دسیسه کثیف پسر جوان برای فریب دختران در فضای مجازی
چند ماه بود که به امید ازدواج با پرهام ارتباط تلفنی داشتم و مدام از طریق شبکههای اجتماعی در فضای مجازی با هم گفت و گو می کردیم تا این که برای یک دیدار حضوری قرار گذاشتیم اما نمی دانستم او چه نقشه و دسیسه کثیفی را در سر می پروراند چرا که ...
دختر ۱۹ ساله هنگامی که از نقشه وحشتناک پسر جوان آگاه شد، در میان اشک و گریه به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: سال گذشته بعد از آن که دیپلم گرفتم وارد بازار کار شدم تا از نظر مالی هزینه های خودم را تامین کنم و از سوی دیگر نیز با این سرگرمی از تنهایی رها شوم اگر چه خواهر و برادرهای بزرگترم هنوز ازدواج نکرده اند و پدرم مخارج آن ها را تامین می کند اما من زندگی با این شیوه را دوست نداشتم و می خواستم با تلاش خودم به آرزوهایم برسم.
خلاصه با پساندازهایم یک دستگاه گوشی هوشمند خریدم و بلافاصله وارد دنیای مجازی شدم چرا که من هم مانند خیلی از دختران و پسران جوان کنجکاو بودم تا جست و جو در شبکه های اجتماعی را تجربه کنم . در یکی از همین روزها که سرگرم پرسه زنی در گروه های مختلف بودم در گروهی عضو شدم که دختران و پسران زیادی در آن گروه با یکدیگر ارتباط داشتند و برای هم انواع پیام ها را ارسال میکردند.
خیلی زود تحت تاثیر ارتباط های مجازی قرار گرفتم و نوع پوشش، رفتار و حتی گفتارم تغییرکرد تا جایی که وقتی یکی از دوستانم پیشنهاد آشنایی با پسران جوان را مطرح کرد، بلافاصله پذیرفتم و برای پرهام یک پیام عاشقانه فرستادم. این گونه بود که ارتباط تلفنی و پیامکی ما نیز در فضای مجازی در حالی ادامه یافت که من به او علاقه مند شده بودم و به وعده های ازدواج دلخوش کردم.
حالا دیگر ازدواج با پرهام به آرزوهایم اضافه شده بود و برای روز خواستگاری لحظه شماری می کردم. خلاصه این ارتباط عاشقانه با دیدارهای تصویری و تلفنی حدود یک سال طول کشید و درنهایت با اصرارهای پرهام برای دیدار حضوری قرارگذاشتیم.
اگرچه بسیار نگران بودم اما سعی می کردم نگرانی هایم را در اولین دیدار خیابانی پنهان کنم چراکه پدر و مادرم نیز این گونه ارتباط های نامتعارف را بسیار زشت و زننده می دانستند و اگر متوجه ارتباط عاشقانه من با پرهام میشدند نه تنها گوشی همراهم را می گرفتند، بلکه رسوایی بزرگی در میان خانواده و اطرافیانم به بار می آمد. به همین خاطر خیلی پنهانی از محل کارم به محل قرار با پرهام رفتم اما هنوز داخل خودرو ننشسته بودم که رفتارهای نامتعارف پرهام پلیس گشت را به سوی ما کشاند. آن ها با دیدن پوشش نامتناسب من و رفتارهای غیراخلاقی پرهام ما را به کلانتری آوردند.
این جا بود که در میان بهت و حیرت، پرهام دسیسه کثیف خود را نزد پلیس فاش کرد و من تازه متوجه شدم که او با چند دختر دیگر در فضای مجازی ارتباط غیراخلاقی دارد و اکنون نیز نقشه ای کشیده بود تا اعتماد مرا جلب کند و سپس مرا با خودرو به مکان خلوتی ببرد که دوستانش منتظر سوءاستفاده از من بودند؛ اما خوشبختانه قبل از آن که به سوی دوستانش حرکت کند نیروهای گشت انتظامی سررسیدند و نقشه شوم او را نیمه تمام گذاشتند. با این که حالا متوجه عواقب این گونه آشنایی های هوس آلود شدم اما ای کاش ...
بررسی های پلیس با دستور سرگرد احمدآبکه(رئیس کلانتری طبرسی شمالی) برای افشای زوایای دیگر این ماجرای تاسفبار ادامه یافت.