۵ کیلومتر تا کیاسر، چند کیلومتر تا واقعیت؟ + عکس و فیلم
هوای ۱۶ شهریورماه کیاسر نیمه ابری است، اما آیا صدرالساداتیها دیشب در اینجا آفتابی شدند؟
سفر ما از یک استوری آغاز میشود استوری که ساعت ۲۳:۱۹ دیشب در صفحه اینستاگرام مهدی صدرالساداتی در ۵ کیلومتری کیاسر ثبت و منتشر شد که "نه در قم هستیم نه اختفای اختیاری داریم خدا به همه رحم کند."
تصویر منتشر شده عکسی از تابلویِ سبزِ جادهای را نشان میدهد که ساری را به کیاسر و دامغان و سمنان وصل میکند؛ جایی در ٥ کیلومتری کیاسر و ۱۳۵ کیلومتری سمنان.
ماجرا چیست؟
ماجرای ناپدید شدن برادران صدرالساداتی بامداد پنجشنبه ۱۴ شهریور درفضای مجازی آغاز و همان جا هم پیچیده و همانند کلافی پیچیدهتر شد. خبر اولیه حکایت از آن داشت که سید مهدی، سید روحالله و سید رضا صدرالساداتی و مجتبی پرگر ۲۴ ساعت قبل، قم را به مقصد بندرعباس ترک کردند، اما پیش از اینکه به فرودگاه برسند ناپدید شدند.
برخی افراد از همان ابتدا در فضای مجازی از احتمال بازداشت آنها خبر دادند، اما دادسرای ویژه روحانیت بلافاصله طی اطلاعیهای اعلام کرد: نظر به انتشار خبر بازداشت روح الله صدر الساداتی و برادرانش به اطلاع میرساند هیچگونه اقدام قضایی در خصوص بازداشت مشارالهیم ازسوی دادسرا و دادگاه ویژه روحانیت صورت نگرفته است.
بعد از منتفی شدن بازداشت این دو نفر حالا نوبت گمانه زنیهای بیشتر در فضای مجازی بود، احتمال ربوده شدن این افراد، سربه نیست شدن یا اختفای اختیاری و ... تا اینکه احمد امیر آبادی نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی، در صفحه شخصی خود در توییتر با رد بازداشت و یا مفقود شدن صدرالساداتیها، نوشت: "پیگیر موضوع برادران صدرالساداتی شدم، مسئولین مربوطه گفتند احضار و بازداشت نشدهاند و در حال حاضر در قم به سر میبرند و زندگی عادی خودشان را دارند."
مجتبی ذوالنور دیگر نماینده قم در مجلس نیز گفت: "این آقایان خودشان در مسیر قم - تهران اطراف مجموعه خدماتی مهتاب، تصمیم میگیرند که موبایلهای خود را خاموش کنند و به قم برگردند که نهایتاً این تصمیم را اجرایی و موبایل خود را خاموش کرده و به قم برمیگردند.
ذوالنور ادامه میدهد: "آنها به منزل برادرِ آقای غفاری (غفار عباسی مراغه ای) میروند و به کسی هم خبر نمیدهند در واقع آنها در منزل برادرِ آقای غفاری حضور داشتند و خانواده آنها نیز بی اطلاع بودند."
فضای رسانهای و مجازی در حال رصد و انتشار این خبرها بود که پدر حجتالاسلام صدرالساداتی نماینده خبرگان رهبری، عصر دیروز ویدئویی منتشر و اعلام کرد: "تا عصر روز جمعه خبری تائید شده مبنی بر پیدا شدن آنها در قم یا جای دیگری به دست ما نرسیده و چیزهایی که در رسانهها بیان میشود قابل اثبات نیست، خانوادهها نگران هستند و اگر کسی آدرسی از آنها دارد بیان کند تا خانواده آنان را ببیند و خبرهایی که در فضای مجازی منتشر میشود نیز مورد تایید نیست".
با این مصاحبه، ناپدید شدن این افراد همانند کلافی پیچیده، پیچیدهتر شد؛ سناریوی دستگیری و بازداشت که قبلا منتفی شده بود و اختفای خودخواسته در قم نیز توسط پدرشان منتفی اعلام شد، اما به راستی برادران صدرالساداتی کجا بودند؟
احمد امیرآبادی نماینده مردم قم در مجلس از شواهد تازهای خبر میدهد. وی دیشب پس از استوری مهدی صدرالساداتی در زیر تابلوی کیاسر در توییتر خود نوشت: "آقای صدرالساداتی شما به قم آمدید و بعد به روستای فردو رفتید در شهر کهک خرید کردید بعدش هم به تهران رفتید بعد هم به طرف کیاسر. پدر بزرگوار ادعا کرده بی خبر و نگرانم. به جای استوری یه تماس با ایشان میگرفتید. به خدا پناه میبریم از شر شیطان."
۵ کیلومتر تا کیاسر
ناپدید شدن برادران صدرالساداتی با واکنشهای متفاوت و گاه متضاد افراد و رسانهها به سرعت در حال افزایش ابهامات بود که ساعت ۲۳: ۱۹ دقیقه دیشب در صفحه اینستاگرام سید مهدی صدرالساداتی تصویری منتشر میشود با این مضمون که " رئیس کمیسیون امنیت ملی و نماینده قم میگویند ما در قم در خانه فلانی زندگی میکنیم و گفته اند اختفای اختیاری کردیم. ما نه در قم هستیم نه اختفای اختیاری کردیم خدا به همه رحم کند."
تصویر منتشر شده بیشتر از اینکه گرهای از ماجرا باز کند با چندین سوال و ابهام بر پیچیدگی ماجرا افزود.
۱- جملات نوشته شده در استوری نشان میدهد این افراد از دو سناریوی اصلی که در فضای مجازی منتشر میشود اطلاع کامل دارند، پس فضای مجازی را رصد میکنند و دسترسی به اینترنت و تلفن نیز دارند، اما چرا با این تلفن تماسی با خانواده گرفته نشده است و اصولا چرا این تلفن هر از چند گاهی روشن و سپس خاموش میشود؟
۲- در کیاسر یا اطراف آن چه خبر است که این افراد احتمالا به آنجا رفتند؟
۳- آخرین جمله استوری که میگوید خدا به همه رحم کند آیا احتمال آدم ربایی با اغراض شخصی را محتمل نمیکند؟
سوالها در ذهن میآید و برای هر کدام نیز چند سناریو مطرح میشود، اما باید رفت تا شاید سرنخی به دست آورد.
جایی که آنها آفتابی شدند هوا نیمه ابری است
برای پاسخ به همه پرسشهایی که چند روزی است ذهنها را مشغول کرده است راهی جاده ساری به سمنان میشویم. مسیری ۷۰ کیلومتری که همانند همه جادههای مازندران از میان جنگلهای انبوه عبور میکند، جادهای پرپیچ و خم که ساری را به استان سمنان وصل میکند و ۲ درصد تردد مازندران از این جاده انجام میشود؛ یعنی تردد شبانه آن هم در نیمه شب در این مسیر شاید به تعداد انگشتان دست هم انجام نشود، اما این جاده، گذرگاه رسیدن به استانهای سمنان، یزد، اصفهان ، خراسان، تهران و گلستان هست. از این جا میشود به هر کجای ایران رفت.
جستجویمان را از اواسط راه آغاز میکنیم از مغازه دارها، سفره خانهها، مجتمعهای گردشگری که در دو طرف جاده شبانه روز باز و منتظر هستند تا مسافری تشنه، گرسنه یا خسته شود و بخواهد دمی بنشیند.
به چند مغازه دار و نگهبان آلاچیقهای بین راهی نشانی برادران صدرالساداتی را میدهم: "چهار نفر هستند سه نفر همسن من و یک نفر کمی مسنتر با لباس روحانیت یا شاید بدون لباس روحانیت و خودرویی با نمره پلاک شماره ۱۶، کسی آنها یا خودرویشان را ندیده است؟". میگویند: متوجه نبودیم یا دقت نکردیم یا با این مشخصات مشتری نداشتیم.
یک نشانه، یک خودروی سفید
کیاسر را با خیارهایش میشناسند خیارهایی ترد که باغداران از ۱۰ کیلومتری کیاسر تا انتهای شهر آن را کنار جاده کیسه کیسه بساط میکنند برای مسافرانی که میخواهند از این سرزمین سوغاتی برای آشنایان ببرند. پرس و جوها آغاز میشود از یک باغدار که میگوید دیشب اینجا بود، اما با این مشخصات کسی را ندیده است.
حدود یک ساعتی میشود که راه افتادیم و راننده میگوید خودرو نیاز به بنزین دارد فرصت مناسبی است تا سر صحبت را با متصدی پمپ بنزین کیاسر هم باز کنم، از او میپرسم و مشخصات افراد را میدهم، میگوید: دیشب شیفت برادرم بود و زحمت میکشد تماسی با برادرش میگیرد، اما باز هم جواب منفی است، دوربینها را هم که اجازه نداریم چک کنیم به نظر باید تا کنار همان تابلویی که دیشب استوری شده بود برویم و می رویم تا ۵ کیلومتری کیاسر، همان تابلو است با همان شکستگی خطوط، کنار شانه خاکی جاده میایستیم، خط لاستیکهایی که مربوط به چند روز قبل و بارندگی است کاملا شبیه آن چیزی است که در عکس دیده میشود، اما رد خطوط تازه تردد خودرو هم مشخص است با یک چای کیسه ای استفاده شده که روی زمین افتاده است، درست همان جایی که عکس گرفته شد شاید عکاس یا همراهان احتمالی خواستند گلویی تازه کنند!
درست کنار این تابلو مزرعه خیار است دل به دریا میزنیم و وارد باغ میشویم و پس از سلامی و علیکی به باغدار نشانی میدهم میگوید، دیشب تا صبح کنار باغ بیدار بود و یک خودروی سواری سفید رنگ را دیدم که چند متر قبل از این تابلو ایستاده بود، اما آدمهایش را نتوانستم ببینم و خودرو بعد از چند دقیقه رفت.
خودروی سفید واقعیت دارد با پلاک ۱۶
وارد کیاسر میشویم مرکز بخش چهاردانگه ساری با حدود ۴ تا ۵ هزار نفر جمعیت.
باید به سراغی دوستی بروم که هم مورد اعتماد است هم مطلع و آگاه از مسائل و هم دستی بر کار دارد. بعد از سلام و علیک و نوشیدن یک فنجان چای آنچه در مسیر گذشت را برایش میگویم و اینکه فقط یک نشانی از این ماجرا پیدا کردم "یک خودروی سفید رنگ" که میگوید: واقعیت دارد یک دستگاه خودروی ال نود سفید رنگ با پلاک نمره قم، اما نمیداند چه کسانی داخل این خودرو بودند میگوید در حال بررسی هستند، شاید ردی از خودرو یا برادران صدرالساداتی را در یکی از روستاهای کیاسر پیدا کنند.
کمی از اوضاع کیاسر میگوید و از خاطرات قدیم که تلفنش زنگ میخورد انگار باید برود برای رصد مسیرهای احتمالی تردد خودرو و ما هم خداحافظی میکنیم و میگوید اگر خبری شد اطلاع میدهم.
دوباره به جاده میزنیم برای برگشت و مسیر یک ساعته فرصتی میشود تا داستان سفر به کیاسر را دوباره مرور کنم، سفری که یک واقعیت را مشخص کرد خودروی ال نود سفید رنگ با پلاک قم دیشب در کیاسر تردد داشته و عکس را هم یکی از سرنشینان آن گرفته است، اما اینها چه کسانی بودند؟ چرا به جای گذاشتن استوری با خانواده و دوستان تماس نگرفتند؟ در یک یا دو روستای کیاسر چه خبر است که شاید به اینجا آمده باشند؟ و با ذهنم کلنجار میروم که یک سناریوی دیگر یواشکی از گوشه ذهن وارد میشود شاید تلفن همراهشان اینجا است و خودشان جای دیگر...
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
24
فغلا شبیه ماجرای فرج سروکوهی است؟. ولی ناشیانه طولش میدهند. امیدوارم عاقبتشان مثل محمد مختاری و جعفر پوینده نشود.