ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
کودکان آواره! نوه های پیرمرد معتاد مشهدی روی دستش مانده بودند
معتادم و از راه زباله گردی روزگارم را می گذرانم اما پسر معتادم نیز بیشتر عمرش را به خاطر سرقت و خرید و فروش مواد مخدر در زندان سپری کرده و من توانایی نگهداری از دو نوه چهار و پنج ساله ام را ندارم و ...
به گزارش مشهد فوری ، من معتاد بدبختی هستم که از راه زباله گردی و گدایی روزگارم را می گذرانم اما پسر معتادم بدبخت تر از من است چرا که او بیشتر عمرش را به خاطر سرقت و خرید و فروش مواد مخدر در زندان سپری کرده و حالا هم که دوباره در طرح جمع آوری معتادان پرخطر دستگیر شده است من هم توانایی نگهداری از دو نوه چهار و پنج ساله ام را ندارم و ...
پیرمرد 65 ساله ژنده پوش در حالی که با چشمانی اشکبار دو نوه خردسالش را به کلانتری آورده بود تا به عنوان کودکان بی سرپرست تحویل بهزیستی بدهد درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: فرزند چهارم یک خانواده 10 نفره بودم و در روستا زندگی می کردم. پدرم کشاورز بود و مادرم نیز خانه داری می کرد با وجود این زندگی آرامی داشتیم و نان تازهای را که می پخت با لذت خاصی می خوردیم تا این که در همان دوران کودکی مادرم را در اثر بیماری از دست دادم. پدرم چاره ای جز ازدواج مجدد نداشت چرا که سرپرستی هشت کودک قد و نیم قد برایش سخت بود نامادری ام زنی بسیار خوش اخلاق و مهربان بود به طوری که ما را همانند فرزندان خودش دوست داشت و خواسته های مان را برآورده می کرد. به سن نوجوانی رسیده بودم که کوله بارمان را بستیم و به حاشیه مشهد مهاجرت کردیم پدرم همه تلاشش را به کار گرفت تا هزینه های زندگی را با کارگری تامین کند من هم که هیچ گاه رنگ مدرسه را ندیده بودم از همان دوران نوجوانی کنار پدرم کار می کردم ولی پدرم برای آن که بیشتر کار کند با ترغیب همکاران و دوستانش به مصرف مواد مخدر روی
آورد. از آن روز به بعد بدرفتاری ها و کتک کاری های پدرم شروع شد در این میان نامادری ام برای دفاع از خواهران و برادرانم کتک بیشتری می خورد تا این که دیگر نتوانست در برابر این رفتارهای خشن طاقت بیاورد و به ناچار از پدرم طلاق گرفت و به روستا بازگشت. آن زمان من 22 ساله بودم که ازدواج کردم و برای تامین مخارج زندگی دیگر اعضای خانواده سخت تلاش می کردم تا این که من هم با گرایش به سمت مواد مخدر جا پای پدرم گذاشتم و همان حاشیه ها و رفتارهای زشت را تکرار کردم ولی همسرم درحالی این شرایط را تحمل می کرد که من از مصرف مواد مخدر نزد فرزندانم ابایی نداشتم و گاهی پسرم را برای تهیه مواد مخدر به بیرون از منزل می فرستادم. طولی نکشید که پسرم نیز به مصرف مواد مخدر آلوده شد این درحالی بود که من خودم در گرداب مواد افیونی غرق بودم و نمی توانستم او را نصیحت کنم گویی گرایش به اعتیاد تنها ارثیه ای بود که در خانواده ما نسل به نسل منتقل می شد. خلاصه پسرم نیز ازدواج کرد اما او برای تامین هزینه های اعتیادش دست به سرقت و خرید و فروش مواد مخدر می زد به همین دلیل هر از چند گاهی دستگیر و روانه زندان می شد اما بعد از تحمل حبس دوباره به کارهای خلافش ادامه می داد تا این که عروسم تاب نیاورد و در حالی از پسرم طلاق گرفت که دختر و پسر چهار و پنج ساله اش را به پسرم سپرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت. پسرم نیز به هر طریقی بود شکم آن ها را سیر می کرد تا این که چند روز قبل دوباره در پاتوق معتادان دستگیر و راهی مرکز ترک اعتیاد شد حالا هم من توان نگهداری از دو نوه ام را ندارم چرا که همسرم از دنیا رفته و من با گدایی روزگار می گذرانم.
شایان ذکر است درحالی که با هماهنگی سروان محمد ولیان (رئیس کلانتری پنجتن مشهد) و در اجرای دستور قضایی، کارشناسان مرکز اورژانس اجتماعی 123، دو کودک را تحویل می گرفتند پیرمرد با چشمانی اشکبار و بغضی عجیب در گلو برای آخرین بار نوه هایش را در آغوش فشرد و گفت: کاش این بیماری مسری به نوه هایم سرایت نکند.
منبع: خراسان
2222