واکنش مهتاب نصیرپور ممنوع الکاری نوید محمدزاده و فرشته حسینی
مهتاب نصیرپور به ممنوع الکاری نویدمحمدزاده و فرشته حسینی واکنش نشان داد.
کنار هم قرار دادنِ این دو تصویر نشانهی بخشی از تناقض عجیبی است که در آن غرقهایم و نومیدانه دست و پا میزنیم. مردی سر بریدهی زنش را در دست گرفته و سرخوشانه در خیابانهای شهر میچرخد.
تصویری که بارها و بارها در همهی جهان دیده شد و در بازپخشهای مداومش هیچیک از دلواپسان نه ذرهای به خشونت آشکارِ آن اعتراضی کردند و نه سرسوزنی مشوّش شدند و نه سیاست تنبیهی خاصی را برای این عمل مجرمانه در نظر گرفتند.
از آن بدتر در گرماگرم ناموسپرستی این سرزمینِ بلادیده چه بسا دست خوشی هم نثار این قبیل قتلهای خانوادگی کردند و از قاتل قهرمانی ساختند که کیانش را حفظ کرده و چه و چه و در نهایت این توحّش تبدیل شد به یک خبر کهنه و کسی از مونا حیدری دخترک هفده سالهای یاد نکرد که آرزوی روزگاری بهتر داشت و آرزوهایش همراه با خودش سر بریده شدند.
در تصویر دوم زن و مردی را میبینیم که رو به دوربین لبخند می زنند ـ عمداً آن تصویر جنجالی را نگذاشتم تا دلواپسان را بیش از این دلآشوب نکنم ـ
هردو بازیگرند و جوان و خوش آتیه. هر دو در تئاتر و سینما خوش درخشیدهاند و برای بسیاری از جوانان الگویی شدهاند که میتوان بیپول و پارتی و دمِ این و آن را دیدن، وارد دنیای هنر شد، با سختکوشی پلهها را یک به یک بالا رفت و به قلههای موفقیت دست یافت.
نوید محمدزاده و فرشته حسینی محبوب جوانان این سرزمینند. و افتخاری برای من و امثال من که همواره به نسل جوان هنرمندان ایران با عشق و امید چشم دوختهایم.
نوید و فرشته در مقابل دوربین عکاسان یکدیگر را بوسیدهاند؛ بوسهای به اهمیت بوسهی هوشنگ سارنگ و معصومه خاکیار در فیلم «گلنسا» که تنها چند ماه پس از اکرانش به خودکشی معصومه خاکیار انجامید.
آیا این مرگِ خودخواسته نیز ادامهی همان سنت ناموسپرستی بود که امثال مونا حیدری را سالها بعد به آغوش خاک فرستاد؟ هرچه هست بوسهی نوید و فرشته فصل جدیدی از رابطهی عاشقانهی زن و مرد ایرانی را در چشم جهانیان به تصویر میکشد. حالا دیگر خبری از خون و خنجر و خشونت و سرِ بریده نیست. هرچه هست عشق است و دلدادگی و خواستن. دوستی است و امید و خوشبختی. لبخندهایی در ستایش زندگی.
و بوسه هایی به شیرینی ادبیات کلاسیک ایران؛ از زال و رودابه تا لیلی و مجنون. و پُر بیراه نیست اگر اضافه کنم نوید از اقلیم ایلام است و فرشته از سرزمین افغانستان. دو منطقهی جغرافیایی که طبق آمارها خشونت جنسیتی در آنها بیداد میکند. آیا به جای تهمت و افترا بهتر نیست به این بیندیشیم که نوید و فرشته مردان و زنانِ سرزمین خویش را به عشق فراخوانده اند؟
مهتاب نصیرپور (زادهٔ ۲۹ آذر ۱۳۴۴ در کازرون) بازیگر ایرانی است.
مهتاب نصیرپور مدرک کارشناسی بازیگری و کارگردانی تئاتر را از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۱ بدست آورد. مهتاب نصیرپور از سال ۱۳۶۵ بازی در تئاتر را با نمایش «حادثه در صبح پاییزی» آغاز کرد و از سال ۱۳۷۰ بازی در سینما را با فیلم مسافران آغاز نمود. فعالیت او در تلویزیون از سال ۱۳۶۸ آغاز شد. پس از آن به آموزش بازیگری در دانشگاه آزاد اسلامی پرداخت.
او در سال ۱۳۸۴ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن را برای بازی در فیلم «به نام پدر» از بیست و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر دریافت کرد. همچنین در سال ۱۳۸۶ به خاطر بازی در فیلم فرزند خاک در بیست و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر، برای دومین بار برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد. مهتاب نصیرپور در نخستین جشنواره تولیدات تلویزیونی صدا و سیما در سال ۱۳۷۴ نیز، بخاطر ایفای نقش در نمایش تلویزیونی معمای یک قتل برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن شد.
همسر مهتاب نصیرپور محمد رحمانیان، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر و تلویزیون است.
هنرشناسی
سینما
- مسافران (۱۳۷۰) (عفت)
- الو! الو! من جوجوام (۱۳۷۳)
- دنیای وارونه (۱۳۷۶)
- سگ کشی (۱۳۷۹)
- من، ترانه ۱۵ سال دارم (۱۳۸۰) (کشمیری)
- به نام پدر (۱۳۸۴) (راحله)
- فرزند خاک (۱۳۸۶) (گوانا)
- تهران ۱۵۰۰ (۱۳۸۷)
- دو (۱۳۹۳)
- سینما نیمکت (۱۳۹۴)
- سرو زیر آب (۱۳۹۶)
- آستیگمات (۱۳۹۶)
- اورکا (۱۳۹۸)
- بیهمه چیز (۱۳۹۹)
تلویزیون
- آلبوم خانوادگی (محمد رحمانیان) از شبکه دو، ۱۳۶۷
- تهی دستان (جاوید مهتدی) از شبکه یک، ۱۳۶۹
- تلهتئاتر «فیزیکدانها» (رضا کرمرضایی) از شبکه دو ،۱۳۷۱
- فراماسونری (عبدالرضا نوابصفوی) از شبکه یک، ۱۳۷۱
- چراغ گاز (پروانه مژده) از شبکه دو ،۱۳۷۲
- شاهدی برای بازپرسی (حسن فتحی) از شبکه دو، ۱۳۷۲
- معمای یک قتل (حسن فتحی) از شبکه دو، ۱۳۷۳
- سوءتفاهم (حسن فتحی) از شبکه دو، ۱۳۷۴
- توراندخت (رضا کرم رضایی) از شبکه دو ،۱۳۷۵
- کشتی اسپرانزا (محمد رحمانیان) از شبکه دو ،۱۳۷۵
- خودرو تهران یازده (مرضیه برومند) از شبکه پنج، ۱۳۷۶
- تله تئاتر زندهٔ "مسافر خانهٔ شمارهٔ ۵" (محمد رحمانیان) از شبکه پنج، ۱۳۷۶
- خانههای اجارهای (محمد رحمانیان) از شبکه دو ،۱۳۷۶
- همهٔ پسران من (محمد رحمانیان) از شبکه چهار ،۱۳۷۷
- ناهار (محمد رحمانیان) از شبکه دو ،۱۳۷۸
- بازرس (محمد رحمانیان) از شبکه چهار ،۱۳۸۰
- نکراسوف (محمد رحمانیان) از شبکه چهار، ۱۳۸۲
- نیمکت (محمد رحمانیان) از شبکه یک، ۱۳۸۴
- در یاروندگان (محمد عاقبتی) از شبکه چهار، ۱۳۸۵
- توی گوش سالمم زمزمه کن (محمد رحمانیان) از شبکه یک، ۱۳۸۵
- و خداوند عشق را آفرید (مسعود شامحمدی) از شبکه سه، ۱۳۸۵
مشکل خیلی خیلی زیاد داریم ما دیگه به این چیزا نمی رسیم خانم نصیرپور که فلانی چرا فلانی را بوس کرد
حق با شماست ولی سخن حق . واسه مسوولان جمهوری اسلامی مث یاسین خوندن در گوش …
خانم نصیر پور در بازیگری کم نظیره...از کودکی خاطرات خوبی دارم از دیدن تله تئاتر هایی که ایشان در تلویزیون بازی می کردند...افسوس که جای اون تله تئاترهای غنی رو سریالهای بی محتوا گرفته...
درسینمایی که هنرپیشه هایش،درنقشهای زن وشوهر،پدر ودختر واصولا هرنقش فامیلی بین دوجنی،هیچکدام نه حق ونه جرات حتی دست زدن بهه همدیگر را ندارند چه توقعی بایدداشت.؟
كسي با بوسيدن تو چكار داره ، ميخواي بوسش كني برو تو خونتون شب تا صبح ببوسش . ولي تو ملا عام چرا ؟ مشهور شدن به چه قيمت به قيمت ناموس !
به اصغر تو نگاه نکن زنش تاز نوید قبل این کار مشهور شده بود هرس نخور گیلیپاژ می کنی خخخخخح
اينا هنرمند پولي هستن . هنرمند واقعي و اصيل ناموسشو جلو مردم نمي بوسه . برو تو خلوت ببوس.
خیلی هم کار خوبی کرد. چیش زشته؟
در اين روزگار قحطي هنرمند نداريم . قحطي حجب و حيا داريم .
کمترین مجازات برای این به اصطلاح زوج هنری ممنوع التصویری هست.....شما خواهید دید عمر این ازدواج ها به چند سال هم نمی رسه...حالا برو بشین حسابی زنتون تو بیکاری ماچ کن.....خدا اولادتون رو زیاد کنه....
دوغ و دوشاب رو قاطی کرده یه چیزی گفته.
مجری اون قتل فجیع در حال محاکمه ست و به احتمال زیاد به اعدام محکوم میشه.
این دو تا موضوع چه ربطی یه هم داره دوست عزیز.
این همه مشکل نیست خانم نصیرپور عزیز.
حرف های مغشوش و بی سر و ته شما هم هست.
باز شما که اهل بازیگری و هنر هستید و انشاء الله که اهل مطالعه هم باشید.
بعضی وقت ها آشکارا، عده ای که در کل سال دو دقیقه ( مدت زمان سرد شدن هر فنجان قهوه شان) هم کتاب نمی خوانند، با چشم های بسته، و فقط با شعار، حرف های قشنگ می زنند و کلمات قشنگ ردیف می کنند، برای خودنمایی.
اگر پوپولیسم بد است خانم نصیری عزیز، برای همه بد است.