بازداشت دختر 13 ساله و پسر نوجوان در خلوتی پارک
وقتی کلمه «دوست پسر» را شنید با خشم نگاهی به کارشناس اجتماعی انداخت و گفت: چرا نام این رابطه را «دوست پسر» می گذارید، ما مدتی است که به عنوان «دوست اجتماعی» با یکدیگر در ارتباط هستیم ...
این ها بخشی از اظهارات دختر 13 ساله ای است که به همراه پسری جوان مورد ظن نیروهای انتظامی قرار گرفته و به مرکز انتظامی هدایت شده بود. این دختر نوجوان که در کلاس هشتم تحصیل می کند، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: در کلاس دوم ابتدایی درس می خواندم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند و من هم فرزند طلاق نام گرفتم. پدرم به مواد مخدر اعتیاد داشت و مادرم نیز نمی توانست این شرایط را تحمل کند، به همین دلیل با جدایی آن ها من هم سرگردان شدم، اما چون وابستگی عاطفی بیشتری به مادرم داشتم نزد او ماندم.
مادرم منزلی در منطقه کوی امام هادی(ع) اجاره کرد و من دیگر هیچ گاه پدرم را ندیدم و الان هم خبری از او ندارم. برای آن که کمبود محبت پدری را احساس نکنم مادرم تلاش می کرد تا همه امکانات را با کارگری در منازل مردم برایم فراهم کند.
حتی وقتی قرار شد از گوشی تلفن هوشمند برای تحصیل استفاده کنم، او به هر سختی بود برایم گوشی هوشمند خرید، ولی او درگیر خانه داری و تامین هزینه های زندگی بود و کاری به من نداشت.
از سوی دیگر نیز من در شرایطی پدرم را ندیدم که خیلی به محبت های مردانه نیاز داشتم به همین دلیل از دو سال قبل وارد فضاهای مجازی شدم و در شبکه های اجتماعی جست وجو می کردم که با «سینا» آشنا شدم. او از من بزرگ تر بود و خیلی زود تماس های تلفنی ما با یکدیگر آغاز شد.
از آن روز به بعد به بهانه های مختلف از منزل بیرون می آمدم یا از کلاس های درس فرار می کردم تا به سر قرارهایم با «سینا» بروم. من و او در مکان های گوناگون قرار ملاقات می گذاشتیم و با یکدیگر دوست اجتماعی بودیم، اما متاسفانه خیلی از افراد نام این رابطه را «دوست پسر» می گذارند!
از چند روز قبل هم که مادرم برای دیدار بستگانش به شهرستان رفت من در خانه تنها ماندم و قرار بود دختر یکی از بستگان نزدیکم به منزل ما بیاید، ولی او هم با این بهانه به دیدار دوست پسرش می رفت و من هم با «سینا» قرار می گذاشتم تا این که امروز به خاطر رفتارهای ناهنجاری که در پارک داشتیم ماموران انتظامی به من و سینا مشکوک شدند و ما را به کلانتری آوردند ...
به دستور سرهنگ احمد زمانی رئیس کلانتری قاسم آباد تلاش های مددکار اجتماعی کلانتری برای یافتن پدر و مادر این دختر 13 ساله به نتیجه نرسید، چراکه پدر او در تماس تلفنی مدعی شد دخترم دیگر به من ارتباطی ندارد و مادرش سرپرستی او را به عهده دارد و مادر او نیز به تلفن هایش پاسخ نمی داد به همین دلیل با راهنمایی های قضایی، این دختر نوجوان تحویل کارشناسان اورژانس اجتماعی بهزیستی شد.
دنیایی عجیب شده دوازده ساله سیزده ساله وپانزده ساله دنبال عشق وعاشقی ؛زمان ما هیجده سال مان بود طرف یه تیکه می انداخت از خجالت آب می شدیم
احسنت به نیروی انتظامی که بی تفاوت نیست نسبت به این مسایل و کار کارشناسی . روانشناسی کردن
سرت سلامت ؛در عوض موشکمان 1200 کیلو متتتتتتتتتتتتر پرید!درمان این ناراحتی یک فنجان چای دبش است!
مشهد چه خبره؟
همشون مبگن پدر و مادرمون طلاق گرفتن
محبت ندیده بودم
فریب محبت های این پسرو خوردم
از اون پسر خسته شدم اومدم پیش این یکی
الانم پشیمانم
همه گزارشهاهم از مشهده
همه جای ایرانم سالمهه الامشهد
هیچ جای ایران سالم نیست فقط موضوع اینه که هیچ جای ایران روزنامه خراسان نداره که چند تا خبرنگارش مدام توی دادگاه ها هستن و گزارش تهیه می کنن.
سلام
خدا لعنت کنه باعث و بانی این همه بدبختی ها را
هیچ کدام از جوان ها و پدر و مادرها مقصر
نیستند این دولت و دولت مردان هستند که
این ملت را به این روز انداخته اند .
حضرت علی ..ع .. فرمود از دری که فقر وارد بشه
از در دیگر ایمان .. ناموس .. مردانگی و شرف
ووووووووووووو خارج میشود .
خدای بسه دیگه آخه تا کی
سربلند باشی فرمانده
پدر و مادرش ول کردن رفتن چرا ماستها رو می ریزی تو قیمه؟ نابغه؟
نتیجه اقتصاد رانتی ۷نوع نرخ ارز و وارد شدن چند میلیون اتباع چه همه چی بهم خورده
خسته نباشید دلاوران
همه جا مثل همه مشهد اسمش بد در اومده وگرنه کثافت کاری های زیادی تو همه شهر ها میشه
بامهریه یک دست ویک پا از پسر دختر رو به عقددائم آقاسینا باید دربیارید که نتونه طلاقشم بده که درس عبرت بشه برای همچین انگلهای اجتماع که ازدختربچه های بی کس و معصوم سواستفاده نکننددختروپسرای دهه ۸۰و ۹۰ اصلی چیزی بنام عشق رو قبول ندارند اونایم که بنام عشق مخ میزنندعشقشون ایرانسلی هست وتاریخ انقضاء داره یکساله ششماهه سه ماهه تایکروزه جدیدا ساعتیشم مدشده کات میکنه بقول خودشون ویکی دیگه رو بدبخت میکنه