پرولتاریا به چه کسانی اطلاق می شود؟
فردریش انگلس در یکی از پاورقیهای کتاب "مانیفست کمونیست" نوشته است : «غرض از پرولتاریا طبقۀ کارگران دستمزدیِ عصر حاضر است که چون از خود هیچ گونه ابزار تولید ندارند مجبور شده اند برای ادامۀ زندگی به فروش نیروی کار خود تن در دهند.»
واژۀ پرولتاریا ( Proletariat ) مأخوذ از واژۀ لاتینی proles به معنای کودک است. در رم قدیم پرولتاریا به کسانی گفته میشد که حقوقی نداشتند، فاقد مالکیت بودند و غیر از فرزندزایی نقش دیگری در جامعه ایفا نمیکردند.
اما پرولتاریا به کسانی اطلاق میشد که در پرداخت مالیات و رفتن به سربازی، هر دو، ناتوان بودند و به جای این دو کار، فرزندانشان را به در خدمت دولت قرار میدادند. به همین دلیل نقش اصلی آنها در جامعه، فرزندآوری بود.
در سال 1838 سیسموندی، مورخ و اقتصاددان سوئدی، این اصطلاح را دربارۀ کسانی به کار برد که «هیچ سهمی در ثروت جامعه و هیچگونه ضمانتی برای موجودیت سادۀ زندگی نداشته و هیچ گذشته و آیندهای ندارند.»
جین چارلز لئونارد دی سیموندی (1842-1773)
واژۀ پرولتاریا در ادبیات و محاورات سیاسی هنوز هم به معنای ارائه شده از سوی سیسموندی به کار میرود و مقصود از آن، توصیف طبقهای خاص از اجتماع است. سیسموندی یکی از مدافعان پیشگام بیمۀ عدم اشتغال، مالیات تصاعدی، تنظیم ساعات کاری و طرح بازنشستگی بود.
سیسموندی اولین کسی بود که واژۀ پرولتاریا را برای اشاره به طبقۀ کارگر ایجاد شده در نظام سرمایهداری به کار برد. اگرچه این واژه با نام مارکس و انگلس گره خورده است.
شرایط زندگی پرولتاریایی با نداشتن تأمین، دستمزد ناچیز بابت کار، عدم امنیت شغلی، نداشتن بیمه و نداشتن تامین در برابر خطرات گوناگون در محیط کار توصیف کرد. کار بیوقفه و درازمدت نیز از دیگر ویژگیهای مهم زندگی پرولتاریایی است. نیز سختی و مشقت زندگی عادی (یعنی زندگی در خارج از محیط کار).
کارل مارکس پرولتاریا و شرایط پدید آمدن و تطور آن را در روندی تاریخی و در بطن مبارزۀ طبقاتی تفسیر کرده است. به عقیدۀ او پرولتاریا طبقهای است که تمام بار جامعه را به دوش میکشد، بدون اینکه از امتیازات آن برخوردار باشد، و اجباراً در جبهۀ مخالف تمام طبقات دیگر قرار دارد.
فردریش انگلس در یکی از پاورقیهای کتاب "مانیفست کمونیست" (نسخۀ چاپشده در سال 1888، یعنی پنج سال پس از مرگ مارکس) نوشته است : «غرض از پرولتاریا طبقۀ کارگران دستمزدیِ عصر حاضر است که چون از خود هیچ گونه ابزار تولید ندارند مجبور شده است برای ادامۀ زندگی به فروش نیروی کار خود تن در دهد.»
به این معنا، پرولتاریا طبقهای است که هنوز هم در اکثر جوامع وجود دارد. اما مارکس و انگلس مدعی بودند پرولترها در نظام سرمایهداری روز به روز فقیرتر میشوند. تاریخ سرمایهداری، ناقض این مدعاست.
نه فقط در کشورهای غربی، بلکه در کشورهای آسیایی، از کرۀ جنوبی گرفته تا مالزی و سنگاپور، پرولترها نه تنها گرفتار فقری روزافزون نبودهاند، بلکه در مجموع وضع مالی بهتر و سطح رفاه بالاتری پیدا کردهاند.
آنچه مارکس دربارۀ پرولتاریا میگفت، چون در جوامع صنعتی مصداق داشت، بعدها به "پرولتاریای صنعتی" مشهور شد. دلیل این تاکید، وقوع انقلابهای کمونیستی در جوامع دهقانی روسیه و بویژه چین بود. رنجبران و محرومان این دو کشور، نه کارگران روزمزد و تهیدست صنعتی بلکه دهقانان فقیر بودند. این وضع در چین نمود بیشتری داشت. عبارت "پرولتاریای دهقانی"، محصول ورود مارکسیسم و وقوع انقلابهای کمونیستی در روسیه و چین بوده.
با این حال امروزه اکثر جامعهشناسان و اقتصاددانان ترجیح میدهند از واژۀ پرولتاریا استفاده نکنند؛ چراکه تاریخ مارکسیسم در پشت سر این واژه قرار دارد و به همین دلیل واژۀ پرولتاریا بار ایدئولوژیک غلیظی پیدا کرده و استفاده از آن در یک متن، علمی، فاصلهای قابل توجه با "بیطرفیِ محققانه" پدید میآورد یا تداعی میکند.
خشم عمیقی که در مارکسیسم نهادینه شده، بسیاری از واژگان این ایدئولوژی را واژگانی مناسب نفرتپراکنی و فحاشی سیاسی و ایدئولوژیک کرده و این البته با نحوۀ استفادۀ مارکس از این واژهها نیز تا حد زیادی همسویی و تطابق دارد. واژگانی نظیر بورژوا، خردهبورژوا، پرولتاریا، لمپنپرولتاریا و ...