کارتن خوابی مرد عاشقی که زنش او را از خانه بیرون انداخت
روزی که پسرم عاشق یک دختر شمالی شد من و شوهرم به شدت با ازدواج آنها مخالف بودیم چراکه علاوه بر بعد مسافت از نظر فرهنگی نیز بایکدیگر سازگاری نداشتیم. اما ماجرای این عاشقی به جایی رسید که ...
این ها بخشی از اظهارات زن۶۵ ساله ای است که برای چاره جویی از رفتارهای ترسناک و تهدیدآمیز پسرش به مرکز انتظامی آمده بود. این زن درباره ماجرای عاشقی پسرش به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت:همه فرزندانم ازدواج کرده اند و زندگی آرامی دارند اما آخرین پسرم بعد از گرفتن دیپلم شاگرد راننده کامیون شد و به خاطر پشتکارش خیلی زود یک دستگاه کامیون خاور خرید و همنشین جاده های کشور شد. او زندگی مستقلی پیدا کرد و به همه شهرهای ایران سفر می کرد تا این که بالاخره در یکی از شهرهای شمالی کشور عاشق دختری به نام فریده شد. وقتی ماجرای عاشقی و خواستگاری را مطرح کرد من و پدرش بدون تامل مخالفت کردیم اما پسرم هیچ کدام از استدلال های ما را نمی پذیرفت.
بعد مسافت و اختلاف فرهنگی مهم ترین دغدغه ما بود ولی این حرف ها به گوش پسرم نمی رفت. تا این که با سماجت و تهدید ما را به خواستگاری آن دختر برد. اما آن ها خانواده خوبی بودند و فریده هم دختری باوقار و متین به نظر می رسید.
خلاصه پسرم حرفش را به کرسی نشاند و ما در مشهد مجلس عقدکنان کوچکی گرفتیم. دو سه روز بعد پسرم و عروسمان راهی شمال شدند چراکه فریده شرط مهم ازدواجش را سکونت در شمال کشور گذاشته بود به همین خاطر ما خیلی کم پسرمان را می دیدیم. فقط زمانی که از مسیر مشهد باری را برای شهرهای دیگر کشور می برد، چند ساعتی را به خانه ما می آمد .
حدود یک سال بعد از این ماجرا و در حالی که صاحب نوه زیبایی شده بودیم تازه فهمیدم پسرم کامیونش را فروخته و با یک پراید مدل پایین در شهر عروسمان مسافرکشی می کند. اما روزی خبر رسید که عروسم سند خودرو را به نام خودش ثبت کرده و به دنبال طلاق از عماد است. وقتی پیگیر ماجرا شدم، تازه فهمیدم پسرم به خاطر اعتیاد شدید به موادمخدر صنعتی کارتن خواب شده و عروسم نیز عاشق خودش را از خانه بیرون انداخته است وقصد دارد حضانت نوه ام را نیز بگیرد . به هرسختی بود عماد را پیدا کردم و به مشهد بازگرداندم. اتاقی را به او دادم و همه چیز برایش فراهم کردم تا دوباره به زندگی بازگردد.