چرا آمریکا دشمنان خود را متحد می کند؟
چرا آمریکا با اشتباهات مکرر در سیاست خارجی خود، رقبا و دشمنان بزرگ و کوچک خود را به یکدیگر نزدیک می کند؟ در حالی که تنها چند سال پیش، دولتهای کوبا و ایران به دنبال روابط نزدیکتری با واشنگتن بودند.
روزنامه نیویورک تایمز در مقاله ای به قلم "پیتر بینارت" استاد روزنامه نگاری و علوم سیاسی در دانشکده روزنامه نگاری "نیومارک" در دانشگاه سیتی نیویورک، دلیل نزدیکی بین کشورهایی چون چین، روسیه و ایران و کوبا را بررسی کرده و از نظر این تحلیلگر آمریکایی این سیاست های اشتباه آمریکاست که کشورهایی مثل ایران و کوبا را به دشمنان بزرگ آمریکا مثل چین و روسیه نزدیک کرده است.
دولت بایدن اخیرا دو اعلان بد داده است: ایران به ساخت پهپاد برای روسیه کمک می کند و چین یک پایگاه جاسوسی در کوبا دارد.
فرض اصلی این عبارت حاکی از آن است که آنچه دولت های روسیه، چین، ایران و کوبا را مقید به همکاری با یکدیگر می کند، بیزاری مشترک آنها از دموکراسی است. این روایتی جذاب برای طبقه سیاستگذار خارجی واشنگتن است که اغلب مبارزات ژئوپلیتیکی آمریکا را به عنوان رقابت بین آزادی و استبداد به تصویر می کشد.
اما یک مشکل در این میان وجود دارد؛ تنها چند سال پیش، دولتهای کوبا و ایران - که در آن زمان هم سیستمهای سیاسی اقتدارگرا داشتند - روابط نزدیکتری با واشنگتن دنبال میکردند.
سفر 15 ژوئن 2023 رییسی به کوبا/ فرانس پرس
آنها به خاطر تنفر از دموکراسی به سمت روسیه و چین منحرف نشدند؛ بلکه آنها به سمت چین و روسیه چرخیدند زیرا ایالات متحده آنها را رد کرده و به آغوش دشمنان بزرگ آمریکا (چین و روسیه) سوق داد.
در دوران دونالد ترامپ و جو بایدن، واشنگتن به ایجاد شراکت های ضدآمریکایی که اکنون از آن ابراز تاسف می کند کمک کرده است، دقیقا همان کاری که در طول دوران جنگ سرد هم بارها انجام داد.
مورد کوبا
در مورد کوبا این کشور در بیشتر دوران پس از جنگ سرد، راهبرد کاملا روشنی را دنبال کرده است: سیستم سیاسی خود را بسته نگه دارد و در عین حال درهای اقتصادش را به روی سرمایه گذاری خارجی باز کند.
این امر مستلزم روابط بهتر با واشنگتن بود، زیرا تحریم های ایالات متحده نه تنها کوبا را از بزرگترین منبع بالقوه گردشگری و تجارت خود منع می کرد، بلکه شرکت های اروپایی را نیز از حضور در کوبا می ترساند.
ویلیام لئوگراند، کارشناس آمریکای لاتین در دانشگاه آمریکایی، به من گفت: "هر مولفه اصلی راهبرد اقتصادی کوبا در دو دهه گذشته بر اساس انتظارات بلندمدت مبنی بر بهبود روابط با ایالات متحده بوده است."
در سال 2014، این شرط شروع به نتیجه دادن کرد و دولت اوباما به دشمنی چند دهه ای آمریکا با دولت کوبا پایان داد و به زودی همه از "کانن اوبراین" گرفته تا "اندرو کومو" و "استیو نش" در هاوانا ظاهر شدند.
همانطور که مایکل جی. بوستامانت، کارشناس دانشگاه میامی کوبا، در آن زمان خاطرنشان کرد، "پرچم آمریکا حتی به شیک ترین استاندارد ملی تبدیل شده است که بر روی تی شرت، جوراب شلواری و تاپ کوبایی ها ظاهر می شود."
سپس دونالد ترامپ وارد کاخ سفید شد و همه چیز به هم ریخت. او در سال 2019 شدیدترین تحریمهای اقتصادی را در بیش از نیم قرن اخیر علیه کوبا اعمال کرد.
یک ماه بعد، کوبا شروع به جیره بندی صابون، تخم مرغ، برنج و لوبیا کرد. در همان زمان، طبق گزارش وال استریت ژورنال، شبکه نظارتی چین در این جزیره "تحت ارتقای قابل توجهی قرار گرفت." (وزارت خارجه کوبا و چین گزارشهای مربوط به استقرار تاسیسات نظارتی و جاسوسی چین در کوبا را تکذیب کردند.)
ایوان الیس، تحلیلگر آمریکای لاتین در کالج جنگ ارتش ایالات متحده، درباره استقرار تاسیسات شنود چین در کوبا به وال استریت ژورنال گفت: " چین پولی را به کوبا می دهد که به شدت به آن نیاز دارد و در عوض به امکانات استراق سمع از طریق خاک کوبا دسترسی می یابد."
پاییز گذشته، چین موافقت کرد که بدهی کوبا را استمهال کرده و 100 میلیون دلار به این کشور جزیره ای کمک کند. یکی از دلایلی که کوبا همچنان به پول پکن نیاز دارد این است که دولت بایدن تحریم های کلیدی ترامپ را حفظ کرده است.
نمونه ایران
روابط ایران و آمریکا نیز از الگوی مشابهی پیروی می کند. زمانی که دو کشور توافق هسته ای 2015 موسوم به برجام را امضا کردند، محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه وقت ایران ، آن را "نه سقف، بلکه یک پایه محکم" خواند که" اکنون باید شروع به ساختن آن کنیم."
رهبران ایران نیز مانند کوبا، امیدوار بودند که روابط بهتر با ایالات متحده منجر به جذب سرمایهگذاری غرب در این کشور شود.
اگرچه برخی از تندروهای ایرانی نگران بودند که روابط اقتصادی با غرب باعث تضعیف رژیم شود، اما ظریف و حسن روحانی رئیس جمهوری وقت ایران به این قمار دست زدند که یک اقتصاد قویتر، موقعیت منطقهای ایران را تقویت و نارضایتی مردم را خنثی میکند و در نتیجه به تحکیم نظام سیاسی کشور کمک میکند.
اما کارها آن طور که ظریف و روحانی می خواست پیش نرفت و ترامپ با خروج یکجانبه آمریکا از برجام تحریم های سختی را دوباره اعمال کرد. دولت بایدن هم بهجای ورود مجدد به توافق در اولین روز روی کار آمدن خود، خواستههای بیشتری را مطرح کرد که به خنثی کردن تلاشها برای احیای توافق کمک کرد.
و با ناپدید شدن چشم انداز سرمایه گذاری قابل توجه آمریکا و اروپا، اهرم واشنگتن بر روابط ایران و مسکو نیز از بین رفت. ایران اکنون با توسعه آنچه سخنگوی شورای امنیت ملی اخیرا آن را "مشارکت دفاعی تمام عیار" با روسیه خواند، چیزی برای از دست دادن ندارد.
سابقه دوران جنگ سرد
این اولین بار نیست که ایالات متحده کشورهای کوچکتر را به آغوش دشمنان ابرقدرت خود سوق می دهد بلکه این اشتباه را بارها در دوران جنگ سرد هم انجام داده است.
فردریک لوگوال در کتاب خود "Embers of War" اشاره می کند که تا اواخر دهه 1940، هوشی مین، رهبر ملی گرایان ویتنامی، معتقد بود که ایالات متحده "می تواند قهرمان آرمان او" در کسب استقلال از فرانسه باشد.
در طول جنگ جهانی دوم، ارتش شورشی آقای مین (ویت مین) در کنار دفتر خدمات استراتژیک، پیشرو سازمان سیا، در نبرد آمریکا علیه ژاپن کار می کرد.
اما با افزایش تنشهای جنگ سرد، دولت ترومن کارشناسان آسیایی خود را نادیده گرفت - که بسیاری از آنها ویت مین را یک جنبش عمدتا ناسیونالیستی و نه کمونیستی میدانستند - و از تلاشهای فرانسه برای حفظ امپراتوری خود حمایت کرد. تا سال 1950، ویت مین ها از چین کمونیست اسلحه دریافت می کردند.
یک دهه بعد، ایالات متحده کاری مشابه در کوبا انجام داد. پس از به دست گرفتن قدرت در آغاز سال 1959، فیدل کاسترو شروع به توزیع مجدد ثروت و تجدید نظر در روابط تابعه تاریخی جزیره با واشنگتن کرد.
اما علیرغم تمایلات چپگرایانه آقای کاسترو، ویلیام لئوگراند و پیتر کورنبلوه در کتاب خود با عنوان "کانال برگشت به کوبا" خاطرنشان می کنند، کاسترو "در اولین سال قدرت خود هیچ تمایل خاصی به اتحاد جماهیر شوروی نشان نداد."
تنها پس از اینکه آقای کاسترو مزارع بزرگ را ملی کرد، که باعث شد دولت آیزنهاور برنامه ریزی برای سرنگونی او را آغاز کند، هاوانا برای کمک های اقتصادی و نظامی به مسکو وابسته شد.
نیکیتا خروشچف، رهبر وقت شوروی، مشاهده کرد که خصومت ایالات متحده، کوبا را به سمت اتحاد جماهیر شوروی سوق داد "مانند یک سوهان آهنی که به آهن ربا می چسبد."
جنگ سرد باید به ما یادآوری کند که کشورهایی با سیستم های سیاسی مشابه لزوما متحد نیستند.
در طول جنگ سرد، بسیاری از سیاستگذاران ایالات متحده تردید داشتند که دولت های کمونیستی بتوانند مستقل از اتحاد جماهیر شوروی باقی بمانند، اما این دقیقا همان چیزی است که در یوگسلاوی اتفاق افتاد، جایی که "یوسیپ بروز تیتو" در سال 1948 از اتحاد جماهیر شوروی جدا شد و بعدا از کمک های ایالات متحده استقبال کرد. در دهه 1960 هم اتحاد جماهیر شوروی و چین به رغم داشتن نظام های سیاسی مشابه، به دشمن یکدیگر تبدیل شدند.
وقتی در اوج دوران جنگ سرد دولتهایی که ایدئولوژی مارکسیستی مشترک داشتند، همیشه با هم کنار نمیآمدند، در شرایط کنونی که دنیا به کلی فرق کرده، هیچ الزامی وجود ندارد که کشورهایی مثل چین، روسیه، ایران و کوبا که هر یک به اشکالی نظام های سیاسی مغایر با لیبرال دموکراسی دارند، در کنار یکدیگر باشند.
بنابراین هیچ چیز از نظر ایدئولوژیکی در مورد روابط امنیتی یا نظامی رو به رشد بین هاوانا و پکن یا تهران و مسکو تعیین نشده است، بلکه این نزدیکی تا حد زیادی از تلاش های واشنگتن برای گرسنگی دادن به کوبا و ایران برای تسلیم شدنشان به جای ایجاد روابط کاری با رژیم هایی ناشی می شوند که ما از نظام سیاسی و جهت گیری های سیاست خارجی آنها بیزاریم.
این روزها، شاهین ها در واشنگتن می گویند که ایالات متحده نمی تواند تحریم های گسترده علیه ایران و کوبا را لغو کند، حتی اگر مردم عادی این کشورها برای یافتن غذا و دارو در عذاب باشند، زیرا این دو کشور با دشمنان آمریکا شریک هستند.
شاید شاهین ها در وهله اول باید به این مساله فکر کنند که چرا این کشورها با اشتباهات سیاست خارجی آمریکا به دامان یکدیگر می غلتند.
همه آنها را می خواهد به یکباره به زمین بزند