حمله به مجری تلویزیون با قمه در اتوبان نیایش تهران
کارگردان فیلم بی مادر و تهیه کننده و مجری برنامه اختیاریه از حمله با قمه به او توسط خفت گیران در اتوبان نیایش خبر داد .
مرتضی فاطمی نوشت : بزرگواران
آقایان
حضرات
به هر که میپرستید قسم، در زیر پوست شهر آتشی زیر خاکستر است.
چند ساعت گذشته و هنوز در شوک «خفتگیری» امروزم. دفعه اول نبود. تا امروز چند نوبت خفتگیری و سرقت را تجربه کرده بودم اما اینبار ماجرا فرق میکرد.
ماجرا را مینویسم به امید اینکه برسد به دست کسانی که نمیدانند یا بهتر بگویم میدانند و نمیخواهند عمق فاجعه را باور کنند. کاش در خلوت خود مرور کنند که کی و چرا به این مرحله هولناک از ناامنی رسیدهایم. کاش باور کنند وقتی تخم بیکاری و فقر و تبعیض کاشته شود، دزدی و سرقت و زیادهخواهی و قمهکشی، درو میشود. ماجرا چه بود؟
برای جلسه پخش فیلم به پردیس ملت رفته بودم. حدود ساعت ۷ جلسه تمام شد و درخواست اسنپ دادم. فاصله راننده با من ۸ دقیقه بود.
برای اینکه مسیرم به سمت شرق به غرب اتوبان نیایش بود و در برگشت تسریع شود به سمت مقابل اتوبان رفتم. به دلیل تجارب قبلی سرقت معمولا گوشی در دست نمیگیرم.
هفت هشت دقیقه گذشت و خبری از راننده نشد. موبایل را در آوردم تا ببینم راننده کجای مسیر است. در همان چند ثانیه موتور پالس سفید رنگی که دو جوان سیاهپوش سوار آن بودند را دیدم که به آرامی سمتم میآیند. با احتیاط گوشی را در جیبم گذاشتم و حواس و نگاهم را به دو جوان دادم.
متوجه شدند و به آرامی از کنارم گذشتند. فکر کردم به مردم ظن ناروا داشتهام و چه حس بدی است این حس. اما به خودم التیام دادم که چاره نیست و داستانم، داستان مار گزیدههایی است که ناخودآگاه به همه مظنوناند. همیشه حواسم به اطراف است. سی ثانیهای گذشت و از اسنپ خبری نشد.
به یکباره از پشت درختان دیدم موتوری و ترک آن دوباره با آرامش به سمتم میآیند. چه باید میکردم؟ شاید دور زده بودند و میخواستند رد شوند.
جهت احتیاط دو قدمی به وسط اتوبان نزدیک شدم. از اسنپ خبری نبود و حالا دیگر موتوریها کنارم بودند. وقتی چشم در چشم شدند
با خودم گفتم هوا که روشن است و در دیدرس ماشینهای عبوریام. اصلا شاید کاری دارند. تلاش کردم به خودم مسلط شوم هنوز دوست داشتم این حجم از وقاحت و آرامش را باور نکنم که ترکسوار آرام و خونسرد از موتور پیاده شد. به اتوبان نگاه میکردم. ماشینها به سرعت عبور میکردند. قمهها را از جیبشان درآوردند. نه، اشتباه نمیکردم. چه باید میکردم؟ دور تا دور از آدم خبری نبود.
چنان با خونسردی و طمانینه جلو میآمدند که گویی به کلی پاکباختهاند. انگار آمدهاند طلبشان را وصول کنند. گویی از هیچ چیز و هیچکس و از پایان ماجرا واهمهای نداشتند.
خندهزنان رجز میخواندند من به وسط اتوبان رسیده بودم ماشینها با سرعت از کنارم رد میشدند و چارهای جز داد و فریاد کردن نداشتم. هنوز هم نمیدانم ماشینها حق داشتند بیتفاوت باشند یا نه! صدای آرام پسرک که قدم به قدم به من نزدیک میشد در گوشم هست. یک نگاهم به ماشینها بود و نگاه دیگرم به او. اما آنها
فقط و فقط با خنده من را نگاه میکردند و به جلو میآمدند. بیتعارف ترسیده بودم. از این حجم از جسارت، از این حجم تجربه، از این حجم بیتفاوتی به اطراف عمیقا ترسیده بودم.
خیس عرق بودم و پاهایم خالی کرده بود. رجز میخواندند و میگفتند وایسا بابا. کجا میری حالا؟
جایی نداری بری. نه راه پس داشتم نه پیش. حتی نمیتوانستم تسلیمشان بشوم. از کجا معلوم با گرفتن کوله و موبایل بیخیال شوند. رفتن به سمت دیگر اتوبان هم فایدهای نداشت.
وسط اتوبان بودند. تقلا و داد و فریاد و دیوانهبازی را به آخر رساندم. عربده میزدم اما انگار نه انگار
انقدر خونسرد بودند و از نتیجه کار مطمئن که حتی حمله هم نمیکردند. به یک متری من رسیدند. شروع کردم به دویدن به سمت ماشینی که از کردستان به نیایش پیچیده بود. دنبالم دوید و دوستش برگشت و موتور را روشن کرد. شیشه ماشینی پایین بود و سرعتش کمتر از ماشینهای دیگر. کوله را پرت کردم/
داخل ماشین. ماشین سرعتش را کم کرد. پریدم در را باز کردم و فریاد زدم دزد دزد. فقط برو. راننده گیج بود اما گویا فهمیده بود اوضاع طبیعی نیست. پسر فریاد میزد هرجا بری گیرت میارم.
ضربهای به ماشین زد و پرید ترک موتورشان که دنبالم کنند. صدای موتورشان به گوش میرسید که به ترافیک چراغ ولیعصر رسیدیم. نفسم بالا نمیآمد. هر آن منتظر بودم شیشه را بشکنند و …
در این ساعتها به این فکر میکنم که این همه آرامش از کجا میآمد؟ چرا انقدر جسور بودند؟ در روز روشن اقدام به خفتگیری و چاقوکشی میکنند؟ گویی میدانند که کسی مانعشان نمیشود؟ چرا در این چند ساعت روایت
مشابه و ترسناکتر از دوستانم شنیدهام که همین امروز وضعیت مشابه برای نزدیکانشان در جاهای شلوغ شهر برایشان پیش آمده است؟ چرا کسی باور نمیکند که عدهای دیگر به سیم آخر زدهاند و حق ناگرفتهشان را با سلاح میگیرند؟ چرا هیچکس به فکر زن و بچههای بیگناه این شهر نیست…
خدا را شکر که امنیت داریم ...... دولتی ها شب که خواب هستیم جیب مان را خالی می کنند و در روز روشن هم دزدهای سر گردنه ...... خدا را شکر
چرا کسی به فکر زن و بچه لبنان یمن فلسطین نیست
خواهشآ کشش ندهید اسلام در خطر است
حجاب را دریابید دزدیها اشکال ندارد برادر مومن
اولا سوریه و لبنان و عراق و سایر کشورهای عربی نیازی به ریال مزخرف و پول شما گداعاریایی ها ندارند شما لطف کنید در خاورمیانه عربی دخالت و قتل و آشوب راه نیندازید کمک تون بخوره تو سرتون. دوما کجا مسئولان به فکر حجاب و فرهنگ هستند. ی چند ساعت تو خیابان های تهران راه برو تا کلی بی حجاب و بد حجاب و با مانتو جلو باز و اندام های جنسی برآمده و...ببینی. البته حاکمان خوشحال هم می شوند از بدحجابی و نمایش دادن زنان چون فکر و انرژی ملت بجای مسکن و شغل و تحصیلات و رفاه می رو دنبال جنس مخالف و زنبارگی
اگر ناراحتی از شرایط جمع کن برو
چون یه مشت دزد شدن قاضی و داروغه و نگهبان مردم اینام مثل اونا
دزد خودتی
خخخخ این آقای مسئول ناراحت شده گفتی بهش دزد بابا اینا دلشون کوچیکه میشکنه جیبشون هم گشاده هر چی میدزدن پر نمیشه....
ایران دارد آتش میگیرد
اگر نمی دانید بدانید
یک درصد جمعیت دنیا را داریم
اما هشت درصد منابع دنبا را داریم
اینم از وضعیت مردم
کو گوش شنوا
صدا و سیمای ما همش دروغه
ایران رو گل و بلبل نشان میدن
چگونه انتظار دارید مسولین ما درست تصمیم بگیرن
روزنامه ی کیهان رو بخونید به عمق فاجعه پی میبرید
کافیه یکی یه چرتی بنویسه
عده ای دم بگیرن
جمع کن اینقدر الکی روغن را زیاد نکن
کاکو جان خودت دروغگویی
چه چرتی؟؟؟ فکر نمیکنی که چرا یک ادم باید اینهمه ناله کنه؟؟ خودت رو دانا فرض میکنی
اگر حجابشان درست نبود میگرفتندشان . الان فقط حجاب مهم است تمام فکر و ذهن علما و مسولان شده حجاب و به سایر منکرات کاری ندارند . دزدی ،زورگیری در فقرا و اختلاس و چپاول و رانت و... در میان مسولان ، مدیران کاملا آزاد است فقط یادت باشد اگر به دزد آسیب بزنی دیه هم باید بدهی !
آخه خوداشون (که میدونی چه کسانی هستند)امنیت دارند .
حکومت ما همیشه برای خرفت کردن مردم خود را در تمامی عرصه ها با بزرگترین کشورهای جهان مقایسه میکند جایی که همسنگهای کشور ما افغانستان و اتیوپی و یمن است.
خدا را شکر مسؤولین و اعضای خانواده آنها با محافظ شخصی در امنیت کامل به سر می برند! امنیت آنها فدای سر مردم!
دوست عزیز علت این وضعیت کاملا روشن است،عدم برخورد جدی با ارازل وخوش گذشتن در زندان و آموزش گرفتن از زندانیان و ایجاد باند جدید.....
ببین مسئولین و توله هایشان امنیت کامل دارند . بقیه ی مردم امنیت ندارند ، به جهنم . فدای سر مسئولین . حالا اگر شما در دفاع از خودت به دزدها آسیبی می رساندی ، باید به هزار نفر پاسخگو می بودی . اینها خودشان دزد هستند و هوای دزدها را دارند . سعی کن این مطلب را درک کنی .
خبر فوری جان مادرت منتشر کن ...
دو تا شعار ...... روحت شاد سر میدادی در عرض یه دقیقه مامورا سر میرسیدند هم تو رو دستگیر میکردند هم خف گیرارو و نجات پیدا میکردی
عوضش امنیت داریم.
در این مملکت فقط نباید حرف سیاسی بزنی ، وگرنه دزدی ، مواد فروشی و فساد کاملا آزاد است و ادای مبارزه با آنها را در می آورند .
حتما از آقای رئیس قوه قضائیه تشکر کنید
از این هم بدتر میشه حالا ببینید< کسی که تو زندگی امید نداشته باشه فقط بد میشه
فقر همه چیز رو میبره از جمله شرف!!!!
چرت نگو
خودت چرت نگو رز جان
چرت تو نگو .
به رز عزیزم به خودت نگاه نکن که خفت گیری نمیکنی چون یقه سفیدا خرجتو میدن
خودت را خفه نکن
اینقدر چرت ننویس
همین را هم که گفتی معلومه خودت تو این کاری
از دار و دسته برادران قاچاقچی هستند
تا حواس پرت کنند برای این جسورن
خوب فامیلی دارن دزدی میکنند تو سطوح مختلف
پنجشنبه دازده خرداد در ناژوان اصفهان ساعت دو بعدازظهر دو تا موتوری با چفیه بستن وبا شمشیر از سمت آکواریم به ما حمله کردن دوتا ماشین بودیم آیینه ها مون را باشمشیر شکستن خوشبختانه از دستشان فرار کردیم با پلیس تماس گرفتیم فرمودند هما نجا باشید تا نیرو اعزام کنيم، اگه وایساده بودیم خودمو وخانوادمو ماشینیمو و .... نمی دونم چه اتفاقی می افتاد با بدبختی خودمونوبه کلانتری پانزده رساندیم ناهار میل میکردن فرمودند به ما نمی خوره برو جای دیگه، در 197 هم پیام گذاشتم خبری نشد، مملکت امام زمان یعنی همین.
چند وقت تو همون منطقه به ما هم حمله شد ولی خوشبختانه فرار کردیم ، به پلیس هم خبر دادیم ولی هیچ خبری نشد ، احتمالا با خود نیروی انتظامی اون منطقه همدست هستن
هرکی تحمل این دزدی و غارت رو نداره میتونه بره !برادر و خواهر عزیز ، هدف غایی همینه . خوار و خفیف کردن ایران وایرانی
در عوض داریم با استکبار مبارزه و مقاومت می کنیم و پیروز هم شده ایم!!!!!!!!!. ولی دوستان چینی و روسی بهترین رابطه را با غرب دارند ولی امر مبارزه را به کشورهای بدبخت ایران ونزوییلا و کره شمالی سپرده اند و دارند به ریش همه می خندند از این همه نادانی و حماقت سران این کشورها.
آقا چه میگی درب خانه در آوردن بردن دزد را دیده اندبالای درب به کلانتری رفتم نیرئی تجسس کلانتری میگه دزدت میشناسم ولی سرکاری به نظر شما مامور شریک نیست
از همکارانت در بیست و سی و شبکه خبر بپرس که وقتی از اقتدار و امنیت حرف میزنند زگهای گردنشان از فرط پاچه خاری چهل سانت بیرون میزند و دائم از نا امنی در کشورهای دیگر دم میزنند......
مسئولین هم خودشان پایبند حجاب هستن و هم بچه هاشون البته داخل خاک ایران پایبند حجابند حالا اگر به کشور شهیدپرور امریکا برند دیگه خودشون میدونن..خلاصه اینکه بخاطر همین روی حجاب و دوتارمو حساسن اما رطب خورده کی منع رطب کند؟ خودشون اکثرا. در زمینه دزدی و اختلاس فعالند چه توقع دارید
چه دردناک، کدام امنیت؟ وقتی بیکاری، گرانی، زورگویی گشت ارشاد حمله نیروی انتظامی به بازنشسته های پیر مدشده جوانانی هم که از زور بیکاری بهشان فشار آمده گشت ارشاد ونیروی انتظامی میشه الگدیشان، فقط یک سوال اگر این بلاها سر زن وبچه وخواهر مادر پدر خود این نیروها بیاید بازم بخودشون اجازه میدن بامردم این کار را بکنند؟
امنیت مردم خط قرمز پلیس ه.... خ خخخخخخخخ
در ولایت اسلامی ساخته آخوندها امنیت کامل برقرار است البته برای اختلاسگران ، رانتخواران و دله دزدها مانند موبیل قاب ها و بخصوص اخوند ها و مسئولین یعنی صاحبان ولایت که کسی اجازه ندارد به دستبرد انان نزدیک شود . مانند رئیس مجلس ولایت اسلامی که دهها ملک نجومی بالا کشید و حتی یک نفر جرئت نکرد او را باز خواست کند . چون شرکای او مقامات بالاتر از او هستند
برادر کجایی که وضعیت ایران اسفناک است اونوقت ما رکورد زدیم به اصطلاح فقط یباید ازاین مملکت خراب شده رفت گور باباب وطن وهموطن الان هر کی به فکر خویشه مردم هم یاد گرفتنددیگه خمس وذکات نمی دن برای چی بدن بره به جیب دزدای شیخ
یه کلمه هم از مادر عروس بشنوید
هیچ چیز بی دلیل نیس .
جواب این چراها که زیاده...
فعلا باید گفت متاسفم...
گفته میشود امنیت انواع گونانی دارد.امنیت نظامی، امنیت اقتصادی، امنیت فرهنگی، امنیت روانی، امنیت ملی، امنیت بهداشتی و ... یک سوال: امروز کدام امنیت هنوز برای ما برقرار است؟؟
امنیت سواری دادن نظام
ایشان درست می کویند
چند شب پیش من ودخترم برای خرید در منطقه سعادت آباد بیرون رفته بودیم که یک ماشین شروع به تعقیب ما کرد وهر جایی که میرفتم ،دنبالمان می آمد.
خدایی تونستیم از دست شان بگریزیم .
از نیروی انتظامی خواهشمندیم در ساعات خلوتی خیابانها بیشتر در شهر حضور داشته باشند ومراقب جان ومال مردم بی دفاع باشند.
حضرات با طمانینه رفته اند گل بچینند.همه جای ولایت در امنیت بی نظیری است.امایادتان باشد که چندسال پیش صاحب ولایت اعلام اتش باختیاری عمومی کرده است.یعنی همین و از این هم رنگینتر!
فقط سکوت
متاسفانه فقر و گرسنگی بی داد میکنه من هم خفت شدم و خدا را شکر قیافه حقیر را دید گفت پیر مرد دلم سوخت برات اگر پول داری بده مجبور شدم برای نجات ۲۰۰هزار تومان دادم پس از رفتن ایشان به ۱۱۰ زنگ زدم ولی خدا را شاهد میگیرم ۶ ساعت گذشت کسی نیامد و ببخشید بی خیال شدم رفتم بکار م رسیدم متاسفانه پلیس نظارت و کنترل فقط برای اعتراض به گرانی همراه با کتک و گاز اشک آور داره متاسفم
خوب چرا اون لحظه که تو ماشین نشستی با پلیس تماس نگرفتی
وقتی به مردم توصیه میشه که بابت چهل و یک نفری که در متروپل جانشان را از دست دادهاند از مسولین قدردانی شود اه از ساعات اولیه پای کار بودند چه انتظاری ار این حاکمیت دارید .
دیروز پسرم میگفت مامان چرا دست دزدها رو قطع نمیکنن که دیگه دزدی نکنن گفتم اخه اون موقع دیگه همه مسعولین یه دست ندارن
چرا الان هیچ کس نمیاد بگه من اعلام خطر میکنم
چرا نمیگن اسلام در خطر است
چرا نمیگن به داد اسلام برسید
جدا چرا..؟
چون ریس پلیس تهران بهشون اطمینان داده که کسی مقاومت نکنه هر چی میخوان بهشون بدن.
وای خداوندا دیگر به جز خانه هایمان در خیابان وکوچه امنیت نداریم..پس از این به بعد چه کنیم..یا حضرت عباس به دستهای بریده ات پناه میبرم....از شر انسانهای شیطان صفت
کدوم مسئول مثل شهروندان از مسیرهای ویژه و بدون اسکورت جابجا نمیشه که به خفت گیرا و ترافیکو هزار کوفت زهر مار دیگه روبرو بشه
احتمالا دزدها و خفت گیرها با حجاب بودند.
به شخم مسئولان