مدیر دولت دهم و نماینده فعلی مجلس :
قانون نانوشته به احمدینژاد اجازه رئیس جمهور شدن دوباره نمیدهد /چارهای جز اصلاح ساختار مجلس نداریم
محمود عباسزاده استاندار ایلام در دولت محمود احمدینژاد که این روزها ردای نمایندگی به تن کرده است از انتخابات هیات رئیسه مجلس تا احتمال کاندیداتوری محمود احمدینژاد سخن گفت.
بیش از یک ماه است که ساکنان جدید میدان بهارستان در ساختمان هرمیاش جا گرفتهاند و عزمشان را جزم کردهاند تا از یک سو مواضع انتقادی از دولت را شدت ببخشند و از سوی دیگر تعریفی از انقلابی بودن ارائه کنند؛ موضوعی که میتوان آثارش را در هربار که میکروفن یک نماینده برای تذکر روشن میشود مشاهده کرد. البته ماجراهای مجلس یازدهم تنها به خط و نشان کشیدن نمایندگانش ختم نمیشود و داستان انتخابات هیات رئیسه مجلی و کمیسیونهای تخصصی هم چندان بدون حاشیه نبود.
محمود عباسزاده استاندار ایلام در دولت محمود احمدینژاد که این روزها ردای نمایندگی به تن کرده است میهمان بود و با او به گپ و گفت درباره مجلس و اتفاقات ریز و درشت آن نشستیم؛ وقتی صحبت از شایعات درباره طرح ازدواج اجباری، ممنوعیت دوچرخه سورای زنان و تغییر نام فرودگاه مهرآباد به میان آمد گفت: مجلس عاقلانهتر شده است و به سمت این رفتارها نخواهد رفت. او درباره صحبتهای تند و تیز نمایندگان از تریبون مجلس را هم گفت این صحبتها و اظهارنظرها برای داخل حوزه انتخابیه و جلب نظر مردم حوزههای انتخابیه است وگرنه در جلسات غیرعلنی از این خبرها نیست.
صحبتهایمان با عباسزاده، مدیر کل سیاسی وزارت کشور در دولت قبل به احمدینژاد و انتخابات ۱۴۰۰ هم کشیده شد و او از کاندیداتوری احمددینژاد در سال ۹۶ و احتمال حضور او در سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری صحبت کرد.
اگر میخواهید از جزئیات این گفتوگو مطلع شوید توصیه میکنیم مشروح آن را در ادامه بخوانید:
***************
*آقای عباس زاده مجلس یازدهم با یک مشارکت ۴۲ درصدی که پایین ترین مشارکت ادوار مختلف انتخابات بود و ترکیب یکدست اصولگرایی هم بر مجلس حاکم شد. تحلیل تان از انتخاباتی که برگزار شد و پیش بینی تان از روند حرکتی مجلس یکدست اصولگرا چیست؟
به نظر من نمی شود گفت که این مجلس، مجلسی یکدست است. هندسه سیاسی کشور هم نسبت به سالهای گذشته متفاوت تر شده است، مردم و کشور از این تقسیم بندیهای سیاسی بی مبنا عبور کرده اند و آن جناح بندی هایی که در کشور ما جا افتاده بود در عمل ناکارآمدی اش اثبات شد.
خوشبختانه این دوره دوستانی که با انتخاب مردم به عنوان نماینده وارد مجلس شده اند به این اصل که "باید برای کشور و ملت عملا کاری کرد" اعتقاد دارند. اگر این را یکدستی بدانیم بله مجلس یک دست است و این مایه خوشبختی است که همه به منافع ملی، اصول و ارزش ها و مصالح مردم پایبند هستند.
روحیه محافظه کاری را در قاطبه نمایندگان این دوره نمی بینم
اما اینکه همه با هم ارتباطات تشکیلاتی حزبی داشته باشند و یک محفلی تصمیم بگیرد و همه پیرو همان تصمیم باشند، اینگونه نیست. تضارب افکار و اندیشه ها در این مجلس خیلی خوب است و همین هم به نظر من مایه برکت مجلس است و حاصل آن کار آمدی مجلس خواهد شد.
خوشبختانه اکثر نمایندگان مجلس یازدهم چهره هایی دانشگاهی، انقلابی و مردمی هستند و من روحیه محافظه کاری را در قاطبه نمایندگان این دوره نمی بینم. الان عمده ترین مشغولیت مجلس تجدید نظر در ساختار اداره مجلس است و میخواهند تغییر و تحول را از خود مجلس شروع کنند که در این زمینه نظرات مختلفی داده می شود و گاهی اوقات نظرات ۱۸۰ درجه با هم تفاوت دارد اما خوشبختانه در راستای یک هدف است. من این مجلس را به معنای سیاسی یکدست نمی دانم چون تنوع افکار در آن وجود دارد. اما به این معنی که همه به دنبا منافع و مصالح ملت و حل گره های عمده کشور و اولویت های مردم هستند، از این نظر مجلس را یکدست می دانم و این یکدستی را نقطه امتیاز مجلس یازدهم می دانم.
*نزدیک به ۶۰ درصد مردم در این انتخابات شرکت نکردند، به نظر شما الان نماینده هایی که در این مجلس هستند افکار آن ۶۰ درصد را هم نمایندگی می کنند؟ یعنی می توانند صدای آن ۶۰ درصد هم باشند؟
طبق قانون اساسی نماینده مجلس از هر حوزه انتخابیه ای که بیاید نماینده همه ملت ایران است، چه کسانی که به او رای داده اند و چه کسانی که رای نداده اند و چه کسانی که اساسا در انتخابات شرکت نکرده اند،
نمایندگان مجلس نماینده همه ملت است.یک مجلس معقول و یک نماینده مجلسی که از عقلانیت برخوردار است طبیعتا صدای آن کسانی که رای ندادند را هم باید بشنود، ما آن صداها را خوب می شنویم. همه می توانند نوشته های روی کاغذ را بخوانند هنر این است که چیزهای نانوشته را بتوانند بخوانند!
همین مشارکت نسبتا پایین پیام های خوبی دارد
بنابراین مجلس نانوشته ها را هم می خواند. اینکه چرا مشارکت اینگونه شد، بخشی به تلاش های رسانه های بیگانه و رسانه هایی که با جمهوری اسلامی عناد دارند و مشارکت بالا و فعال را، که مایه قوت جمهوری اسلامی است به نفع خود نمی دانند و طبیعتا تلاش می کنند که مشارکت ها پایین بیاید، انها رسانه های فراگیری دارند، مناسبات حاکم بر نظام بین الملل به نوعی تحت هژمونی آنهاست تمام این موارد بی تاثیر نیستند و البته بخشی هم به عملکرد مجلس و دولت ما بر می گردد. همین مشارکت نسبتا پایین پیام های خوبی دارد و مهم این است که ما بتوانیم این پیام ها را درک کنیم و آن را تجزیه و تحلیل کنیم و مجلس متناسب با مطالبات و انتظارات مردم کار کند و در این مسیر قرار بگیرد( که قرار گرفته است)، همچنین دولت را هم که یکسال از عمر آن باقی مانده است را به سمتی هدایت کنیم که در راستای مطالبات مردم رفتار کند، تا آنجایی که من از مجلس برداشت کرده ام، عزم مجلس جزم است که دولت را به تحرک و عقلانیت بیشتر هدایت کند و امیدوارم که نتیجه دهد.
مردم از اصلاحطلبان و اصولگرایان سیاستزده عبور کردهاند
*شما گفتید که مردم از اصلاح طلبی و اصولگرایی عبور کرده اند، منظور شما همان شعار «اصلاح طلب اصولگرا دیگر تمامه ماجرا» است یا ...؟
خیر. نظر من این است که از اصلاح طلبان و از اصولگرایان سیاست زده و منفعت طلب، عبور کرده اند، نه از اصلاح طلبی و اصولگرایی به معنی درست کلمه! مردم درباره این تقسیم بندی ها به این نتیجه رسیدند که شفافیت لازم در این تقسیم بندی ها نیست و یا کسانی که این شعارها را می دهند به آن شعاری که می دهند خیلی اعتقاد ندارند، کسانی که منافع جناحی را به منافع ملی ومردم ترجیح می دهند یا از عنوان جناح و از عبارت ها، استفاده ابزاری و تبارگرایی می کنند؛ در واقع مردم از اینها عبور کرده اند. مردم دنبال صداقت هستند. مردم از اصول، آرمان ها و ارزش ها عبور نکرده اند و نمی کنند، اتفاقا بر مبنای اصول و اصلاحات به معنای درست کلمه اعتقاد دارند و از اصولگرایان هم انتظار دارند که هر روز نسبت به گذشته خودشان را به روزتر کنند و اگر جایی کم کاری کرده اند و خطایی در تحلیل یا محاسبه داشته اند آن را اصلاح کنند. مقام معظم رهبری چندین سال پیش یک عبارت بسیار جالبی به کار بردند: «اصولگرایی اصلاح طلبانه یا اصلاح طلبی اصولگرایانه» یعنی یک اصولگرا در عین حال که اصولگرا است به یکسری اصول، معیار و شاخص و اصل اعتقاد دارد و باید پیوسته و مستمر با همین شاخص ها، خودش و فکرش، سلیقه اش و عملش و نیتش را اصلاح کند. مردم از این مبانی و اصول عبور نکرده اند، اما از اینکه کسی یا گروهی از این مبانی استفاده ابزاری نماید و تحت لوای این مبانی و عناوین، ترجیح منافع شخصی بر منافع ملی شود، بله مردم از اینها عبور کرده اند و آدم هایش را و جریان ها را هم شناخته اند، این عبور کردن به معنی این است که حرکت مردم رو به جلو است و یعنی توسعه فرهنگی و سیاسی
میخواهند از داخل مجلس خبرسازی کنند
*آقای عباس زاده! در یک ماه اخیر گاها اظهارنظرها و طرح هایی از سوی نمایندگان مطرح شده است که حاشیه ساز شده و حتی ایجاد نگرانی کرده است که مجلس یازدهم واقعا به چه مسیری پیش خواهد رفت. این اظهارنظرها و طرح ها حتی در فضای مجازی هم بازخورد منفی داشتند و ...
مجلس یک نهاد خبرساز است. رسانهها هم علاقه مند هستند که از داخل مجلس و حاشیه آن خبرسازی کنند چون این خبرسازیها و سوژه ها برای رسانه مشتری ساز است، بنابراین اخباری که بعضا منتشر می شود را نباید به حساب مجلس گذاشت. اصلا کمیسیون های تخصصی مجلس همین جدیدا شروع به انتخاب هیئت رئیسه کرده اند و هر طرح و ایده ای که در مجلس مطرح شود اصولا باید در کمیسیون تخصصی آن بحث و بررسی شود و کمیسیون های تخصصی مجلس علاوه بر اینکه پشتوانه ای مثل مرکز پژوهش ها دارند که با همه دانشگاه ها و پژوهش های کشور ارتباط دارد، خود کمیسیون های مجلس هم از مشاوره نهادهایی که در آن حوزه فعال هستند هم بهره می برد، یعنی تک تک نماینده ها در حوزه های مختلف مشاور دارند. پس اصولا هر بحثی که بخواهد جدی شود باید به کمیسیون ها برود و بررسی شود، بنابراین شما تحت تاثیر این خبرسازی ها قرار نگیرید
خوشبختانه این مجلس ازحیث کیفیت و از حیث برخورداری از نمایندگان با سواد، انقلابی و اهل تامل و مشورت و پژوهش نسبت به مجالس پیشین برخوردار است و من بعید می دانم که این مجلس به مباحثی که اولویت مردم و کشور نیست بپردازد، ممکن است یک نماینده جایی نظر شخصی خودش را بیان کند و ۲ رسانه هم آن را پردازش کنند اساسا این را نباید به حساب مجلس گذاشت (این حرفها را برای اینکه خودم در مجلس هستم نمی زنم، من به عنوان فعال سیاسی۲۰ الی ۳۰ سال است که در کانون سیاست فعالیت می کنم و مجلس را کاملا می شناسم، من استاندار، روزنامه نگار و .. بوده ام). من مطمئن هستم و این را با ضرس قاطع می گویم که این مجلس درگیر حواشی و درگیر مسائل دست چندم و مسائل فرعی نخواهد شد.
نماینده برای حوزه انتخابیه خود از پشت تریبون مجلس حرف بزند
*به نظر میرسد در مجلس یازدهم همکاری و نحوه رفتار اصولگریان با هم، نسبت به مجلس هفتم و هشتم که ترکیب اصولگرایان مجلس بیشتر بود مقداری تغییر کرده است، آیا این به نبود رقیب برمی گردد که اختلافات به درون یک جریان کشیده می شود و هرطیفی تلاش می کند سهم بیشتری از این فضای یکدست اصولگرایانه بگیرد یا لیدر باشند.پیش بینی شما از نوع مراودات اصولگرایان مجلس یازدهم چیست؟
دو اتفاق افتاده است؛ یکی اینکه جو عمومی و فرهنگ عمومی و سیاسی مردم نسبت به سالهای گذشته رشد پیدا کرده است و معیارها واقع بینانه تر شده است که این فضا به داخل مجلس هم کشیده شده است زیرا نمایندگان هم، نماینده های همین مردم هستند. اگر شما ادبیات کاندیداها این مجلس را قبل از انتخابات که رای آورده اند و وارد مجلس شده اند را بررسی کنید می بینید که اغلب کاندیدهایی رای آورده اند که خودشان را در یک قالب و محدود به یک جناح سیاسی معرفی نکرده اند اینها با اقبال عمومی بیشتری مواجه شده اند. این نماینده های مردم که از همین بستر آمده اند همین مسیر را پیگیری می کنند. الان نماینده های مجلس واقع بینانه تر فکر می کنند و واقع بینانه تر اظهار نظر می کنند و خوشبختانه با توجه به گسترش فضای مجازی و نقش رسانه ها که نظارت می کنند و نظارت عمومی را هم نسبت به مجلس محقق می کنند، باعث شده است که نماینده ها اولویت های اصلی مردم را به صورت خوب و کارشناسی پیگیری کنند.
*بحث من اختلافاتی است که در بین طیف های اصول گرایی وجود دارد. مثلا در ماجرای انتخاب هیئت رئیسه اختلافی بین وزرای دولت نهم و دهم، بحث پایداری و بحث حامیان قالیباف وجود داشت.
من خودم در کانون این مباحث بودم. بیش از اینکه بحث جناح گرایی و گروه گرایی باشد برخی از دوستان اعتقاد داشتند که اگر فلان عنصر رئیس شود، مجلس کارآمدتر می شود. حتی زمانی که من با کاندیدهای ریاست مجلس صحبت می کردم، ندیدم یکبار حرفی بزنند که بوی تبارگرایی یا جناح گرایی بدهد . چون اگر آنها به سمت تبارگرایی می رفتند با اقبال نمایندگان روبرو نمی شدند
بنابراین من مطلقا ندیدم که کسی به این حوزه ها بیاید و این مایه خوشحالی بود. اگر اختلاف نظری هم در باره این موضوع وجود داشت که چه کسی رئیس شود به تفکر نماینده های عزیز بر می گشت که فکر می کردند مثلا این آقا برای پیگیری منافع مردم و موفقیت مجلس مؤثرتر است و نهایتا همه بر همین اساس رای دادند و نتیجه آن هم مشخص شد. شاید کسی فکر نمی کرد که رئیس محترم مجلس اینقدر قاطع رای بیاورد و به نظر من همین هم مایه اقتدار مجلس خواهد شد.
* شما می گویید که این مجلس سعی می کند عاقلانه تر و با تامل بیشتر رفتار کند،ولی برای مثال وقتی رادیو را روشن می کنید و بحث تذکرات و نطق هایی که می شود را می شنوی، به نظر می رسد که چاشنی شعار و احساساتی عمل کردن هم وجود دارد.
بله. آن چیزی که از بیرون دیده می شود همین است. مجلس تغییر را از داخل خود شروع کرده است. مجلس یک ساختاری دارد و کانون انتخابات و ساز و کار انتخاباتی ما به گونه ای است که نمایندگان باید یک چشم را هم به حوزه انتخابیه و رضایت مردم داشته باشند. مجلس اینگونه شکل گرفته است و مخاطب ادبیات بعضی از نطق ها، حوزه انتخابیه است چون این ساختار است که چنین رفتاری را ایجاب می کند. اگر این ساختار و این شیوه ها اصلاح شود دیگر نیاز نیست که نماینده برای حوزه انتخابیه خود از پشت تریبون مجلس حرف بزند (همانطور که قبلا نماینده از پشت تریبون مجلس درباره حوزه انتخابیه خود، موضوعی مطرح می کرد و فیلم آن را در شهرستان می برد و آن را پخش می کرد). خوشبختانه الان مردم هم از این مرحله عبور کرده اند و بلوغ سیاسی مردم بالا رفته است و دیگر این رفتار را از نماینده ها نمی پسندند و از نمایندگانشان رفتاری متین و کارشناسی و عالمانه انتظار دارند و این مساله کمک بزرگی کرده است. مجلس هم این را می داند.
ما دو هفته گذشته جلسه ای غیر علنی جدی داشتیم و فقط نمایندگان مجلس بودند و از اول تا آخر دستور و موضوع جلسه این بود که چکار کنیم تا این ساختار و رویه مجلس بر اساس منافع مردم اصلاح شود، یعنی کار و هزینه ای که در مجلس می کنیم ارزشمند باشد و پیشنهادهای بسیار پخته و کارشناسی مطرح شد که بخشی از نتیجه آن به تجدید نظر در آیین نامه داخلی مجلس مربوط می شود. یکی از فعال ترین کمیسیون های مجلس کمیسیون آیین نامه است و این پیشنهادهای اصلاحی در انجا متمرکز می شود و بر اساس همین پیشنهادها در رویه و ساختار تجدید نظر می شود ، امیدوار هستم در یکی دو ماه آینده شاهد یک تغییرات بسیار خوبی باشیم.
چارهای جز اصلاح ساختار مجلس نداریم
*این تغییر ساختاری که از آن صحبت میکنید به چه صورت اتفاق میفتد که این شرایط بخواهد تغییر کند و به سمت منافع ملی رود؟
اکثریت نمایندگان مجلس نماینده های شهرستان ها هستند که بخشی از فعل و انفعالات و تحرکات اینها معطوف به نیازهای منطقه شان است. پیگیری نیازهای منطقه، نمایندگان را از رسیدگی و وقت گذاشتن بر مسائل ملی باز می دارد و ما باید این را درست کنیم.
*چگونه این درست شدن اتفاق خواهد افتاد؟
بحثی که در مجلس شده و ایده های که مطرح شده است، ایده های کارآمدی است. یکی از بحث ها این است که به محوریت نماینده هر حوزه، اولویت های اول هر حوزه و شهرستانی شناسایی شود و به جای اینکه یک نماینده دنبال مطالبات آن بیفتد، مجلس با یک ساز و کاری وارد عمل شود و این را از دولت و یا قوای دیگر بخواهد یعنی نماینده تنها نباشد و مجلس ساز و کاری ایجاد کند که مطالبات و اولویت های هر منطقه را پیگیری کند و اگر لازم بود در بودجه سالانه منابع مالی اولویت ها لحاظ شود، یا اگر لازم بود مصوبه داشته باشد و اگر نیاز به اصلاحیه، تاکید، استیضاح و.. داشت، همین مسیر را طی نماید و بر همین مدار باشد. این کار باعث می شود که خیال نماینده از مشکلات منطقه خود و مطالبات منطقه خود آسوده شود و در کانون مسائل اصلی کشور قرار می گیرد. این یکی از پیشنهادات بود که الان هم روی آن بحث می شود و امیدوار هستم که نتیجه دهد. ما چاره ای جز اصلاح اینها نداریم و باید ساختار را اصلاح کنیم، ملت ما چندین دوره تجربه مجلس داری دارد و اساسا عقلانیت ایجاب می کند نمایندگان ملت از تجربه خود برای اصلاح آینده استفاده کند. این مجلس در مورد اصلاح ساختار، آیین نامه داخلی، ساز و کار تصمیم گیری و ساز و کار نظارتی، اینکه چگونه نظارت ها مؤثر شود و قوانینی که تصویب می کند حتما ضمانت اجرایی داشته باشد و قوانین متناقض اصلاح شود و.. خیلی جدی است. این کارها به صورت کلی در مجلس مطرح شده است و با تشکیل کمیسیون ها به اعتقاد من به صورت کارشناسی و ظریف در کار پیش خواهد رفت.
*یکی از موضوعات جنجالی مجلس یازدهم بحث اعتبارنامه نمایندگان بود موضوعی که به نظر میرسد مجلس در آن دچار تبعیض شد، کاری به اعتبار نامه آقای تاجگردون یا آقای دلخوش نداریم، ولی وقتی مجلس وارد این ۲ اعتبار نامه شد، می توانست از ان طرف هم وارد شود یعنی افرادی بودند که ابهاماتی در مورد آنها وجود داشت مثلا گفته می شد که مدرک تحصیلی ۸ نفر از نماینده ها مشکل دارد یا در مورد آقای قالیباف پرونده املاک نجومی و ابهاماتی در شهرداری سابق وجود داشت یا در مورد آقای زاکانی بحث مدرک تحصیلی مطرح بود، چرا مجلس به اینها ورود نکرد؟
این مسائل بیرون بیرون مجلس یکجوری مطرح می شود و در رسانه ها هم با یک هدفی و ادبیاتی مطرح می شود. مجلس کانون قانون گذاری است و تمامی رفتارها و تجرکات و اقدامات و مواضع آن باید بر مبنای قانون با موازین حقوقی باشد. ما به چیزی که بیرون به آن تبعیض گفته می شود ممکن است نگاه متفاوتی داشته باشیم ، منطق درون مجلس این است آیا در این پروسه یک اتفاق و رفتار و اقدامی خارج از مدار قانون اتفاق افتاده است یا نه! همین آقایانی که در مورد آنها مسائلی مطرح شد که کماکان مطرح است خودشان در مجلس هستند و حق دارند در صحن مجلس و کمسیونهای مربوطه از خودشان دفاع کنند و مصاحبه کنند وبگویند که مثلا در شعبه یا فلان جا این اتفاق افتاده است که بر مدار قانون نبوده است. اعتبارنامه ای که به آن اعتراض می شود نهایتا به کمیسیون می رود. قانون اجازه داده است که هر نماینده به هر اعتبار نامه ای اعتراض کند لیکن فرایند رسیدگی هم خیلی دقیق است
شواهد و اسنادی علیه قالیباف وجود نداشت
*دقیقا همین است. من می گویم که این حق مجلس است که اعتراض کند، اما چرا به دیگر اعتبار نامه هایی که شائبه هایی درباره شان مطرح بود اعتراض نکرده است؟
قانون در مجلس، اعتراض کننده را موظف می کند که اسناد و مدارک ارائه کند و اعتراض خود را به یک استدلال و اسناد مستند کند. یعنی اینکه کسی بگوید من به اعتبارنامه فلانی اعتراض دارم و مدرک ندهد، نهایتا وارد کمیسیون وشعبه که می شود و از اعتراض کننده می خواهند مستندات و استدلال ارائه کند، اگر اعتراض مستدل و مستند نباشد پس شعبه رای می دهد که ایشان مشکلی ندارد.
ما از یک طرف بر قانون اصرار می کنیم یا از طرفی دیگر می گوییم نمی شود به صرف اتهام کسی را مجرم تلقی کرد یا از طرفی می گوییم اصل بر برائت است یا از طرفی می گوییم خواستار منافع مردم هستیم و تاکید می کنیم که آزادی حق و تکلیف است و آنگاه کسی که هنوز متهم است و محکوم نشده است درموردش حکم صادر می کنیم و در رسانه ها اسم می بریم ، طبق قانون مرجع قانونی که بر صلاحیت نامزد نمایندگی مجلس نظارت میکند شورای نگهبان است و زمانی که کسی رای لازم را کسب نمود و شورای نگهبان صحت انتخابات را تایید کرد، یک فرصت دیگر هم برای نمایندگان مجلس است که درباره اعتبار نامه منتخب مرور نمود و تصمیم بگیرد، اینجا قانون می گوید که اگر مدرک و مستند و سابقه ای پیدا شود که شورای نگهبان تایید کند که این را در مرحله رسیدگی ندیده است یا بعد از برگزاری انتخابات حادث شده است مجلس می تواند مچ طرف را بگیرد و زمانی که در مورد کسی اعتراض می شود و سندی ارائه می شود از شورای نگهبان استعلام می شود که آقای شورای نگهبان آیا شما با لحاظ این استدلال و این شواهد و این اسناد این شخص را تایید کرده اید؟ اگر شورای نگهبان بنویسد که ما این مدارک را دیده ایم، دیگر در مجلس و شعبه به آن استناد نمی کنند چون زمانی که شورای نگهبان می گوید من این مدارک و مستندات را دیده ام و این را کتبا اعلام کند شعبه مربوطه در مجلس به بررسی شورای نگهبان اعتماد کرده و به معمولا به اعتبارنامه منتخب رای می دهد.
*پس با این حساب در مورد آن افراد مجلس اسنادی ندارد و یا نخواست وارد شود؟
قطعا اگر اعتراض کننده سند و استدلال و دلیل و شاهد می اورد پرونده به شعبه بر می گشت و مجددا بررسی میشد.
آدم احمدینژاد نیستیم
*آقای عباس زاده! شما عضوی از دولت نهم و دهم بودید؛ خیلی از وزرای دولت احمدی نژاد از اینکه آنها را احمدی نژادی خطاب کنیم ناراحت می شوند، نمی دانم که شما هم با این واژه مشکل دارید یا خیر. دلیل این دلخوری از این واژه چیست؟
آقای احمدی نژاد شهروند این کشور بوده است که با رای مردم ۲ دوره رئیس جمهور شد و الان هم به عنوان رئیس جمهور سابق شناخته می شود و شخصیت حقیقی و حقوقی خود را دارد. خوب اساسا هم خود ایشان و هم دولت ایشان مثل دیگران و مثل دولت های دیگر کمابیش نقاط قوت و نقاط ضعف خود را داشته است. ببینید آقای احمدی نژاد نه حزبی را رسما ثبت کرده بود که بگویند فلانی ها عضو آن حزب هستند و نه خود ایشان چنین ادعایی داشته است و نه در عمل چنین کاری کرده، وقتی حزبی و گروهی یا بنیاد و سازمان و تشکیلاتی در کشور به نام ایشان ثبت نشده است خلق و القای این نسب ها یک شهروند کار درست و شفافی نیست. ایشان زمانی رئیس جمهور بوده و الان دارد در دانشگاه تدریسش می کند و به عنوان یک شهروند از یک حقوق اجتماعی برخوردار است .
درست نیست آدم ها مال این و آن معرفی کنیم و هی جامعه را خط کشی کنیم ما همه بنده خدا هستیم قرار نیست کسی بنده کسی باشد سعادت در بندگی خدا است هر تعلق خاطر دیگری هم باید در همین راستا و بر اساس اصل بندگی خدا باشد گاهی اوقات که می گویند فلانی آدم فلانی است، به نظر من این تحقیر آدم ها است و ایشان هم راضی نیست که به کسی بگویند ادمِ فلانی!
*آدم فلانی نمی شود گفت اما جزء حامیان فلان فرد، مثلا حامیان قالیباف را قالیبافی می گویند حامیان خاتمی را همینطور .
زمانی کسی خود را در معرض یک انتخاب قرار می دهد و نماینده مجلس می شود و خود را در جایگاه نامزدی ریاست مجلس یا ریاست جمهوری و غیره قرار می دهد، آن موقع می شود گفت که فلانی طرف فلانی است. اما زمانی که کسی خود را در معرض انتخاب قرار نمی دهد و خودش می گوید که من در انتخابات مجلس دخالتی نخواهم کرد ، زمانی که بیرون به آدم گویند مثلا فلانی فلان است، موضوعیت ندارد و به نظر من این بهانه ای برای درست کردن حاشیه است. اگر وارد حاشیه بشویم از متن غافل می شویم و به نظر من کشور اولویت های بسیار مهمی دارد و مشکلات ما این چیزها نیست. به نظر من باید از این ادبیات و این حاشیه سازی ها عبور کنیم و توقف نکنیم.
بین وزرای دولت های نهم و دهم هیچ هماهنگی قبل انتخاباتی نبود
*شما جمعی را در مجلس به نام وزرای دولت نهم و دهم تشکیل دادید، چه شد که تصمیم گرفتید این جمع وارد مجلس شود؟ آیا از قبل با هم هماهنگ کرده بودید و ائتلافی وجود داشت؟ یا صحبت و رفت و امدی بود؟
هیچ ائتلاف و هماهنگی قبل از این نبوده است. مثلا خود من سال ۹۰ و ۹۴ هم کاندیدای مجلس بودم ولی رای نیاوردم، خیلی از این آقایونی که الان در مجلس هستند قبلا هم کاندیدای مجلس شده بودند. می توانم بگویم اکثر قریب به اتفاق مدیرانی که در دولت نهم و دهم کار کرده اند و مسؤلیت داشتند طبیعتا متعلق به جریان اصولگرایی و جریان انقلاب بودند و خوشبختانه قاطبه انها در کار خودشان موفق بودند و مردم اینها را می شناختند. با توجه به پشتوانه و شناختی که مردم از اینها داشتند بدیهی بود که اگر اینها در هرکدام از حوزه ها خود را در معرض رای مردم قرار بدهند، چون پرسپکتیو ذهنی مردم از کارآمدی اینها روشن بود بدیهی بود که رای می آورند. بنابراین تعداد قابل توجهی رای آوردند و تعدادی هم رای نیاوردند. مهمترین ویژگی این نیروها این بود که متعلق به جریان اصولگرایی بوده و هستند و حتی در مواردی موتور محرک مجموعه ها، البته اصولگرایانی که با شاخص اصول به دنبال اصلاح و تکامل امور بودند
دولت احمدینژاد دولت پرکاری بود
*اما انتقاداتی هم نسبت به آن دولت وجود داشت.
به هر دولتی انتقاد وجود دارد. آن دولت، دولتی پرکار بود و نمی شود این را انکار کرد تنها مشق نانوشته غلط ندارد من شخصا علاقه مند هستم که همه کارنامه و عملکردها و نقاط قوت و ضعف و نقدها در مورد تمام دولت ها در یک محفل علمی تخصصی بررسی و ارزیابی شود که چقدر این نقد ها وارد است و این کار یک قدم رو به جلو است. یکی از اشکالات ما این است که هیچ وقت نقدی بر دولتها و قوایمان را بر اساس عملکردشان نداشته ایم؛ مثلا چه اشکالی داشت که یک نقد عالمانه تخصصی از عملکردها در حوزه سیاسی و اقتصادی می داشتیم و اگر این کار را می کردیم و اینها ردیف می شد که مثلا نقطه ضعف دولت ما در فلان مقطع این بود و در فلان مقطع این! برای دولت آینده یک سرمایه بسیار خوبی بود چون طبیعتا آن خطاها را نمی کردیم و نقاط قوت را تقویت می کردیم. متاسفانه نقدهای ما تحت تاثیر ترجیحات جناحی ما قرار می گیرد و مشکل هم همین است، مثلا اگر از بین ۱۰۰ تا نقد ۱۰ نقد درست هم وجود داشته باشد اما آن ۱۰ نقد درست تحت الشعاع آن ۹۰ نقد دیگر قرار می گیرد و از اصلاح واقعی خطا غافل می شویم و فرصت را از دست می دهیم ، نقد چیز خوبی است، من همیشه گفته ام که منتقد من معلم من است و مخالف من مراقب من است. من با مخالفانم هم خیلی راحت صحبت کنم و خیلی هم خوش می گذرد، چون اگر مخالف شما درست و حسابی باشد و مخالفت او بر اساس معیار و شاخص و عقلانیت باشد خیلی خوب است. مثل این می ماند که شما بخواهید خود را از پرتگاهی پایین بیاندازید و مخالف شما جلویتان را بگیرد و بگوید من مخالف هستم و اجازه ندهد آن کار را انجام دهید و این خیلی خوب است. متاسفانه خیلی وقتها مخالفت و انتقاد ما بر اساس شاخص و عقلانیت نیست.
* قرار است فراکسیون جدیدی در مجلس تشکیل دهید؟
خیر، زمانی که مجلس تشکیل می شود حدود دهها و شاید صدها فراکسیون تشکیل می شود و معمولا فراکسیون ها اول مجلس خودی نشان می دهند و اغلب بعد فراموش می شوند تا مجلس بعدی! قرار است در این مجلس کارهایی که نتیجه و عملکردی برای مردم ندارد فیتیله اش پایین کشیده شود، اما این اتفاق ناگهان انجام نمی شود و باید مرحله به مرحله پیش رود. تشکیل فراکسیون های جدید با محوریت اشخاص فعلا به صلاح مجلس نیست.
قانون نانوشته به احمدینژاد اجازه رئیس جمهور شدن دوباره نمیدهد
*یعنی مشورت را در بین خودتان دارید اما فراکسیون اسم و رسم داری تشکیل نمی دهید. درست است؟
زمانی که در مجلس کمیسیون های تخصصی شکل گرفت، تمرکز همه نمایندگانی که به دنبال منافع ملی باشند بر آن حوزه ای است که در آن تخصص دارند. همه بر اساس رشته تحصیلی و سابقه و علایق خود وارد کمیسیون تخصصی خود شده اند و مجلس از من به عنوان نماینده انتظار دارد در حیطه وظیفه و تخصص کمیسیونی که در ان شرکت دارم فکر کنم، مشورت کنم، پیشنهاد دهم و فعالیت کنم. به نظر من این به نفع مردم است که هرکس کاری که در مجلس به او سپرده شده است را پیگیری کند. الان هم وظیفه ما نمایندگان این است که در کمیسیونی که به ما سپرده اند و ما را عضو آنجا قرار داده اند کار کنیم و اولویت ما همان کمیسیونی باشد که عضو آن هستیم.
*آقای عباس زاده جامعه ما، جامعه سیاسی است. درست است که یک سال تا انتخابات ۱۴۰۰ فاصله داریم، ولی الان بحث آن خیلی داغ است خصوصا در مورد آقای احمدی نژاد که احتمال دارد کاندید باشد. شما چقدر موافق این بودید که آقای احمدی نژاد سال ۹۶ در انتخابات ثبت نام کند و چقدر الان احتمال می دهید و موافق هستید که ۱۴۰۰ وارد میدان شود؟
قانون اجازه می دهد که یک نفر ۲ دوره متوالی رئیس جمهور شود برای دوره های بیشتر باید فاصله بیفتد، بعد از انقلاب تجربه ای که عملا حاصل شده است این بوده که کسانی که ۱ دور یا ۲ دور رئیس جمهور شده اند مجددا رئیس جمهور نشده اند و این تجربه جمهوری اسلامی ایران است البته اقدام برای کاندیداتوری شده است مثل مرحوم آقای هاشمی.
به هرحال قانون اسای اجازه می دهد که کسی مجددا برای ریاست جمهوری کاندیدا شود، اما اینکه شرایطش تایید شود یا نشود از وظایف شورای نگهبان است لذا نمی شود از الان پیشبینی کرد که چه کسانی عملا در سال ۱۴۰۰ در صحنه رقابت خواهند بود، من شخصا معتقد به گردش نخبگان در قدرت هستم و شخصا اعتقاد دارم کسانی که در کشور ما سابقه ریاست جمهوری دارند تجربیات گران بهایی دارند و ما باید به سمت و سوی برویم و فضا و ساز و کاری را طراحی کنیم که تجربیات رؤسای جمهور ما و وزرای ما و استانداران ما بتواند به کسانی که بعدا مسؤلیت می گیرند منتقل شود و بکار آید
من یکی دو مرتبه با آقای زاکانی صحبت کردم و یکی دومرتبه با دکتر قالیباف صحبت کردم، با آقای نیکزاد و آقای حاجی بابایی و شمس الدین حسینی صحبت کردم یعنی به عبارتی من با تمام کاندیدهای ریاست صحبت کردم. جمع بندی من این بود که بایدکاری کنیم که کسی که رئیس مجلس می شود با یک پشتوانه قوی رئیس شود و اولین هدف ما همین بود، برای همین من با تمام آقایون در ارتباط بودم
سال ۹۶ از انتخابات ریاست جمهوری انصراف دادم
*یعنی شما در سال ۹۶ موافق نبودید که آقای احمدی نژاد وارد میدان شود. درست است؟
من در سال ۹۶ خودم هم کاندیدای ریاست جمهوری بودم که بنا به دلایلی منصرف شدم
*توصیه ای به ایشان داشتید که کاندید شوند یا خیر؟
ایشان با من مشورت نکردند تا من بخواهم توصیه ای داشته باشم. در سال ۹۶ من کاندیدای ریاست جمهوری شدم که در نهایت انصراف دادم.
*چرا انصراف دادید؟
اولا دیدم از پس هزینه تبلیغات انتخاباتی بر نمی آیم ثانیا سایر شرایط برایم مهیا نبود و البته احساس کردم در میدان کسانی هستند که شرایطش را بیشتر از من دارند
*تحلیل شما درباره ۱۴۰۰ چیست؟ به نظر شما آقای احمدی نژاد وارد انتخابات می شود؟
ملاقات و دیداری با ایشان نداشته ام و نظرشان را نپرسیده ام، به نظر من انتخابات ۱۴۰۰ تحت تاثیر عملکرد مجلس یازدهم قرار خواهد گرفت، یعنی یکی از مهمترین مؤلفه هایی که در سرنوشت انتخابات ۱۴۰۰ مؤثر خواهد بود عملکرد مجلس یازدهم است، چون اکثر نیروهای آن از نیروهای اصولگرا هستند و خیلی از نیروهایی که در مجلس هستند در دولت نهم و دهم هم مسؤلیت داشتند و بعضی از کمیسیون های اصلی مجلس از همین دوستان هستند و اینها به قضاوت مردم کمک می کند. به نظر من کسانی که برای ریاست جمهوری ۱۴۰۰ کاندیدا خواهند شد یک نیم نگاهی به عملکرد مجلس خواهند داشت.
احمدینژاد قابل پیشبینی نیست
*من هنوز جوابم را نگرفتهام یعنی اگر مجلس یازدهم در این یک سال خوب عمل کند منجر به این می شود که احمدی نژاد وارد میدان شود؟
در مورد آقای احمدی نژاد یکسری ویژگی های فردی می گویند که معمولا رفتار خیلی قابل پیش بینی نیست یا به راحتی قابل پیش بینی نیست ، وقتی کسی تصمیماتش قابل پیش بینی نیست پس ما چرا آن را پیش بینی کنیم؟
در انتخابات هیچ هزینه نکردم
*شما به شفافیت آرا اعتقاد دارید؟
من به شدت اعتقاد دارم که رفتار، آرا، مواضع و دارایی نمایندگان قبل از انتخابات و بعد از انتخابات باید تحت نظارت باشد. به نظر من نماینده مجلس باید در یک اتاق شیشه ای زندگی کند و رفتار و مواضع و آرا و اظهارنظراتش و حتی نامه هایش باید شفاف باشند.
*الان خودتان این کار را کرده اید؟ یعنی دارایی هایتان شفاف شده است؟
من در اولین دور که کاندیدای نمایندگی مجلس شدم، داراییم را به صورت داوطلبانه منتشر کردم.
*ریز خرج هزینه های انتخاباتیتان را هم اعلام کرده اید؟
کلیات آن را اعلام کرده ام.
*چقدر هزینه کردید؟
خودم هیچی!
*دیگران برایتان چقدر هزینه کردند؟
کسانی که دوست داشتند من به مجلس بیایم هرکس به اندازه توان خودش هزینه کرده است. چون فقرا و قشر متوسط طرفدار من بودند رقم های سنگینی هزینه نشده است و مثلا کمک ها از ۱۰۰ هزار تومان بوده است تا ۴ یا ۵ میلیون . آنهایی که اعتقاد داشتند که من می توانم برای حل مشکلات کشور کمک کنم خودشان به من کمک کردند و من شخصا برای انتخابات هیچ هزینه ای نکرده ام.
*باور آن سخت است.
بله. باور آن خیلی سخت است. اتفاقا من در سال ۹۴ موجودی حساب خود را اعلام کردم و فکر کنم حدود ۵ میلیون تومان در حساب خود داشتم. دولت هم دولتی بوده است که من منتقد آن بوده ام و رقبا به اطلاعات حساب من دسترسی داشتند. ۴ سال به من گفتند که شما درست نمی گویید و با ۵ میلیون نمی شود در انتخابات شرکت کرد؛ غافل از اینکه قرار نبود من با موجودی حساب خودم انتخابات برگزار کنم، وظیفه من این بود که خود را عرضه کنم و بگویم تحصیلات من این است و سابقه و عمکرد و فکر من این است و ایده و پیشنهاد من برای ساختن کشور این است و مردم باید تصمیم بگیرند به من رای دهند یا ندهند، آنهایی که تصمیم گرفتند به من رای بدهند و کمک کنند این کار را کردند و هزینه انتخابات من تامین شد. باور کنید بچه هایی بودند که قلک خود را شکستند و پول آن را در انتخابات برای من هزینه کردند و این کار برای من تکلیف می آورد. یا کسانی بودند که برای انتخاب شدن من نذر کرده بودند و روزه گرفته بودند و اینها تکلیف و بار من را سنگین تر می کند. شرایط من اینگونه بود البته من با دیگران کاری ندارم.
*در مورد بحث شفافیت، مجلس یازدهم خیلی روی این موضوع بحث کرد و مانور داد و طرحی را هم ارائه داد. چرا مجلس با تورم قانونی که ما داریم آن مصوبه مجلس دهم را پیگیری نکرد که خیلی هم مصوبه خوبی بود و شفافیت آرا را فقط برای مجلس نمی دانست و برای شورای نگهبان و مجمع تشخیص، شورای انقلاب فرهنگی و .. را شامل می شد. الان به نظر می رسد که مجلس یازدهم دارد یکجور حریم امنی برای بقیه نهادها درست می کند یا در بحث شفافیت دیگر نهادها محافظه کار است.
در بحث شفافیت آرا یک خواسته ای بود که اغلب نمایندگان هم آن را امضا کردند، یعنی خواسته ای بود که ما به سمت شفافیت برویم. طبیعتا اگر این پیشنهاد به کمیسیون تخصصی برود کل سوابق که قبل از آن شده است همه به آنجا می آید و مرکز پژوهش های مجلس هم نظر می دهد و حتی ممکن است اعلام کنند هرکس نظری دارد ارائه دهد.
*این کار یکبار شده و در مجلس مصوب شده است.
اشکال ندارد. اگر مصوبه شده باشد و شورای نگهبان آن را تایید کرده باشد قانون محسوب می شود ما چنین چیزی نداشته ایم و زمانی که چنین چیزی قانون نشده است، اگر من امروز رفتم و عضو یک کمیسیون تخصصی شدم و پیشنهادی آنجا آمد، وظیفه ما است که آن را بررسی کنیم و حتی می شود این مورد را با موردهای مشابه در کشورهای دیگر مقایسه کرد و یک قانون شسته رفته و کوتاه و صریح و جامع و مانع آورد. به نظر من این موضوع در کمیسیون تخصصی کاملا پخته و مهیا خواهد شد.
*شما برای شفافیت آرا این را قائل به شورای نگهبان و دیگر نهادهای قانون گذاری(مثل شورای انقلاب فرهنگی، مجمع تشخیص و..) هستید که اینها هم باید شفافیت آرا داشته باشند یا خیر؟
زمانی که از مجلس شروع می شود طبیعی است هرچه به طرف شفافیت برویم بهتر است.
*بالاخره مجلس یک شفافیتی داشته است، یعنی نسبت به نهادهای دیگر مجلس شفاف ترین نهاد بوده به طوری که فقط مجلس است که مشروح مذاکراتش از رادیو پخش می شود و نتیجه مصوبات آن معلوم می شود. ولی برای بقیه نهادها این اتفاق نمیفتد. چرا این تمرکز را درباره آنها نداریم؟
به نظر من این باید از یک جایی شروع شود. آنچیزی که در مقابل شفافیت است، ابهامیت و طبقه بندی کردن اطلاعات است. من در طبقه بندی اطلاعات فقط یک خط قرمز می شناسم و آن هم منافع ملی و حقوق و حریم خصوصی شهروندان است. تا جایی که منافع ملی ما تهدید نشود تا همانجا می توانیم شفافیت را پیگیری کنیم.
*این کمی شعار به نظر می رسد، چون این اتفاق واقعا نمیافتد. زمانی که بحث شفافیت را مطرح می کنیم بلافاصله بحث مصلحت ها مطرح می شود و دایره این مصلحت ها انقدر زیاد می شود که ما عملا شفافیتی نمی بینیم.
چیزی که من گفتم این نیست. وقتی که ما به شفافیت اعتقاد داشته باشیم و زمانی که اعتقاد داشته باشیم که مشارکت مردم در بستر شفافیت تقویت می شود و بلوغ سیاسی در بستر شفافیت دست یافتنی است، سلامت مالی کشور، مقابله با فساد و مقابله با رانت در صورتی محقق می شود که اطلاعات شفاف باشد و آزادی دسترسی به اطلاعات و گردش صحیح اطلاعات در جریان باشد، اگر ما به اینها اعتقاد داشته باشیم و بر همین مدار به دنبال شفافیت برویم مرزی که نام آن امنیت ملی است، واقع بینانه خواهد شد نه شعار! منافع ملی که من بر روی آن تاکید می کنم اصولا باید با منافع ملی به معنی واقعی کلمه تطبیق داشته باشد. شما در دنیا هیچ کشوری را پیدا نمی کنید که برای نشر اطلاعاتش یک مرزی نداشته باشد (یعنی مرز دارد)، کم و بیش فرق می کند اما همه مرز دارند.من اعتقاد دارم که چون پشتوانه جمهوری اسلامی، مردم هستند و صاحبان این کشور مردم هستند، پس مردم باید در جریان امورات کشور و فرایند تصمیم گیری ها قرار بگیرند و تنها خط قرمز منافع مردم است. به نظر من میشود روی این مساله هم بحث کرد و یک خط قرمز و شاخص عینی که عقلانیت آن را قبول کند را مشخص کرد و قاطبه مردم بگویند که این خط قرمز درستی است. آن خطی که من از آن حرف می زنم خط سلیقه ای و جناحی نیست.
رسانه مستقل متاسفانه کم داریم
*چگونه می خواهید شفافیت را از بحث سلیقه جدا کنید؟ یعنی از زنجیر سلیقه ای رفتار کردن نجاتش دهید.
ما چاره ای جز نجات دادن آن نداریم. الان کشور به جایی رسیده است که باید خیلی جدی کار کنیم فرصت خطا نداریم و زمان هم این را ایجاب می کند. وقتی که موضوعی به مطالبه ملی تبدیل شود، نهادهای تصمیم گیر باید یک راه حل عاقلانه بر مبنای محاسبه و پژوهش و اغنا کننده عمومی ارائه کنند و آن را محقق سازند و ما چاره ای جز این نداریم.
*الان در بحث شفافیت، ما چاره ای نداریم جز اینکه به سمت رسانه هایی برویم که آزادانه بتوانند اطلاعات را ارائه کنند و بتوانند نورافکن بر جاهای مبهم بتابانند
رسانه مستقل متاسفانه کم داریم؛ باید رسانه های مستقل داشته باشیم که بر پستوهای رانت و فساد و ابهام و تاریکی نورافکن بتابانند، ولی ما این شرایط را کم داریم .
اما وقتی خط قرمزهای زیادی را در مسیر رسانهها قرار میدهیم مسلم است که رسانه آزادانه نمی تواند این کار را انجام دهد، پس نمی شود به شفافیت اعتقاد داشته باشیم ولی رسانه را محدود کنیم.
البته مشکلاتی در حوزه رسانه وجود دارد که باید واقع بینانه تجزیه و تحلیل کرد، ببینید جناح های مختلف سیاسی رسانه دارند و بر مبنای منافع جناحی فعالیت می کنند، خیلی از فعالان سیاسی و حتی نهادهای عمومی غیر دولتی و دولتی رسانه دارند که بر اساس منافع خودشان فعالیت می کنند، ما باید تعریفی از رسانه آزاد و مستقل داشته باشیم و نمونه آن را هم داشته باشیم و بگوییم مثلا این رسانه مستقل است.
ببینید باید هر دو طرف میز را دید اگر در حوزه رسانه مشکل داریم یک بخشش ممکن است قوانین و مقررات باشد یک ضلعش نهادهای نظارتی و داوری ولی بخش مهمش برمی گردد به رسانه و فعالان رسانه ای کشور ! ما اگر ۱۰۰ رسانه مستقل داشتیم ۱۰ تای آن را هم تعطیل می کردند، اما ۹۰ تایش می ماند و از حقوق آن ده تا هم دفاع می کرد ، رسانه ها هم باید واقع بینانه تحلیل کنند چرا رسانه مستقل پا نمی گیرد؟
من گفتم رسانه ها بی تاثیر نیستند وقتی که برخی رسانه ها فقط دنبال حاشیه هستند یا اینکه از رقیب سوتی بگیرند خوب بدیهی است که از اصل مطلب و متن غافل می شویم ..
*اتفاقا این خوب است. وقتی من ببینم یکی تمام حواسش به من است تا یک آتو از من بگیرد معلوم است که من سعی می کنم پایم را درست بگذارم و کج نرم تا آتو به او بدهم.
وقتی هر رسانه ای خودش را قبل ازاینکه متعلق به مردم و منافع مردم بداند متعلق به جریان و یا فعال سیاسی خاصی بداند، طبیعتا یک طرف قضیه را می بیند و یک طرف را نمی بیند و معمولا در یک طرف بزرگنمایی می کند و در طرف مقابل کوچک نمایی می کند، پس نام این رسانه مستقل نیست و در اینجا منافع مردم گم می شود. معیار رسانه مستقل، منافع مردم است. ما تا رسانه مستقل نداشته باشیم نظارت بر اساس منافع مردم نخواهد شد.
*من می گویم تا ما اجازه اینکه رسانه مستقل رشد کند را ندهیم قطعا یک رسانه مجبور می شود برای درج خبر وابسته به یک نفر یا جریان شود.
من در قوه مقننه به مدیران می گویم که شما در راستای اصلاح امور به من پیشنهاد کنید که کدام یک از قانون هایی که تا الان تصویب شده و محدود کننده و مخالف شفافیت است اصلاح کنیم ، رسانه ها هم باید وارد شوند کار کارشناسی کنند و پیشنهاد کارشناسی بدهند ما هم در مجلس قطعا در همین راستا حرکت می کنیم خوب چرا وارد نمی شوند؟
*مشکل این است که قانون های نانوشته بیشتر از قانون های نوشته شده فعال هستند.
در رسانه ها می شود با قانون نانوشته مخالفت کرد. پشت صحنه و روی صحنه را شفاف گفت وقتی رسانه خود را متعلق به یک نقطه ای بداند از جاهای دیگر غافل می شود و همین قوانین نانوشته هم به خودی ناخودی تقسیم می شود و رسانه وابسته طرف منفعت خودی را می گیرد.
برای گرفتن یارانه احزاب حزب تشکیل میدهند
*شما عضو کمیسیون ماده ۱۰ احزاب بودید. چقدر ما درباره بحث حزب نقد داریم؟ یعنی به نظر شما اگر ما یکسری احزاب قوی و فعال داشتیم مثلا مجلس چقدر می توانست در سایه احزاب تغییر کند؟
انتخاباتی که با محوریت فعالیت احزاب شکل می گیرد و رقابت به جای اینکه بین افراد باشد بین احزاب باشد، یا نامزدها از داخل حزب شرکت می کنند، در دنیا اثبات شده است که کارآمدی این شیوه بیشتر است. یک حزبی که شناسنامه دارد عده و عُده دارد در مقابل کوتاهی ها و ناکارآمدی های مدیران و تیم برآمده از خودش پاسخگو است و این خیلی خوب است. ما باید به این سمت برویم. اولین شرطش این است که شما یکسری احزاب خودساخته برامده از متن مردم و شکل گرفته از پایین جامعه داشته باشید، حزبتان مانیفست و اساسنامه و مرامنامه در چهارچوب قانون داشته باشد و عده وعُده مثل یک اتوبوس که در ایستگاه های مختلف می ایستد و مسافر پیاده و سوار می کند، یک حزب هم باید سالانه طبق اساس نامه خودش کنگره و مجمع برگزار کند و اجازه دهد ارکان حزب، با یک ساز و کار دموکراتیک انتخاب شوند و بالا بیایند و هوادار پیدا کند و هوادارانش رشد سیاسی پیدا کنند و در حوزه های سیاست، اقتصاد، اجتماع و فرهنگ نظر و برنامه ارائه دهند و مبانی نظری خودشان را اعلام کنند و نهایتا در ذهن مردم شناسنامه داشته باشند. ما اینجور احزاب را یا نداریم یا خیلی کم داریم.
*اصلا همچین احزاب قوی نداریم.
اگر من بگویم که چنین احزاب قوی نداریم ممکن است خیلی ها گلایه مند شوند، بنابراین می گویم که کم داریم. الان نزدیک به ۲۵۰ تا ۲۶۰ حزب دارای پروانه داریم. شما به کسی که مسؤل این کار در وزارت کشور است بگویید ۲۰ تا از این حزب ها را بشمار، مطمئنا خیلی ها نمی توانند بشمارند. اینکه چرا اینگونه شده است بخشی از آن به قانون احزاب برمی گردد. قانون احزاب اول انقلاب تصویب شده است و این قانون اجازه می داد که هر سه نفر که از جلوی وزارت کشور رد می شد بروند و یک فرمی پر کنند و استعلامی از آنها گرفته شود و ۴ نفر هم آن را امضا کنند و این یک حزب پروانه بگیرد ، به همین خاطر ما احزاب خانوادگی و احزاب ژله ای و احزاب فصلی و.. خیلی زیاد داریم، خصوصا که در یک برهه ای به احزاب با انگیزه دریافت یارانه متولد شدند جالب است که یارانه را هم گرفتند اما اینکه کجا سرمایه گذاری شده است باید بررسی شود. خیلی از احزاب فقط پروانه اش درد پروانه دارش شده مثلا در انتخابات ۱۰ تا از اینها را احزاب را جمع کرده اند و اسامی شان را لیست کرده اند که مثلا فلان حزب و فلان حزب و فلان حزب از فلانی حمایت می کند، اینکه فلانی چه نسبتی با این احزاب دارد یا ندارد مشخص نیست. وقتی که حزب، حزب خانوادگی، ژله ای یا فصلی شد و احزاب ۲ الی ۳ نفره تشکیل شد و حزبی که در ۱۰ سال یکبار هم کنگره برگزار نکند و اگر از صاحب و مؤسس آن حزب بپرسید که چرا کنگره برگزار نمی کنید، به صراحت به شما بگوید کنگره برگزار نمی کنم چون جوانان این را از دست من می گیرند (من اینها را دیده ام)، وقتی تولد و رشد و شکل گیری این حزب دموکراتیک و طبیعی نیست، آیا از داخل چنین حزبی انتخابات بالغ بیرون می آید؟ طبیعتا نمی آید. چاره این است که ما یک تجدید نظر در سیاست های حزبی و قانون احزاب داشته باشیم و آنها را درست کنیم تا ۴ حزب قوی و درست و حسابی بالا بیاید و شخصیت های حزبی پاسخگوی تحرکات و مواضع و رفتارهای خودشان و انتخاب های خودشان باشند. اتفاقا برای اولین بار در زمانی که من مدیر کل سیاسی وزارت کشور بودم قانون اصلاح احزاب در کمیسیون مطرح شد و ما برای این کار یک پروسه ای تعریف کردیم و ما با ۶۰ الی ۷۰ نفر از فعالان سیاسی کشور حتی با وزرای دولت متفاوت مصاحبه گرفتیم.
*یعنی با وزرای دولت خاتمی.
بله ما از وزرا و فعالان سیاسی و حزبی اصلاح طلب و اصولگرا مصاحبه گرفتیم البته لیست آن در اسناد دبیرخانه کمیسیون ماده ۱۰ احزاب و وزارت کشور موجود است. قانون احزاب چندین کشور ترجمه شد و یک کار تطبیقی انجام شد و پیش نویس قانون احزاب در زمان مسئولیت بنده تهیه شد و نهایتا به یکی از کمیسیون های مجلس فرستاده شد و در کمیسیون های مجلس با جرح و تعدیل بسیار مختصر تصویب شد و فکر می کنم ۲ سال پیش هم ابلاغ شد.
این طرح در مرحله بررسی و تصویب ۲ الی ۳ مورد اشکال داشت که آن را تغییر داده بودند و من بعدا نامه سرگشاده ای خطاب به وزیر محترم کشور نوشتم که این تغییرات در حد چند کلمه اشکال به وجود آورده و آنها را با هماهنگی مجلس اصلاح کنند ، این قانون فعلی جدید دیگر اجازه نمی دهد برای هر ۳ نفری پروانه خانوادگی صادر شود و برای هیئت مؤسس و کنگره شرایط و الزاماتی گذاشته است ، حد نصاب گذاشته است که هر حزب باید بتواند با چند صد نفر در استان های مختلف کنگره برگزار کند و دیگر اینگونه نیست که هرکس با انگیزه هایی مانند دریافت یارانه بدون توجه به حداقل شرایط پروانه حزب بگیرد.
این ادعا که حاکمیت عزم داشته باشد تا حزب پا نگیرد را قبول ندارم
*دقیقا ما از بعد از حزب جمهوری اسلامی دیگر حزبی که به معنای حزب باشد ندیدیم. بعضی ها می گویند که عزم حاکمیت این است که احزاب ظهور و بروز نداشته باشند ولی بعضی ها معتقدند که این روند از ابتدا ایراد داشت.
من به این ادعا که حاکمیت عزم داشته باشد تا حزب پا نگیرد اعتقاد ندارم. اگر چنین اعتقادی بود پیش نویس قانون جدید تهیه نمی شد و در مجلس تصویب نمی شد و شورای نگهبان آن را تایید نمی کرد. وقتی تا این قانون تایید و تصویب و ابلاغ شده است و نتیجه این قانون به وجود آمدن احزاب قوی است و حتی در این قانون پیش بینی شده است که احزابی که قبلا مجوز گرفته اند در یک برهه زمانی مشخص باید خود را با شرایط جدید تطبیق دهند، اینکه چقدر نظارت و چقدر محقق می شود را باید دید.
عضو حزب یکتا نبودم
*شما عضو حزب یکتا بودید؟
من عضو هیچ حزب و گروهی نیستم، به اندازه کافی هم همه احزاب را می شناسم البته خیلی محترمند بالاخره ۵ سال دبیر کمیسیون ماده ۱۰ احزاب بودم و با حزبی ها و احزاب در ارتباط نزدیک بوده ام
*آقای عباس زاده! به بحث انتخاب هیئت رئیسه بپردازیم. خیلی با پیش بینی ها جور در نیامد و ما فکر می کردیم که آقای نیکزاد حتما برای کاندیداتوری می آید و یا در برنامه بودجه آقای شمس الدین حسینی حتما کاندیدا می شود. آیا توافقاتی صورت گرفته بود؟ در بحث هیئت رئیسه چه اتفاقاتی افتاد؟
من نمی توانم بگویم در انتخاب هیئت رئیسه ها توافقات مورد نظر شما صورت گرفته یا نگرفته، اساسا هر انتخابی خودش یک فرمول و توافق جمعی است و قطعا مقدماتی دارد رایزنی هایی می شود این رویه ها در یک چهارچوب مرسوم و طبیعی است بعد انتخابات مجلس تا شکل گیری کمیسیون ها در مجلس، نمایندگان در مجلس شرایط مجلس و ترکیب و وضعیت خودشان را ارزیابی می کنند و تصمیمات جابجا می شود یا تحت تاثیر ظرفیت افراد یا شرایط متن.
*اینکه شما کاندیدا نشدید بر اساس رای استمزاجی بوده است که داشتید یا اصلا تصمیم نداشتید؟
من از اول قصد نداشتم برای هیئت رئیسه مجلس کاندیدا شوم چون مجلس با قوای دیگر و سایر نهادهای عمومی متفاوت است ساختار مجلس سلسه مراتبی و دستوری نیست در مجلس قدرت در سطح و کف مجلس شکل می گیرد شاخت از آیین نامه داخلی و نمایندگان خیلی مهم است بنابراین مدتی سیر در سطح و جایگاه پیدا کردن در ناخوداگاه همکاران خیلی موثر است مهم داشتن روحیه کار جمعی است که یکی از لوازم آن گذشتن از مطلوبیت شخصی است به همین خاطر اعلام کردم که همان صندلی کف مجلس که مردم آن را به من دادند برای من کفایت می کند. مجلس با دولت فرق می کند، ممکن است یکی در کف مجلس خیلی مؤثرتر از فلان جایگاه شود، چون ممکن است شما در عرض ۲ دقیقه پیشنهادی ارائه کنید و انقدر منطقی و حساب شده و منطبق بر نیازهای مردم و کشور باشد و همان جرقه شما تبدیل به یک مصوبه شود و در کشور تاثیر آنچنانی بگذارد من خیلی از نمایندگان را می شناسم که هیچ مسؤلیتی در کمیسیون ها هم قبول نمی کنند اما در کف مجلس بسیار مؤثر هستند.
فریدون عباسی رغبت به گفتوگو درباره ائتلاف برای ریاست قالیباف نداشت
*در مورد انتخابات هیئت رئیسه؛ شما یک عضو فعال وزرای دولت نهم و دهم بودید.
فقط وزاری دولت نهم و دهم نبود، من قبل از انتخابات با همه آقایون صحبت کردم.
*چه شد که این جمع وارد ائتلاف با قالیباف شد؟
من یکی دو مرتبه با آقای زاکانی صحبت کردم و یکی دومرتبه با دکتر قالیباف صحبت کردم، با آقای نیکزاد و آقای حاجی بابایی و شمس الدین حسینی صحبت کردم یعنی به عبارتی من با تمام کاندیدهای ریاست صحبت کردم. جمع بندی من این بود که بایدکاری کنیم که کسی که رئیس مجلس می شود با یک پشتوانه قوی رئیس شود و اولین هدف ما همین بود، برای همین من با تمام آقایون در ارتباط بودم.
*یعنی با همین هدف از فریدون عباسی حمایت نشد؟
فریدون عباسی مقداری شرایط متفاوتی داشت. ایشان خیلی وارد این گفت و گو ها و دیالوگ ها نشد و بعضی از اقایون خیلی جدی وارد شدند.
*چرا آقای عباسی وارد این بحث ها نشدند؟
هرکس سلیقه خاص خود را دارد، بعضی ها تشکیلاتی هستند و بعضی ها به کار تشکیلاتی رغبت ندارند.
*علت انصراف آقای زاکانی چه بود ؟
آقای زاکانی از دوستان صمیمی و خوش فکر ما است. من اصلا از ایشان نپرسیدم که چرا منصرف شدید اما مطمئن هستم که منطق قابل اعتنایی برای این کار داشته است.
*سه کرسی از مجلس باقی مانده است که سه کرسی مهم است و جزء بازوهای نظارتی مجلس محسوب می شود، یکی کرسی دیوان محاسبات، یکی کرسی اصل ۹۰ و دیگری کرسی مرکز پژوهش ها است. به نظر شما چه کسی قرار است این سه کرسی را به دست آورد؟
برای اصل ۹۰ که تعدادی از نمایندگان ما ثبت نام کردند و به اصل ۹۰ رفتند، من اعتقاد دارم کمیسیون اصل ۹۰ مجلس یازدهم کمیسیون قوی و موفق تری خواهد بود. معمولا قبلا کسانی که نمی توانستند وارد کمیسیون های تابلو دار شوند وارد این کمیسیون می شدند، یعنی قبلا برخی ها از سر ناچاری می رفتند اما این دوره غالبا از توانمندها و باانگیزه ها مجلس با اختیار خودشان به اصل ۹۰ رفتند و بعضی هایشان را که من می شناسم آدم های جدی و اهل محاسبه ای هستند و ما کمیسیون فعالی خواهیم داشت. به نظر من تکلیف مرکز پژوهش ها هم مشخص خواهد شد.
*مثلا در کمیسیون اصل ۹۰ این احتمال وجود دارد که آقای میرسلیم رای بیاورد یا در مورد مرکز پژوهش ها می گویند که دلیل انصراف آقای زاکانی همین بود که به مرکز پژوهش ها برود، یا در مورد دیوان محاسبات آقای عادل آذر و اقای اسماعیلی رئیس دفتر آقای قالیباف و آقای بذرپاش مطرح است. این تحلیل ها چقدر پایه و اساس دارد؟
برخی ها سوابق شان به محاسبات و بودجه نزدیک است و در کار محاسبات سابقه دارند، طبیعتا انگاره سازی میشود. بعضی ها در خودشان چنین ظرفیتی می بینند و خودشان را غیر مستقیم مطرح می کنند و اشکالی هم ندارد و حتی مردم هم می توانند کسی را که ظرفیت چنین کاری دارد را پیشنهاد کنند، ولی نهایتا گزینه دیوان محاسبات اول به صورت تخصصی در کمیسیون مربوطه آن بررسی می شود، هرچه دایره انتخاب کمیسیون بیشتر باشد طبیعتا انتخاب کارآمدتری خواهیم داشت و به نظر من اشکالی ندارد که افراد مختلف به عنوان نامزد دیوان محاسبات مطرح شوند ولی آنچیزی که من می توانم بگویم چون دیروز هیئت رئیسه کمیسیون ها مشخص شد فکر می کنم در اولویت ها و دستورکارهای هفته های آینده شان همین انتخاب ها خواهد بود و قطعا افرادی که مطرح شده اند در آنجا بررسی می شوند.
منبع: خبرآنلاین
66
حقوق از مجلس بگیرید و دولت دنبال کارهای شما باشد.بعد چند درصد حقوقتان را به دولت می دهید؟اینکه مردم مشارکت نداشتند به عدم اعتماد رسیده اند بر اساس چندین دروغ صدا و سیما و رسانه های نزدیک به نظام .نیازی به رسانه های خارجی که خود قابل اطمینان نیستند، نیست.چرا انسان بودن مردم ایران را نادیده می گیرید.همه ی کسانی که رای ندادند مخالف عملکرد مسولانشان هستند.برای گرانی اعتراض کنند می کشید یا زندانی می کنید یا محکوم به مرگند یا منافق.کسی هم پیدا نمی شود که بگویداگر منافقان به کف خیابان می آیند وزارت اطلاعات و سپاه چرا از قبل آنها را شناسایی نمی کنند تا جلوی تخریب را بگیرند ولی اگر شناسایی شده اند و آنها را دستگیر نکرده اند داستان بوی خیانت به مردم را می دهد.
والا قانون نوشتتون اینه که به عین است چه بلایی داره سره ملت میاره میلیاردها میلاردها دزدی
شماها. همدان. سر وپا. یک کرباسیند. فقط. پول پول. مردم. کدام. مردم. اینها. مردم. را نمی بینند. مخصو. صا. این. جیره. خوار
ای نمک نشناس
سلام فقط دلم میخواد بدونم اینا مردم را در چه سطحی از فهم ودرک فرض کرده اند
ملت ما خيلي نجيبند كه دهانشان را روي ظلم بستند . شماها خجالت بكشيد . مردم نونشون و توي خون دل ميزنند و ميخورند.
اگر این مجلس در برابر قرارداد 25 ساله با چین موضع گبری کرد موافق یا مخالف با دلیل و برهان میتوان گفت با دوره های قبلی متفاوت است .
برای من سوال بزرگیه که محمد رضا پهلوی نه دزدی نه خیانت ونه ..... اونهمه هم خدمت کرد و رفاه و ارامش ایجاد کرد خونه 3500 بود نه 50 متر 1/400/000/000 تومان ( به خدا شوق زندگی در من و ما دفن شد ) انوقت میگفتن .. شاه خائن .. بعد الان به اینخا چی میگن ...
قانون نانوشته یعنی فراتر از قانون . قانون که تابع شرع مقدس است چطور بعضی ها فراتر از قانون و شرع قدرت دارند و منشای این قدرت از کجاست چه کسی باید قدرت فراقانونی داشته باشد . یه کم فکر کنیم ؟!