دکتر مصدق گفت: «هژیر! تو شرف داری؟ انتخابات آزاد است؟» و بر سینه‌ی او محکم نواخت

دکتر مصدق خطاب به هژیر گفت: «هژیر! تو شرف داری؟ انتخابات آزاد است؟» و بر سینه‌ی او محکم نواخت. هژیر که در این ضربه به عقب رفت، دوباره پیش آمد، بار دیگر مصدق به سینه‌ی او زد و جمله‌ی «هژیر تو شرف داری؟ انتخابات آزاد است؟» را تکرار کرد. هژیر سکوت کرد و نامه و اسامی بیست نفر را که ما تهیه کرده بودیم نزد شاه برد...

دکتر مصدق گفت: «هژیر! تو شرف داری؟ انتخابات آزاد است؟» و بر سینه‌ی او محکم نواخت

یکی از پر سر و صداترین انتخابات تاریخ پارلمان ایران، انتخابات دوره‌ی شانزدهم مجلس شورای ملی است؛ انتخاباتی که حکومت می‌کوشید با مهندسی آن قرارداد تازه‌ی نفت میان شرکت نفت انگلیس و ایران را به نتیجه برساند. در دوره‌ی پانزدهم مجلس با وجود دستکاری فراوان انتخاباتِ آن از سوی حکومت، اما اقلیت پرقدرت حول محور دکتر مصدق و با تلاش بی‌وقفه‌ی افرادی، چون حسین مکی تلاش دولت ساعد را برای به سرانجام رسیدن قرارداد گس گلشاییان، در نطفه خفه کردند.

 انتخابات دور شانزدهم بر اساس فرمان شاه بنا بود روز بیستم مهرماه ۱۳۲۸ آغاز و به مدت پنج روز برگزار شود؛ اما از چند روز جلوتر تلاش حکومت برای مهندسی انتخابات آن‌قدر واضح بود که مخالفان از جمله همان اقلیت مجلس پانزدهم با محوریت مصدق تصمیم به اقدام جدی برای جلوگیری از آن گرفتند. تصمیم نهایی روز دوشنبه ۱۸ مهر در خانه‌ی دکتر مصدق گرفته شد. کوروش زعیم، عضو کنونی شورای مرکزی جبهه ملی ایران درباره‌ی این جلسه می‌گوید: «روز ۱۸ مهر سال ۱۳۲۸ شماری از نامزد‌های انتخابات و مدیران مطبوعات در خانه‌ی شماره ۱۰۹ خیابان کاخ، منزل دکتر مصدق، جمع شدند.

دکتر مصدق همان زمان شکایت‌نامه‌ای با ذکر موارد نقض قانون به انجمن انتخابات فرستاده بود که در اثر آن، رای‌گیری به طور موقت متوقف شده بود. سپس دکتر مصدق فراخوان داد و از مردم خواست که برای اعتراض، روز ۲۲ مهر در جلوی کاخ مرمر جمع شوند.»

جمعه ۲۲ مهر روز موعود فرا رسید و جمعیت معترض از خانه‌ی دکتر مصدق به سمت کاخ مرمر به حرکت درآمدند. خبرنگار روزنامه‌ی اطلاعات که همان روز برای تهیه‌ی گزارش در صحنه حضور داشت، جریان آن روز را این‌گونه توصیف می‌کند:

چند دقیقه از ساعت ده گذشته بود که آقای دکتر مصدق به همراهی جمعیتی که از صد و هشتاد نفر تجاوز نمی‌کرد از منزل خود که در خیابان کاخ [فلسطین کنونی]واقع است به سمت کاخ سلطنتی حرکت نمودند. قبل از این‌که جمعیت به راه افتد، در منزل آقای دکتر مصدق با حضور جمعیت بیش‌تری چند تن صحبت کردند و متذکر شدند که باید سکوت و نظم را حفظ نمود و پس از حرکت به سمت دربار در خیابان کاخ شخص دیگری به نام آقای لارودی بالای سکویی قرار گرفت و مشغول صحبت شد، ولی مورد تعرض سخت از طرف حضار واقع شد.

این مطلب را هم بگویم که در بین این جمعیت عده‌ای مخالف هم حاضر شده بودند که بلکه از فرصت استفاده نموده و اجتماع را برهم زنند. ناطق را کتک مفصلی زدند خوشبختانه مامورین انتظامی دخالت نمودند و ایشان را از دست مردم گرفتند و جلب نمودند. این پیش‌آمد موجب نگرانی شد و گفتند ما باید نظم و آرامش را حفظ کنیم، سکوت مطلق داشته باشیم و هیچ‌کس حق نطق و بیان ندارد. به این جهت جمعیت با نظم و ترتیب و سکوت جلوی کاخ سلطنتی در سر چهاراره در کنار خیابان ایستادند.

در این موقع سرهنگ افسر نگهبان گارد سلطنتی با کمال ادب پیش آمد و به آقای دکتر مصدق گفت: «اگر فرمایشی دارید می‌توانید وارد منزل اعلیحضرت شوید.» آقای دکتر مصدق جواب داد: «نخیر ما می‌خواهیم قبلا عرایض خود را به عرض اعلیحضرت همایونی برسانیم.»

افسرنگهبان رفت و به فاصله‌ی چند دقیقه آقای هژیر وزیر دربار نزد آقای دکتر مصدق که پیشوایی جمعیت را داشتند آمده و گفتند: «اعلیحضرت همایونی فرموده‌اند که آقایان هر وقت آمدند به داخل خانه‌ی من بیایند و بنابراین خانه‌ی اعلیحضرت برای ورود آقایان باز است.» آقای دکتر مصدق گفتند: «خیر ما وارد کاخ نمی‌شویم. اول عریضه را حضور اعلیحضرت همایونی تقدیم دارید ببینیم چه جواب می‌دهند بعد تصمیم می‌گیریم.» آقای وزیر دربار رفتند و پس از یک ربع جواب کتبی اعلیحضرت همایونی را برای آقای دکتر مصدق و حضار به شرح زیر قرائت نمودند:

«آقایان به‌خوبی اطلاع دارند که من نیت خود را در باب آزادی انتخابات مکرر اعلام داشته‌ام. از این گذشته همیشه‌ی اوقات آماده هستم هر شکایتی را که آحاد ملت داشته باشند بپذیرم و مورد رسیدگی قرار بدهم.

از طرف دیگر بر آقایان پوشیده نیست که در ظرف این مدت تلگرافات و مراسلات زیادی هم که مبنی بر اظهار رضایت از جریان انتخابات بوده از اکناف کشور رسیده است و با این همه مسلم است در این مورد هم شکایتی که آقایان دارند مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت و در نتیجه‌ی رسیدگی دقیق هر اقدامی را که در حدود مقررات و به موازات قانونی باشد دستور خواهم داد به عمل آورند و با این وصف تصور نمی‌کنم اساس احتیاجی به تحصن باشد لیکن اگر با این همه مایل باشند برای تحصن هم مانعی در کار نخواهد بود. علاوه بر این‌ها چنان‌چه نماینده‌ی آقایان الان هم بخواهد مرا ملاقات کند آماده هستم.»

اقای دکتر مصدق گفتند: «معلوم می‌شود اعلیحضرت همایونی می‌خواهند به شکایات ما رسیدگی کنند بنابراین ما می‌آییم تحصن اختیار می‌کنیم تا به شکایات ما رسیدگی شود.» آقای هژیر اظهار داشتند: «بفرمایید، تشریف بیاورید.»

آقای دکتر مصدق گفتند: «بروید از اعلیحضرت همایونی بپرسید آیا حاضر هستند ما برای تحصن بیاییم.» آقای وزیر دربار گفتند: «اعلیحضرت این امریه را از صبح صادر فرمودند و به افسرنگهبان هم دستور داده شده بود و هیچ مانعی ندارد و الان هم به بنده فرمودند.»

آقای دکتر گفتند: «مع‌هذا باز بروید و از اعلیحضرت همایونی سوال کنید.» بار دیگر آقای هژیر رفتند و پس از چند دقیقه مراجعت نموده و گفتند: «اعلیحضرت همایونی فرمودند در خانه‌ی من برای ورود شما و آقایانی که بخواهند تحصن اختیار کنند باز است، بفرمایید.»

در این موقع بین آقایان صحبت شد و گفتند این عده زیاد است، بهتر است بیست نفر تحصن اختیار کنند و بیست نفر آقایان زیر که حاضر بودند برای تحصن انتخاب شدند و قرار شد سایرین متفرق شوند.

آقای دکتر مصدق قبل از تحصن از عواطف اعلیحضرت همایونی ابراز تشکر نمودند که خانه‌ی خود را برای متحصنین باز گذارده‌اند و سپس خطاب به جمعیت اظهار داشتند: «هنگام انتخابات دوره‌ی پانزدهم تحصن اختیار کردیم و در آن موقع افرادی که وارد تحصن نبودند و دولت و اشخاص دیگر شکست انتخاباتی ما را به واسطه‌ی تحصن و عدم فعالیت انتخاباتی دانستند و گناه کسر تعداد آرا را به گردن من می‌گذاشتند، این مرتبه به شما اعلام می‌کنم در صورتی که انتخابات شروع شد در انتخابات شرکت کنید و فعالیت نمایید تا دولت و مردم غیرمطلع این گناه را به گردن من نیندازند و من هم نتیجه‌ی مذاکرات خود و تحصن دربار را به اطلاع شما خواهم رسانید. سپس به اتفاق بیست نفر آقایان زیر وارد کاخ سلطنتی شدند.»

آقایان عباس خلیلی مدیر اقدام، عمیدی نوری مدیر داد، دکتر حسین فاطمی مدیر باختر، حسین مکی، احمد ملکی مدیر ستاره، جلالی نائینی مدیر کشور، مهندس زیرک‌زاده مدیر جبهه اعضای کمیسیون اخذ تصمیم تحصن و دوازده نفر آقایان دیگر به شرح زیر:

آقایان دکتر شایگان، نریمان، امیرعلایی، دکتر بقایی، عبدالقدیر آزاد، دکتر سنجابی، آقای سید جعفر غروی، ارسلان خلعت‌بری، دکتر کاویانی، یوسف مشار، حائری‌زاده، عدیلی. (اطلاعات، شنبه ۲۳ مهر ۱۳۲۸)

تحصن به روایت دیگر

شمس‌الدین امیرعلایی (۱۲۷۹ تهران – ۱۳۷۳) از اعضای حزب ایران و جبهه ملی ایران که در دوران نخست‌وزیر دکتر مصدق مدتی وزیر اقتصاد ملی و همزمان استان‌دار خوزستان، سپس وزیر کشور و در روز‌های منتهی به کودتای ۲۸ مرداد وزیرمختار ایران در بلژیک بود و اتفاقا خود یکی از متحصنین در اعتراض به انتخابات مجلس شانزدهم، ماجرای این تحصن را روایت کرده است، روایت او که تا حدی با روایت رسمی (خبر اطلاعات در فردای آن روز) متفاوت است، ۲۹ سال پس از آن روز‌ها روز سیزدهم اسفند ۵۷ در روزنامه‌ی آیندگان به شرح زیر منتشر شد:

روزی که دکتر مصدق به عنوان یک نماینده‌ی مجلس تصمیم گرفت برای اعتراض به دوره‌ی پانزدهم [شانزدهم درست است]تقنینیه با یاران خود برای تحصن به دربار برود، به خاطر دارم در خیابان کاخ در منزل شخصی‌اش عده‌ی زیادی از مردم جمع شدند. سرهنگ سیاسی از طرف صفاری رئیس شهربانی پیغامی برای دکتر مصدق آورده بود و در حضور جمع که من هم بودم، اظهار داشت: «رئیس شهربانی می‌گوید جمعی ماجراجو می‌خواهند به دربار بروند.

جنابعالی از رفتن آن‌ها مانع بشوید و نگذارید که مردم ناراحت شوند.» دکتر مصدق از این‌که او و یارانش را ماجراجو خطاب کرده بودند عصبانی شد و سرهنگ سیاسی را از اتاق بیرون راند. دکتر مصدق خطاب به من گفت: «به مردم بگویید که ما به طرف کاخ سلطنتی می‌رویم که تحصن اختیار کنیم. اگر کسی صدایی بلند کرد قصد برهم زدن جمعیت را دارد و دهانش را بگیرید که نتواند تحریک کند. شعار ما سکوت است و با کمال نظم باید نزد شاه برویم.»

بعد از آن به طرف کاخ حرکت کردیم. جمعیت انبوه بود و جز صدای پا، صدایی شنیده نمی‌شد. مردم نظم را رعایت نمی‌کردند.

به در کاخ که رسیدیم سرهنگ نصیری (رئیس ساواک بعدی شاه) که در آن موقع رئیس گارد سلطنتی بود پیش آمد و به دکتر مصدق سلام داد و گفت: «آقایان چه فرمایشی دارند؟» دکتر مصدق که عریضه‌ای قبلا برای شاه تهیه کرده بود، گفت: «این عریضه را به شاه برسانید، ما برای اعتراض به انتخابات به این‌جا آمده‌ایم.»

سرهنگ نصیری رفت و لحظه‌ای بعد هژیر وزیر دربار وقت ظاهر شد و از طرف شاه گفت: «بیست نفر می‌توانند برای تحصن به داخل کاخ بیایند.»

دکتر مصدق خطاب به من، دکتر شایگان و رضا کاویانی گفت: «بیست نفر را انتخاب کنید و نام‌شان را به هژیر بدهید.» و خطاب به هژیر گفت: «هژیر! تو شرف داری؟ انتخابات آزاد است؟» و بر سینه‌ی او محکم نواخت. هژیر که در این ضربه به عقب رفت، دوباره پیش آمد، بار دیگر مصدق به سینه‌ی او زد و جمله‌ی «هژیر تو شرف داری؟ انتخابات آزاد است؟» را تکرار کرد. هژیر سکوت کرد و نامه و اسامی بیست نفر را که ما تهیه کرده بودیم نزد شاه برد...

شکست تحصن

این ۲۰ نفر که بعدا هسته‌ی اصلی جبهه ملی را تشکیل دادند به مدت چهار روز در کاخ مرمر تحصن کردند؛ تحصنی بی‌نتیجه. آن‌ها در نهایت با ناامیدی کاخ را ترک کردند و با انتشار نامه‌ای سرگشاده خطاب به ملت ایران، از کار «عمال حکومت» توصیف گله کردند و آن‌ها را دروغگو نامیدند. مخالفان تمام تقصیر این انتخابات را متوجه عبدالحسین هژیر وزیر دربار می‌دانستند که مسئول مذاکره با تحصن‌کنندگان هم بود.

هژیر متهم بود به این‌که کوشیده برای انعقاد قرارداد تازه‌ی نفتی با انگلستان وکلای هوادار انگلیس را وارد مجلس کند. او حدود دو هفته بعد روز ۱۳ آبان، اما هدف گلوله‌ی یکی از اعضای فداییان اسلام به نام حسین امام قرار گرفت و کشته شد؛ تروری که در نهایت دولت را به عقب‌نشینی واداشت و محمد ساعد نخست‌وزیر وقت دستور توقف انتخابات تهران را صادر و نتایج به‌دست‌آمده را باطل اعلام کرد.

منبع: فرارو
کیف پول من

خرید ارز دیجیتال
به ساده‌ترین روش ممکن!

✅ خرید ساده و راحت
✅ صرافی معتبر کیف پول من
✅ ثبت نام سریع با شماره موبایل
✅ احراز هویت آنی با کد ملی و تاریخ تولد
✅ واریز لحظه‌ای به کیف پول شخصی شما

آیا دلار دیجیتال (تتر) گزینه مناسبی برای سرمایه گذاری است؟

استفاده از ویجت خرید ارز دیجیتال به منزله پذیرفتن قوانین و مقررات صرافی کیف پول من است.

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 5
  • فغان
    0

    والله قسم اگربعد۷۵سال زنده میشدوای انتخابات رومشاهده میکرد درجا ایست قلبی وبه لقاءا....میپیوست،ببین چه افتضاحی ببار آوردند.....

    نظرات شما -
    • ناشناس
      0

      کار از واویلا گذشته

  • 🐜
    0

    ۷۵ سال پیش نفت ملی تثبیت شده است چرا ۴۵ سال گذشته بجای اینکه بفکر منافع ملی و مردمی باشید بفکر منافع شخصی خود و چندتا کشور عربی هستید!!!؟؟؟ ما مردم ایران باید روی پنبه راه بریم نه اینکه گرسنه سربربالین بگذاریم!!! آهای جهانیان نفت ملی ایرانیان را غارت کردند واویلا واویلا واویلا واویلا واویلا واویلا!!!

    نظرات شما -
    • ناشناس
      8

      وای ! نمیری از گرسنگی یه وقت.

    • ناشناس
      0

      سیر از گرسنه خبر ندارد سواره از پیاده