در گفتگو با یک جامعهشناس مطرح شد
نباید گذاشت کرونا، مردم را در برابر مردم قرار دهد / دوگانهسازیها، گفتمان نفرت را توسعه میدهد / خطر افول فرهنگ مردانگی بهدلیل فشار معیشتی در پساکرونا
یک جامعه شناس معتقد است خطرناکترین اتفاقی که در فضای بعد از رشد و هجمه کووید 19 در کشور پیش آمد، به عبارتی دوگانه سازی گفتمانی مردم در مقابل مردم بود.
در اواخر بهمن سال گذشته خبر ورود مهمان ناخوانده به کشور موجی از نگرانی در بین مردم و مسئولین ایجاد کرد، نوعی از ناهماهنگی ها در عملکرد و سخنان مسئولین مردم را بیشتر وحشت زده کرد و همین امر باعث برخوردهای متفاوت مردم در نقاطی از کشور شد. اخبار شیوع بیماری به سرعت در حال پخش شدن بود و از سویی تصمیمات روزهای ابتدایی مسئولین امر شتاب زده و از سوی دیگر مردم دچار نوعی از سردرگمی در مقابل هجمه زیاد اخبار بودند و گاهی عملکرد شتاب زده عوامل امر باعث سو برداشت افراد جامعه و بوجود آمدن رفتارهای خشونت آمیز شد.
در همین مورد خبر فوری با دکتر «امیرلطفی حقیقت»، روانشناس بالینی و جامعه شناس ارتباطات به گفتگو پرداخته تا بعضی از ابعاد اینگونه مواجهه را بررسی کند.
این جامعه شناس معتقد است خطرناکترین اتفاقی که در فضای بعد از رشد و هجمه کووید 19 در کشور پیش آمد، به عبارتی دوگانه سازی گفتمانی مردم در مقابل مردم بود.
در ادامه این گفتگو به تفصیل به این موضوع پرداخته شده که باهم میخوانیم.
اول در مورد مفهوم گفتمان نفرت و شکل گیری این گفتمان در جامعه بپردازیم؟
مسئلهای که بناست نسبت به آن بحث کنیم و پیرامون آن به بیان برخی گزارهها بپردازیم مفهومی است تحت عنوان گفتمان نفرت یا شکلگیری گفتمان نفرت.
در نظر داشته باشید در تاریخ همواره لحاظاتی وجود دارند یا پروسههای تاریخی وجود دارند که فلاسفه اجتماعی و فلاسفه تاریخشناس از آن به عنوان نقاط عطف تاریخی اسم میبرند. مسائلی مثل حملهی آمریکا به عراق، واقعه 11 سپتامبر، وقایع مربوط به انتخابات سال 88 ایران، انقلاب اسلامی سال 1357، انقلاب کبیر فرانسه و خیلی مسائل دیگر که شما میتوانید به عنوان لحظات تاریخی و نقاط عطف تاریخی به آنها نگاه کنید. پدیدهای که امروز به عنوان نقطهی عطف تاریخی از آن میتوانیم یاد کنیم پدیده کووید 19 یا به عبارتی کروناست که شکلگیری دالهای گفتمانی مختلف را در سطح جهان به صورت عام و به صورت مشخص در کشور ما ایران ایجاد کرده و شکل داده است. من میخواهم وارد مبحث تعاریف گفتمان و تحلیلها بشوم اما در یک عبارت گفتمان شکلگیری و در واقع شکلگیری گفتمان ناشی از دالها و کلمات و گزارهها و جملاتی است که از طریق رسانهها، از طریق منادیان گفتمانی و افرادی که صاحب نفوذ و کلام هستند در سطح جامعه شکل میگیرند.
جامعه ما از سمتی با رسانههای دولتی مواجه است از سمت دیگر رسانههای فرامرزی و به عبارتی خارجنشین مواجه است که علی الخصوص سه شبکه اصلی که در حال حاضر نفوذ بیشتر در سطح جامعه دارند و در نهایت رسانههای اجتماعی است. من به جرأت عرض میکنم که نفوذ این بخش سوم یعنی شبکههای اجتماعی بسیار در شکلگیری خرد گفتمانها و گفتمانهای رایج جامعه اثرگذار هستند و بسیار نقش جدی و کلیدی را ایفا میکنند. من قبل از این که مبحث خودم را در مورد تحلیل گفتمان رسانههای این روزها و اظهارات و بیانات افراد مورد بحث قرار بدهم بد نیست که چند نکته را در باب گذرگاه تاریخی برای شکلگیری این خرده گفتمان نفرت رایج که در حال شکلگیری است عرض کنم .
ما از بعد از انقلاب در اثر فضای جنگ وفاق و اتحاد درون کشور شکال گرفته بود و ما با بعضی از موارد مواجه هستیم و میبینیم که مردم از کنار اینها عبور میکنند مثل خشونتهای دهه 60، مثل برخوردهای اجتماعی فوقالعاده خطرناک که در سطح جامعه و درگیریهای قومیتی و مسائل دیگر. بحث من برمیگردد به این که اگر امروز ما در سطح جامعه با گفتمان نفرت مواجه هستیم، چند مسئله جدی را باید مورد بحث قرار دهیم. پدیده اصلی ما از زمان 1369 به بعد یعنی با شروع طرح توسعه در کشور آغاز شد.
این طرح توسعه که بسیار طرح معیوب، مشکلساز و آسیبرسان در سطح کشور بود، طرحی بود که صرفاً بر مبنای رسیدن به یک سری منافع کوتاه مدت در دولت آقای هاشمی رفسنجانی اجرا شد و کماکان متأسفانه این طرح ادامه پیدا کرد و بحران اقتصادی و مالی بهوجود آورد و این بحران اقتصادی خودبخود فضای خشم، فضای نگرانی، دلواپسی و بیاعتمادی را در سطح جامعه بالا برد. این فضای اقتصادی چند گذرگاه تاریخی داشت؛ از سال 69 که استارت خورد در سال 73 که به اوج رسید، سال 76 تا حدودی افت کرد، سال 80 و81 به اوج رسید.
مواردی دیگر از شکل گیری گفتمان نفرت در کشور را می توانید به عنوان نمونه بیان کنید؟
در کشور ما بحران اقتصادی از یک سمت و از سوی دیگر فقدان عدالت اداری بود. شما میتوانید با بررسی اظهارات، با تحلیل محتوا و فرا تحلیلهایی که در سطح دانشگاهها انجام شده، شما نارضایتی بدنهی اداری و اجرایی جامعه را در طریقه رشد و ارتقاء شغلی بررسی کنید و ملاحظه بفرمایید. افراد برای این که رشد بکنند در جامعه عمدتاً تحت تأثیر قومیت محوری، فامیل محوری، قوم و خویش سالاری و در عین حال تزویر و ریا دارند رشد میکنند یعنی شما خیلی به ندرت میتوانید ببینید کسی در سطح یک ادارهای، در یک سازمانی بخواهد ترقی پیدا کند اما از راه صلاحیتهای خودش باشد.
به واقع و به ضرس قاطع این را عرض میکنم که رشد کردن و تعالی پیدا کردن در سیستم اداری ایران جزو مواردی است که زمینهساز انقطاع عاطفی اجتماعی را فراهم کرده، هر کسی برای رشد کردنش باید از طرقی وارد بشه غیر از صلاحیتهای اصیل و منطقی که باید باعث رشد سازمان شود. این مسئله باعث شده که فاصلهی اجتماعی در بین مردم همواره بیش از گذشته خودش را نشان بدهد. مسئله تعالی رشد اداری تأثیرگذار بوده چرا که خود همین مسئله میتواند خود را در قالب واگویهها، اظهارات، کامنتها، اظهارنظرها، گفتگوها و محاورات نشان میدهد.
پدیده بعدی که موضوع بسیار خطرناکی است،. پدیده افول مردانگی است، افول مردانگی در اثر فشار اقتصادی در سطح جامعه، بالا رفتن میزان ساعت کار مردان خانواده، پدران و همسران، پسرانی که قصد ازدواج دارند و به خاطر بعد اقتصادی نتوانستند و یا ازدواجشان دیر شده یا ازدوجهای ناموفقی داشتند و پدرانی که به خاطر مشکلات مالی و اقتصادی از یک سو تسلط و حاکمیتشان در خانواده مخدوش شد و از سمت دیگر از نگاه اعضای خانواده افت پیدا کردند به عبارتی شخصیت و جایگاه خودشان را از دست دادند. پدری که به عبارتی شرمنده خانوادهاش شده، شوهری که شرمنده همسرش بوده و هست. این مسئله بسیار جدی جلو رفت. هانا آرنت فیلسوف بزرگ سیاسی در یکی از تحقیقات خودش در زمینهی شکلگیری خشونت اجتماعی در آلمان بررسی انجام داد و در واقع سؤال بنیادینش این بود چرا مردم آلمان که این قدر مردم منظم و محترمی بودند در آن زمان، مردمی بودند که به شاخصهای اخلاقی و اجتماعی و ارتباطی بسیار تعلق داشتند و خودشان را مطیع چارچوبهای اخلاقی خاص خودشان میدانستند، چطور شد تا این حد وابسته و دلباخته پیشوا یا هیتلر شدند. او در مطالعه خود به این نتیجه رسید پدر در خانواده آلمانی بعد از جنگ جهانی اول در اثر فشار اقتصادی شخصیت، منزلت و جایگاه خودش را از دست داد. پدر وقتی که در خانواده آسیب خورد و دیگر در جایگاه فرمانده و رهبر خانه نیست، پدر به عنوان فرد شرمسار و سربه زیر افکنده تبدیل شد. فرزندان به دنبال راه و به صورت کلی و عمومی پسران جامعه، دختران جامعه در جستجوی پدر حرکت کردند و این پدر را در شخصیت، سخنوری و نفوذ کلام هیتلر دیدند و بعد از اون اظهاراتی که دیگه جای بحث نداره و اتفاقاتی که افتاد.
امروز در ایران هم همین اتفاق افتاده ما در بعضی از مسائل مرید و مراد بازیهایی که میبینیم؛ یک عده به دنبال عرفان حلقه میروند، یک عده به دنبال عرفانهای نوظهور میروند، عدهای به دنبال تغییر دین میروند، عدهای به دنبال افراطیگری دینی میروند، عدهای به دنبال خانم جلسهای میروند، عدهی زیادی به دنبال رسانههای اجتماعی میروند. محافل و محفلگرا شدن افراد در اثر پایین آمدن جایگاه و خاستگاه اجتماعی پدر بوده. البته این زنگ خطر را بنده ده سال پیش در یکی از دانشگاهها به صدا در آوردم و هیچ کس نشنید و امروز، روزی است که این خطر بزرگتر شده است.
واگوییها و سرایت پذیریهای اجتماعی گفتمان نفرت به چه شکل است؟
در جامعه ما متأسفانه افراد به انحای مختلف در حال گفتگو کردن در مورد مسائل هستند. شما درهر اتومبیل، تاکسی اینترنتی به محض نشستن مشاهده می کنید افراد در مورد چه موضوعی صحبت میکنند و چه مسائلی را پیگری میکنند؟ تماماً از نگرانی ها و ناراحتی ها و مشکلاتی که ناشی از فساد اداری، ناکارآمدی سیستم و مشکلات اقتصادی است.
شرح مختصری از عناصر گفتمانی حاکم بر گفتمان نفرت را بفرمایید تا با تشخیص این مولفهها بتوان جلوی توسعهاش را گرفت.
ببینید، من قبل از این که تعریف کوچکی از تحلیل گفتمان و شکل گیری گفتمانها خدمتتان عرض میکنم چون ون دایک میگوید یک پوشش خبری در نهایت معنای کلان فوقانی یا به عبارتی گفتمان را در سطح آن در جامعه در اذهان افراد ایجاد میکند یعنی یک معنایی که انگار سایر اظهارات و گفتگوها و بحثها، نوشتهها کتابها، اظهارنظرها، گفتگوها و گفت و شنودهای ساده افراد تحت تأثیر همان موضوع قرار میگیرند.
عناصر گفتمانی و به عبارتی دالهای گفتمانی استخراج کردم از دل سه یا چهار رسانه عمومی، اول رسانههای داخلی اعم از شبکههای تلویزیونی و رادیویی داخلی، دوم رسانههای دیداری و شنیداری فارسی زبان خارج از کشور، بعدی رسانههای اجتماعی داخلی، شبکههای اجتماعی داخلی که این شبکههای اجتماعی داخلی را باز به دو دسته تقسیم کردند بعضاً دارای نگاه مثبت و به عبارتی مؤید مسائل داخلی و منتقد یا مخالف، اما در کل رسانهها را در این سه بعد مورد تحلیل قرار دادم.
دالهای گفتمانی اول ایجاد وحشتزدگی یا مفهوم وحشتزدگی این که رسانهها آمدند پیامی یا پیامهایی را اعلام کردند دال بر اینکه یک پدیده مهلک کشنده وحشتناکی به نام ویروس کووید 19 در حال شیوع است و این خودش به عنوان یک پدیدهی بسیار خطرناک و جدی از سمت رسانهها اعلام شد.
دال گفتمانی دوم از سمت رسانهها اعلام شد. دال گفتمانی دوم احساس ناتوانی بود. یعنی به طور کلی همه این رسانهها با هجمه تأکید داشتند بر این که عامل خطرناک و یک دشمن نامرئی ذرهبینی به کشور حمله میکند و جامعه را در بر میگیرد و ممکن است کشته های زیادی داشته باشیم. اما در اینجا احساس ناتوانی بیشتر از سمت رسانههای منتقد، رسانههای اجتماعی و رسانههای اجتماعی داخلی، رسانههای خارجی مبنی بر این که حکومت ایران ناتوان است و از سمت دیگر رسانههای داخلی که دولت ناتوانی را از نظر پیامرسانی و آگاهی رسانی در مورد بیماری ترسیم میکند.
سومین دال گفتمانی احساس خشم است، ایجاد خشم را در دو بعد می بینیم؛ یکی این که دولت که مشخصاً منظورم از دولت در اینجا وزارت بهداشت است که به موقع نتوانسته است اون مدیریت لازم بهداشت سلامت را انجام بدهد اما در شق دیگری و در هجمه بسیار بالاتری به مفهوم قرنطینه در این دال خشم مطرح شد که چرا قم قرنطینه نشد؟ چرا انتخابات به تعویق نینداختند؟ و از این دسته سوالات. و این سؤالات را به صورت های مختلف و در قالبهای مختلف مصاحبه و اظهارنظر و تصویر و عکس و زیرنویس و ... میبینیم .
این القائات مختلفی که ما صرفنظر از این که کدام راست و کدام دروغ هست داریم و اینها را از مبنای گفتمان نفرت مورد تحلیل قرار میدهیم.
دال چهارم ترسیم مفهوم دشمن است. این مفهوم دشمن خیلی برای ما جالب است، این موضوع اتفاقاً از سمت رسانههای داخلی و شبکههای اجتماعی موافق گفتمان غالب مطرح میشوند. این که این یک پدیدهی جنگ بیولوژیک است، یک پدیدهی نو ظهور که مدام هم به عنوان یک پیام در سطح جامعه انتقال می دهند و بر شکلگیری این دال گفتمانی موثر بود.
پنجم یک سازه و یک دال گفتمانی به نام ساختن چهرهی ناتوان از دشمن است.این که ما موفقیم ما پیروز شدیم و بر این موضوع در تمام رسانههای داخلی تاکید می شود و این را بیان میکنند که دشمن ناتوان و ما توانمند در شکست کووید 19 بودیم و شاید نوعی پیام برای آرامسازی جامعه است اما به هر حال این را هم به عنوان یکی از مفاهیم گفتمانی در سطح جامعه داریم میبینیم.
دال گفتمانی بعدی چهره نامرئی دشمن در واقع برمیگردد به مفهوم جنگ بیولوژیکی و این که عده ای به هر صورت ممکن به کشورآسیب برسانند.
هفتمین دال گفتمانی ظهور یک ابرقدرت ذرهبینی است یعنی یک موجود زندهی میکروسکوپی به نام کووید 19 پیدا شده و کل کرهی زمین را درگیر کرده است. بیشتر از هر چیزی این قسمت را در شبکههای اجتماعی و رسانههای دیداری و شنیداری که دارای گرایشهای مذهبی هستند دیده می شود. یعنی با تکیه بر این دال گفتمانی، قدرت خداوند و ناتوانی بشر در برابر آفریدگار و مفهوم ظهور را بسط دادند و در حقیقت بیشتر منادیان این دال گفتمانی قشری بودند که قصد دارند چهره دینی را از خود نشان دهند.
دال گفتمانی بعدی مفهوم دشمن هست و کاملاً مبتنی بر مقوله و مفهوم گفتمان دوم انقلاب اسلامی که گفتمان تهاجم فرهنگی است که از سال 1368 با ارتحال امام خمینی به بعد این گفتمان از سمت بخش اعظمی از حکومت دنبال شده است.
با توجه به مطالب و ابعاد گفتمان نفرت، سوالی که مطرح است چگونگی تاثیر گفتمان نفرت بر آحاد جامعه است؟
دوگانهسازی هایی که زمینه ی گفتمان نفرت را یا به عبارتی تحقق گفتمان نفرت را به ما نشان می دهد. در اظهاراتی که از ابتدای انقلاب شروع شد و تا حالا هم ادامه پیدا کرده است، بعضی از مفاهیم مانند مستضعف و مستکبر، مذهبی و غیر مذهبی، متدین و مثلا فاسد، بیحجاب یا محجبه ، دانشگاهی و روحانی، بسیجی در مقابل روشنفکر یا امثال اینها در واقع شکل گرفت.
خطرناکترین اتفاقی که در فضای بعد از رشد و هجمه ی کووید 19 در کشور پیش آمد، به عبارتی دوگانه سازی گفتمانی مردم در مقابل مردم بود. من نمیتوانم خطرناک بودن این مسئله را با چه واژهای بیان کنم.
زمانی که من دیدم فرمانده راهور یکی از استانهای شمالی گفت که از مردم خواستیم که بیایند و خود مردم خودجوش آمدند و مقابله کنند با آمدن مردم به سفر، واقعاً حال من بد شد چون گفتمان نفرت و خشونت اجتماعی را می بینم. آن آقای پلیس راهور حرفی زد و بعد از آن تصویرهایی منتشر شد که بعضیها دارند سنگ و تکههای سیمان و آجر و چیزهای دیگر به سمت ماشینهای مسافرین پرتاب میکنند ، این فضا فضای تداومبخشی است چرا که صرفاً با ضربه خوردن، یک توهین شنیدن یا برخورد شدن یا آنچه که در لرستان اتفاق افتاد، آنچه در بوشهر اتفاق افتاد این اتفاق اتفاقی بود که صرفاً در ناکامی و ناتوانی مدیریت ستاد مبارزه با کرونا بود. به جای این که قاطعانه بگویند هیچ کس حق خروج از منزل را ندارد و یا اگر خارج شد مثلا سه میلیون تومان جریمه میشود و یا یارانه اش برای همیشه قطع میشود، سهمیه سوخت ماشینی که ما در جاده میبینیم مادامالعمر قطع میشود، آمدند گفتند لطفا کسی از منزل خارج نشود و صرفاً بشیراً و نذیرا کردند، این کار جواب نمیداد.
در شرایطی که مردم وحشت زده کشور که در دال های گفتمانی صحبت شد؛ وحشت زده از بیماری، نگرانی های خودشان را دارند و از طرفی این پیامهای شفاهی و غیر شفاهی را به همدیگر منتقل می کنند که هیچ حمایتی را در مقابل این موضوع از سمت مسئولین امر که منظورم ستاد کرونا است وقتی ندیدند، خود مردم آمدند جلو، اگر امروز این مسئله حل بشود یعنی بر روی وفاق ملی کارشود و مدام از منعیات صحبت نشود مانند این که از طرفی مقام معظم رهبری هر سال نوروز را تبریک و شادباش به مردم می گویند و از طرفی بعضی از روحانیون از نوروز به عنوان جشن گاوها و گوسفندان و حیوانات نام می برند. اگر چنین دوگانگیهای شدید مانع وفاق نشوند و مردم در تحت وفاق اجتماعی و سیاسی زندگی کنند، اگر فضای اجتماعی باز ایجاد نشود، پس از این خواهیم دید مردم خسته از فشارهای اقتصادی، خسته از بیعدالتی، خسته از حقوقهای نجومی، خسته از رشد نامتعارف افرادی که من به آنها قشر فرومایگان می گویم در سیستم اداری بالاخره خسته خواهند شد. ما از تجربه کشورهای دیگر باید استفاده کنیم، باید بیاییم و این گفتمانها را به خوبی تحلیل کنیم و سعی بر اصلاح و پاکسازی اذهان داشته باشیم. در این موضوع باید همه همکاری کنند و بزرگترین خطر، خطری که باعث شد کشور ما آسیب ببیند باید رفع بشود؛ خطر اول افول مردانگی تحت تأثیر فشار مشکلات اقتصادی، خطر دوم حاکمیت تزویر و ریا در سطوح اداری و سازمانی کشور که در حقیقت شریان و خون رایج اقتصاد و معیشت و اخلاق در جامعه از همین بروکراتی اداری شکل میگیرد.اگر این اتفاق واقع نشود ما آسیبهای بزرگی خواهیم دید به همین دلیل باید برروی این موضوع کار زیادی انجام شود.
منبع: خبر فوری
70
حرف مفت فقط
بله واقعا همینجوریه قشر پولدار رعایت نمیکنن مردم ضعیف هم دیگه نفرت دارن بخاطرکارهاشون وارتفای طبقاتی وبخاطرحقوق های نجومی ورانت فرار مالیاتی وسیستم ناکارامد کشور.تاسف تاسف تاسف
ممنون آقای دکتر مطالبتون طبق روال موشکافانه و دقیق بود و به شخصه منجر به یکسری شفاف سازی در مورد مسائل شد.
واقعآ نویسنده یک جامعه شناس است ؟ بسیار برای ایشان متآسفم . اگر شاگرد من این مقاله را می نوشت ، به او ۵ هم نمی دادم .
ریشه تمام فساد ها فقر است شکم گرسنه دین و ایمان نداره حالا هی فشار به مردم بیشتر کنین هی فاصله طبقاتی بزارین یکی اینقدر نداره که نمیدونه چیکار کنه از بی پولی یکی اینقدر داره و هار شده که نمیدونه چیکار کنه اینجا یک تعادلی باید برقرار بشه یک اعتدال و یک عدالت اجتماعی تا عامه مردم از ثروت بطور مساوی بهره ببرند
افول مردانگی خیلی وقته که اتفاق افتاده . چندین سال است . اختلاس . تبعیض . حق مظلوم را خوردن. پارتی و رانت خواری و....... همه از افول مردانگی است. خواب بودید شما