به وی خیانت کرده است. ناپلئون در ابتدا خشمگین شد اما زمانی که به پاریس بازگشت ژوزفین را بخشید و در مقابل ژوزفین از تلاش او که منجر به قدرت گرفتناش پس از کودتای ۱۷۹۹ میلادی شد حمایت کرد.
ناپلئون به دیپلماسی نرم و تبار اشرافی ژوزفین برای کمک به هموار کردن مسیر تثبیت و تحکیم قدرت نیاز داشت زیرا در آن همزمان جناح گرایی مشخصه دهه انقلاب بود. ژوزفین نیز از نقشی که به وی برای ایجاد یک فرانسه جدید داده شده بود در حال لذت بردن بود. ژوزفین که در سال ۱۷۹۶ میلادی تمایلی برای پیوستن به شوهرش در ایتالیا نداشت او را همه جا همراهی میکرد.
این تصمیم به نفعش بود چرا که باعث میشد حواس شوهرش به زنی جوانتر منحرف نشود. با این وجود، در سال ۱۸۰۷ میلادی ناپلئون به ژوزفین اجاه نداد تا او را در لهستان همراهی کند جایی که ناپائون با «ماریا والوسکا» که یک نجیب زاده بود رابطه عاشقانه طولانی مدتی داشت. اگرچه در نامههای ناپلئون این گونه به نظر میرسد که او کماکان با ژوزفین رابطهای صمیمانه داشت با این وجود، خطر طلاق میان این زوج در حال افزایش بود.
زمانی که ناپلئون در سال ۱۸۰۴ میلادی یک امپراتوری را تاسیس کرده بود خانودهاش به طور فزایندهای او را در مورد نداشتن وارث برای موروثی شدن قدرت سرزنش میکردند. ژوزفین نتوانسته بود برای ناپلئون فرزندی به ارمغان آورد. مادمازل آوریلیون یکی از خدمتکاران ژوزفین در آن زمان نوشته بود که آن زوج چگونه در دوره منتهی به طلاق رابطهای کمتر صمیمانه با یکدیگر داشتند.
پایان پیوند
طلاق ناپلئون و ژوزفین شاید یک قربانی برای نیازهای دو ملت بود. ناپلئون پیش از ازدواج به ماری لوئیز اتریشی دوشس هابسبورگ به دیدار ژوزفین رفت و با او نامه نگاری داشت. ژوزفین تولد پسر ناپلئون را در سال ۱۸۱۱ میلادی به او تبریک گفت. او گفته بود که همیشه در شادی ناپلئون با او شریک خواهد بود زیرا سرنوشتشان جدایی ناپذیر است.
ناپلئون پیش از آغاز لشکرکشی به روسیه در سال ۱۸۱۲ میلادی با ژوزفین در مالمیسون ملاقات کرد. ناپلئون پس از شکست در واترلو مدتی را در آنجا گذراند تا به طور قطعی به سنت هلن تبعید شود.
درک ماهیت واقعی رابطه میان ناپلئون و ژوزفین دشوار است زیرا تعداد اندکی از نامههای ژوزفین باقی مانده تا بتوان از طریق آن جنبه واقعی آن زندگی عاطفی را درک کرد. آیا ژوزفین در ابتدا ناپلئون را دوست داشت؟ احتمالا پاسخ منفی میباشد. آیا بعدا به ناپلئون عشق ورزید و علاقمند شد؟ احتمالا پاسخ مثبت است. ناپلئون ژوزفین را قادر ساخت تا بر موضوع اختلاف سنی و منتقداناش فائق آید و شرایطی را فراهم ساخت تا او از هورتنس و اوژن فرزنداناش مراقبت کند. در نهایت، شاید ژوزفین و ناپلئون هر دو قدرت را بیشتر از یکدیگر دوست داشتند.
آنان مزایای همکاری با یکدیگر را درک کردند و به سرعت به اوج رسیدند. در پایان، نیاز ناپلئون به یک پسر هم رژیم و هم زندگی مشترک آنان را بیثبات ساخت اما دیدار آن دو در مالمیسون در مسیر تبعید ناپلئون نشان میدهد که ناپلئون تا چه اندازه برای ژوزفین ارزش قائل بود.
ناپلئون اندکی پیش از مرگاش در سال ۱۸۲۱ میلادی ژوزفین را در خواب دیده بود. یک نظامی وفادار به ناپلئون در خاطراتاش نوشته بود: «ناپلئون گفته بود که ژوزفین را در خواب دیده و با او صحبت کرده است». این نشان میدهد که ناپلئون پیش از مرگ امیدوار بود روزی دوباره در کنار ژوزفین باشد.
دروغی بیش نبود