نظرخواهی کیهان از حسن روحانی، ۳۹ سال پیش / رابطه دین و سیاست چگونه است؟
استعمارگران فهمیدند که اگر دین و متفکرین و اندیشمندان و عالمان در صحنه سیاست اجتماعی و بینالمللی ظاهر شوند میتوانند ضربههای جبرانناپذیری به آنها بزنند.
چهارشنبه پنجم آذر ۱۳۵۹ روزنامه کیهان طبق روالی که به تازگی آغاز کرده بود، یکی از صفحات خود را به نتیجه نظرخواهی درباره مسئله روز اختصاص داد. پرسش کیهان این بود: «گروهها و افراد متفاوت در مورد دین و سیاست و اینکه رابطه این دو باید چگونه باشد، نظراتی مختلف ارائه دادهاند، عقیده شما در مورد این مسئله چیست و آن را چگونه بررسی میکنید؟»
خبرنگار این پرسش را با شماری از سیاستمداران از جمله دکتر حسن روحانی، رئیسجمهور که آن زمان نماینده مجلس شورای اسلامی بود، در میان گذاشت که پاسخ برخی از آنها را در پی میخوانید:
حجتالاسلام هادی غفاری: سیاست چیزی جدای از دیانت نیست
با معیارهای اسلامی و شیعی، دین و سیاست هرگز از هم تفکیک ندارند. اصلا خود کلمه سیاست مگر چیست؟ سیاست عبارت است از هدایت یک جریان اجتماعی. اگر هدایت یک جریان اجتماعی را با اندیشه اسلامی بخواهیم مطرح کنیم این خود بعدی از ابعاد دین است. یعنی سیاست در متنش دین نهفته است. یعنی سیاست چیزی جدای از دیانت نیست. از ابعاد یک دیانت سیاستش است. کما اینکه در قسمتی از دعای زیارت جامعه میگوید:
«وساسهالعباد» سلام خدا بر شما ای خاندان نبوت و... وای «سیاستمداران بندگان». در اینجا سیاست به معنای تنظیم امور داخلی یک خانه نیست، حتی بزرگتر است یعنی جهت دادن به جریان یک خانه است؛ بنابراین اینکه بگوییم دین چیزی است و سیاست چیز دیگری است، این همان چیزی است که در غرب دستگاههای سلطنتی و حاکمیت قدرتی در کلیسا باب کردهاند که گفتند: «کار خسرو را به خسرو واگذار» شما بروید حلال بگویید و حرام بگویید، مسئله بگویید، فتواهای طهارت و اینها بگویید، ولی حکومت کردن و جهت دادن و اینها مال ما. در حالی که ما به اینها معتقد نیستیم. ما معتقدیم یک جریان متکی بر وحی است. یک جریان متکی بر وحی همانگونه که همه ابعاد اخروی آدمی را تعیین میکند، همه ابعاد دنیوی را هم تعیین میکند. ابعاد اخروی از دنیوی جدا نیست و این زمزمهای که گهگاه میشنویم، جریانات استبدادی هستند که میخواهند در متن انقلاب از نو متولد بشوند و بر مردم خود را تحمیل بکنند.
دکتر ابراهیم یزدی؛ جدایی دین و سیاست تفکر پوسیدهای است
این یک مسئله خیلی کهنه و قدیمی است. خط ما در سی و چند سال گذشته معلوم بوده است. من از زمانی که آگاهی مذهبی پیدا کردم و داشتم و در جامعه فعال بودم، یعنی از زمانی که دانشآموز بودم، مخالف جدایی دین و سیاست بودم و معتقدم دین ما عین سیاست ماست و بالعکس. اینها تفکیکناپذیرند. سیاست به معنای اداره و تمشیت امور اجتماع جدای از دین نیست. زمانی که ما دانشجو بودیم در بعضی از مساجد تهران به ما اجازه فعالیت نمیدادند، برای اینکه ما میرفتیم و «سیاسی» صبحت میکردیم. یعنی میخواستیم بگوییم که مذهب باید در مقابل مسائلی اجتماعی موضع داشته باشد و نظر بدهد و آقایان دخالت بکنند و شرکت داشته باشند؛ بنابراین جدایی دین و سیاست تفکر پوسیدهای است و جدید هم نیست و اینکه چرا این روزها این مسئله دوباره مطرح شده است، من دقیقا اطلاع ندارم، ولی از نظر من محکوم است.
اعظم طالقانی: کسانی که میگویند دین از سیاست جداست، دین را نشناخهاند
البته این مسئله نیز ارتباط پیدا میکند با موضوع تخصص و مکتب. اصولا باید دید که ما دین را چگونه معنی میکنیم. یکی از معانی دین راه و روش زندگی است. راه و روشی که نتیجه و جزا هم دارد. یعنی اگر اعتقاد پیدا کردی به دین، اعتقاد پیدا میکنی به اینکه جهان عمل است و جهان عکسالعمل. هر کاری که میکنیم با انتخاب [و]اختیار است، ولی نتیجه آن از اختیار بیرون در رابطه با سنت و قوانین آفرینش است. در اینجا خود کلمه سیاست به معنی لغوی عبارت است از اینکه روشی و نظامی که حاکم میشود بر جامعه که اجتماع را جهت و حرکت و سامان میدهد؛ بنابراین این مسئله چطور میتواند از دین جدا باشد! دین مجموعهای است از راه و روشها، از تصمیمگیریها، از قوانین و از آن [؟]که انسان و جامعه در روی زمین به آن احتیاج دارد برای پیشبرد اهدافش برای آنکه برسد به آن هدفی که در ابتدا برای اعتقاد پیدا کردن و شناخت پیدا کردن به دنبالش بوده. حالا چطور میتوانند در بین راه این دو را از هم جدا کند؟! بنابراین آن کسانی که حرف رضاخان را میزنند که دین از سیاست جداست، به نظر من اینها کسانی هستند که دین را نشناخهاند و یا اگر شناختهاند در رابطه با منافع خودشان آن را در تضاد میبینند. باید گفت: دلایلی غیرمکتبی است؛ بنابراین آنچه که مسلم است دین یعنی فرهنگ جامعه، برنامهها و کارهای اجتماعی جامعه، روش و قوانین حاکم بر جامعه که در اسلام قوانین خدا و الهی که باید پیاده شود و فرد و گروه و دسته حاکم بر سرنوشت جامعه نخواهند بود. دین و سیاست مسائل، تصمیمگیری و قراردادهای [است]که در داخل بین گروهها و تشکیلات مختلف با سیستم حاکم برقرار میشود، و در آخر دین مجموعهای است از دستورالعمل زیستن و به هیچ وجه نمیتوانم [؟]سیاسی را از آن جدا کنیم.
دکتر حسن روحانی: جای تردیدی نیست که سیاست از دیدگاه اسلام در متن دین است
این مسئله از سالیان دراز مورد بحث بوده و ما این را میدانیم که دستهای استعمار از آن زمانی که دین در صحنه تاریخ و عالمان و اندیشمندان اسلامی در خط سیاست قدم گذاشتند تا چه حد برای استعمارگران خطرناک بوده است. از دوازده قرن پیش گرفته تا برسیم به قرن اخیر و کارهای سید جمالالدین اسدآبادی و میرزای شیرازی بزرگ و آنهایی که نهضت مشروطه را بپا کردند و مخصوصا در نهضت اخیر که رهبری آن به عهده امام امت است، استعمارگران فهمیدند که اگر دین و متفکرین و اندیشمندان و عالمان در صحنه سیاست اجتماعی و بینالمللی ظاهر شوند میتوانند ضربههای جبرانناپذیری به آنها بزنند، برای این منظور آنها دسایس فراوانی را به کار گرفتند و میگیرند که یکی از آنها این است که با تبلیغات شومشان میگویند دین کاری به سیاست ندارد. دین مکتب و مقصدی و هدفی را دنبال میکند و سیاست هدفی دیگر، گویی دین رابطه بین انسان و خدا را میخواهد درست کند و سیاست روابط اجتماعی انسان با انسان را اصلاح و تامین کند. البته اگر ادیانی هم احتمالا در عالم باشند که اینچنین برداشتهایی داشته باشند، حتما اسلام از این محوطه و از این اتهام به دور است، چون در آئین مقدس اسلام، اسلام دینی است که هم روابط انسانها را با هم تطبیق میدهد و [هم]رابطه او را با خدا تنظیم مینماید. پس جای تردیدی نیست که سیاست از دیدگاه اسلام در متن دین است. ما در دین مقدس اسلام احکامی که راجع به مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داریم به مراتب بیشتر از مسائلی است که راجع به موضوعات عبادی آمده است، پس سیاست از دین جدا نیست بلکه شبیه هم هستند و در داخل یکدیگر و به عبارت دیگر سیاست بخش بزرگی از مسائل مذهبی و اسلامی را تشکیل میدهد و این انقلاب ما باز نیز دلیل بزرگی بر این مسئله است.
اگر اینچنین تفکری قبلا بود ما دیدیم که امام امت با نهضتش و با قیامش عملا ثابت کرد که سیاست نباید از دین جدا باشد. امام عملا برای مردم ثابت کردند که اسلام در متن سیاست است و در متن جامعه قرار دارد و با این روش خط بطلان بر این فکر استعماری کشیدند که برای جامعه ما خطرناک است. امام در این انقلاب به همه ثابت کردند که حتی دین و سیاست اسلامی به همه روابط بینالمللی نیز ارتباط دارد و دلیل روشن این امر نیز این بود که ایشان در حدود ۱۷ یا ۱۸ سال پیش اعلام کردند که کشورهای اسلامی باید با هم متحد شوند و خطر بزرگ در منطقه اسرائیل است. در سال ۴۳ هم خطر آمریکا را به ملت ایران و کشورهای جهان سوم گوشزد فرمودند: و برای ما عملا ثابت شد که دین نه تنها با سیاست داخلی توام است بکله با سیاستهای جهانی هم هرگز جدایی نخواهد داشت.
منبع: انتخاب
24
اما در جامعه کنونی خودمان مشاهده میکنیم به جای اینکه دین که یک روش نوع دوستی برای تمام انسانها هستند و همه انسانها را به افعال نیک هدایت میکند به عنوان یک ابزار برای سیاستمداران تبدیل شده و فقط ظاهر دین مونده و از داخل تهی شده به خاطر همین بیشتر افراد دین را باعث عقب افتادگی خودشان میدانند و میگویند دین از سیاست باید جدا باشد در جامعه کنونی ایران نیز موقعی که سیاستمداران عدالت اجتماعی تهمت زدن به افراد وتوهین کردن به افراد را رعایت نمیکنند و مردم نیز تمامی اینکارها را به حساب دین میگذارند اینجاست که دین به جای اینکه جاذبه داشته باشد دافعه دارد
بینی و بین الله اینایی که توانش دارند و خارج برو هستند، یک فیلمی مثلا از زندگی روزانه پایتخت مکزیک (که ظاهرا بی دین هستند و ادعایی هم ندارند) تهیه کنند، و رفتارشان در حق همدیگر را با مردم مثلا بغداد یا تهران مقایسه کنند. ببینند چقدر ما انسانیت و اخلاقمان بهتر از آنهاست؟ فقط نوشتجات روی در و دیوارها و هارت پورت در مناسک دینی قویتریم. پاش که برسه بزرگترین اختلاسهای دنیا را داریم.
یا حق نظر تو بر نگردد ...مردمو بی خیال
دین اسلام گفته که سیاستهای منفعت طلبانه برای خودتان داشته باشید با سیاستهای اشتباه خود باعث ترویج بی دینی شدین جوانها که میبینند به اسم دین فقط به منافع خودتان فکر میکنید ویک بام وچند هوا دارین از دین فراری شدن نمونش اعتراضات اخیر که به تخریب واز بین بردن اموال مردم هیچ اهمیتی ندادن وفکر نکردن که حق الناس جواب دادن داره درست همون کاری رو کردن که بعضی از مسءولین که در جایگاه قدرت هستن با تصمیماتی که فقط به نفع خودشان هست دارن سر مردم در میارن جوابی که شماها باید در پیشگاه خداوند بدین خیلی سخت تر از جواب اغتشاشگره چون شما با اگاهی دارین به مردم ظلم میکنین ولی اشوب گر از سر سختی و بیکاری وبد بختی وعقده ای که شماها با سیاستهای جدا از دین در اون بوجود اوردین از خشم خدا بترسین وکمی به ارمانهای امام وانقلاب وشهدا برگردین شماهایی که از صدقه سر پدر یا برادر شهیدتون به جایی رسیدین اگر جای اون شهید بزرگوار بودین همین حالا از کشورتون دفاع کنین یا باز از مردم مایه میزاشتین درست مثل شهدای بزرگوار دفاع از حرم