علت شهرت خیام چیست؟
«فلسفه «دم غنیمت شماری» و «خوشباشی» که در جان و جهان رباعیهای خیام مستتر است، باعث شهرت و آوازه شگفت این حکیم روشناندیش در ایران و جهان شده است.»
روز بیست و هشتم اردیبهشتماه در تقویم رسمی کشورمان به عنوان روز بزرگداشت خیام نامگذاری شده است. رضا اسماعیلی، شاعر و پژوهشگر، در یادداشتی به همین مناسبت که در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است:
«ای دوست بیا تا غمِ فردا نخوریم
وین یک دمِ عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیرِ فنا درگذریم
با هفتهزارسالگان سربه سریم
اگر وجه ایجابی «ابن الوقت» بودن و «خوشباشی» را در نظر بگیریم - که در انطباق با آموزههای دینی ست - حضرت لسانالغیب حافظ شیرازی را نیز همچون خیام شاعری دم غنیمت شمار و ابنالوقت خواهیم یافت، چنان که خود میگوید:
وقت را غنیمت دان، آن قدر که بتوانی
حاصل از حیات ای جان! این دم است تا دانی
کام بخشی گردون، عمر در عوض دارد
جهد کن که از دولت داد عیش بستانی
این فلسفه که در جان و جهان رباعیهای خیام مستتر است، باعث شهرت و آوازه شگفت این حکیم روشناندیش در ایران و جهان شده است. حکیمی که لقب معنوی «حجت الحق» را بر پیشانی دارد. به خاطر مقبولیت همین اندیشه فلسفی است که رباعیهای او به بسیاری از زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است. از این منظر «فلسفه خیامی» با «فلسفه اپیکوری» که بر اصل لذتپرستی استوار است، نه تنها هیچ نسبت و قرابتی ندارد، بلکه بر مبانی دینی و قرآنی نیز استوار است، همچون رباعی زیر که مضمون آن به آیه (۶) سوره «انفطار» نزدیک است. آنجا که خداوند خطاب به انسان میفرماید:«یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ؟»، ای انسان! چه چیزی تو را به پروردگار کریمت مغرور کرده؟
یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک در آمدیم و بر باد شدیم
یکی دیگر از مضامینی که در رباعیات خیام بسیار به آن پرداخته شده، مضمون بیاعتباری و ناپایداری دنیاست که در قرآن و احادیث اسلامی نیز بر آن فراوان تاکید شده است. امام رضا(ع) میفرماید:«عَجِبْتُ لِمَن اِخْتَبَرَ الدُّنْیَا وَ تَقَلُّبَهَا کَیْفَ یَطْمَئِنُّ اِلَیْهَا.» در شگفتم چگونه کسی که دنیا را آزموده و تغییرات آن را به چشم خود دیده است، باز دل به دنیا میبندد. (۵)
این کهنه رباط را که عالم نام است
آرامگه ابلق صبح و شام است
بزمی ست که وامانده صد جمشید است
گوری ست که خوابگاه صد بهرام است
***
آنها که کهن بُوَند و آنها که نُوَند
هر یک به مراد خویش لختی بدوند
این سفله جهان به کس نمانَد باقی
رفتند و رویم و دیگر آیند و روند
خیام رباعیسرا
تا پیش از قرن نهم، در تذکرهها هیچ نام و نشانی از خیام شاعر نمییابیم. تا پیش از این، ادیبان و مورخانی چون نظامی عروضی و ابوالحسن بیهقی نیز که از همعصران و معاشران شاعر بودهاند، در آثار خویش هیچ یادکردی از خیام به عنوان شاعر نکردهاند. با عنایت به این دقیقه میتوان گفت که ظهور خیام در کسوت شاعری به واسطه گردآوری «طربنامه» توسط «یاراحمد بن حسین رشیدی تبریزی» در قرن نهم است که دربردارنده ۱۷۸ رباعی منتسب به اوست. با این وجود، در جهان امروز نمیتوان منکر این واقعیت شد که شهرت و آوازه «خیام شاعر» بیش از «خیام عالم» است.
به رغم انتساب ۱۷۸ رباعی به خیام در «طربنامه»، خیامپژوهان تنها به اصالت ۵۷ رباعی از خیام شهادت دادهاند. دکتر شفیعی کدکنی بر این باور است که «بسیاری از معروفترین و زیباترین رباعیها که به نام خیام شهرت یافته، بر اساس نسخههای قدیمی «مختارنامه»، همگی از آن عطارند و انتساب آنها به خیام حداقل مربوط به دو قرن بعد از نوشته شدن نسخههای متن این کتاب است.» (۶)
از این نکته که بگذریم، بسیاری از رباعیهای منسوب به خیام توسط شاعران گمنام جویای نامی سروده شده است که برای به شهرت رسیدن رباعیهای خود را به وی نسبت دادهاند. دلیل دیگر ترس شاعران از چاپ رباعیهایی بوده است که مضامین شبههبرانگیز و لهجه ملحدانه داشتهاند. این شاعران برای فرار از مجازات و مواخذه، پشت خیام پنهان میشده و رباعیهای خود را به نام او منتشر میکردهاند. اما اکثر این رباعیها از زیرساخت فلسفی و اندیشگی بیبهرهاند و فقط صورت و ظاهری خیّامانه دارند که تشخیص آنها برای اهل فن کاری سهل و آسان است.
پانوشت:
۱ - گویا ترانههای خیام در زمان حیاتش به واسطه تعصب مردم مخفی بوده و تدوین نشده و تنها بین یک دسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیه جنگها و کتب اشخاص باذوق به طور قلمانداز چند رباعی از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر گردیده است.
(هدایت، صادق، ترانههای خیام؛ تهران، جاویدان، ۲۵۳۶ چاپ دوم، مقدم، ص ۱۶.)
۲ - شهرت و نامآوری خیام در جهان غرب بیشتر به واسطه ترجمه آزاد ادوارد فیتز جرالد، شاعر و ادیب انگلیسی است که رباعیات او را در سال ۱۸۵۹ ترجمه و به دست چاپ سپرد.
۳ - تحف العقول، صفحه ۲۲.
۴ - نهج البلاغه، صفحه ۳۷۸.
۵ - بحار الانوار/ج ۷۵/ص۴۵۰.
۶ - عطار، فرالدین؛ مختارنامه، مقدمه: محمد رضا شفیعی کدکنی ؛ انتشارات توس : ۱۳۵۸ ؛ ص ۲۰۹»