حربه جدید آقازادهها برای فرار از افکار عمومی
عده ای از شبکههای اجتماعی از موج تغییر «نام خانوادگی» آقازادهها خبر میدهند.
یکی از وبسایتهای مرتبط با استان خوزستان نیز مدعی است که «معاون مدیر کل یکی از دستگاههای اجرایی استان خوزستان» در چند وقت اخیر نام خانوادگی خود را تغییر داده تا انتساب خود به یکی از نمایندگان استان خوزستان را تکذیب کند و همچنین فرزند یکی از روسای سازمانهای استان خوزستان هم نام خانوادگی خود را عوض کرده است.
اما این تغییر نامهای خانوادگی چه معنایی میتواند داشته باشد؟ تا چه میزان فراگیر است؟ و پشت پرده آن چیست؟
آنچه در این چند ماه گذشت
طی ماههای گذشته افکار عمومی و رسانهها تمام قد به پدیده آقازادگی هجمه بردهاند. مردم بعد از ماجرای افشاگریهای روز استیضاح ربیعی در مجلس، کمپینی با عنوان «فرزندت کجاست؟» به راه انداختند و از مسئولین خواستند تا اعلام کنند فرزندان آنها چه میکنند و در کجا هستند. کمپینی که البته عده معدودی از مقامات کشورمان به آن پیوسته و اکثریت از آن سرباز زدند. بعد از آن عنوان شدن اسامی متخلفان اقتصادی مانند «احمد ع» معاون بانک مرکزی و بازداشت او، در کنار اظهارات گستاخانه کسانی مانند «مهدی م» (فرزند رئیس کل سابق بانک مرکزی) یا ساشا سبحانی (فرزند سفیر سابق ایران) که به مردم پرخاش و توهین کرده بودند، باعث شد تا جو عمومی علیه فرزندان مسئولین شدت و حدت بیشتری به خود بگیرد تا حدی که واژه آقازادگی از یک امتیاز تبدیل به یک ناسزا در جمع مردم شد.
و حالا خبر میرسد که عده ای از آقازادگان در اقدامی عجیب و کمسابقه تصمیم به تغییر نام خانوادگی خود گرفتهاند.
اکنون پرسش اینجاست که دلیل این اقدام چیست؟ آیا صرف این که فردی بخواهد نام خانوادگیاش را تغییر دهد، باید به اقدامات و فسادهای اقتصادی او اطلاق کرد؟ نکند عدهای در این میان برای فرار و تداوم فعالیتهای اقتصادی و تخلفهای مالی، تصمیم به تغییر فامیلیشان گرفتهاند به مثابه مارهایی که پوستاندازی میکنند تا به شکلی دیگر به جامعه و مردم نیش بزنند؟ اگر چنین موضوعی است روش مقابله با آنها چگونه باید باشد؟
اما یک فرضیه دیگر هم در باره عوض شدن نامهای فامیلی بستگان مسئولین وجود دارد و آن هم جو منفی به وجود آمده در کشور است؛ جوی که باعث شده باشد تا آقازادگان ترجیح دهند دیگر همنام با پدرشان نباشند تا انگی هم به آنها زده نشود.
روحانی خودش هم هست
حمید رسایی از چهرههای مطرح اصولگراست که دائما ادعای مبارزه با اشرافیگری و آقازادگی داشته، علیه آن سخن میگوید و جریان اصلاحطلب را متهم به شیوع تجملگرایی میکند. او بارها از واژه «ژن خوب» به عنوان اسم رمزی در این باره استفاده میکند، وقتی هم نظرش درباره تغییر نام خانوادگی بستگان مسئولین را میپرسیم بدون اشاره به سوابق انقلابی حسن روحانی به آفتاب یزد میگوید: «البته غیر از این که فامیلی پسر آقای روحانی با خود آقای روحانی فرق دارد که هنوز هم علت آن را نمیدانیم چیست؟ نمونه مشهور دیگری را نشنیدم!»
وی درباره این که دلیل تغییر نام خانوادگی آقازادهها را باید چه دانست؟ اظهار میدارد: «به هر حال از دید قانونی هر کسی آزاد است و میتواند فامیلی خودش را تغییر دهد اما قاعدتا تغییر فامیلی یک شرایطی دارد. طبق آن شرایط اگر کسی اقدام کند مشکلی ندارد چون بعضی از فامیلیها متناسب با فرهنگ گذشته بوده است و یک سری امور در آن رعایت نشده و این نامها را تغییر میدهند اما خارج از آن کمتر مرسوم است.»
اگر واقعی باشد باید ...
داریوش قنبری، فعال سیاسی اصلاحطلب نیز در این باره میگوید: «تغییر نام به این آسانی نیست و بر اساس چارچوبهای قانونی شرایط خاص خودش را دارد. هر کس برای تغییر نام خانوادگی باید ادله محکمهپسند داشته باشد تا بتواند هویت خودش را به نام دیگری تغییر دهد.»
وی اما تاکید میکند: «اگر این تغییر نامها صحت داشته باشد باید جلو این اقدام گرفته شود، افرادی که هویتشان را به دلیل آقازاده بودن تغییر دادهاند حتما باید به هویت قبلی بازگردند، چون این تغییر میتواند بهانه اعمال خلاف باشد.»
قنبری میگوید: «یکی از دلایلی که معمولا با تغییر هویت افراد مخالفت میشود و قانونگذار در این زمینه سختگیری کرده است جلوگیری از سوءاستفاده، کلاهبرداری و کار خلاف است. برای تغییر هویت باید مجموع استدلالهای قانونی و منطقی آورده شود. بدیهی است تغییر هویت در ارتباط با فرزندان مقامات که میتواند شائبه برانگیز باشد باید با سختگیریهای بیشتری همراه بوده و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی، قوه قضائیه وارد عمل شوند.»
تعریفی برای آقازادگی نداریم
اما از دید حقوقی نسبت به این مسئله چگونه میتوان نگاه کرد؟
پرسشی که نعمت احمدی حقوقدان درباره آن به آفتاب یزد میگوید: «شما نمیتوانید نام خانوادگی را به گونهای تغییر دهید که اثر گذشتهاش در شناسنامه شما نباشد در صفحات ملاحظات شناسنامه مشخص میشود که در چه تاریخی و با چه شماره رایی (چه در دادگاه چه در کمیسیون اداره ثبت) نام خانوادگی خود را تغییر دادید. بنابراین از لحاظ حقوقی تغییر نام خانوادگی تاثیر آنچنانی بر فعالیتهای یک آقازاده نباید داشته باشد.»
احمدی در ادامه میگوید: «نکته بعدی که در این باره مطرح است این موضوع است که ما با لفظ آقازاده مسئله داریم(!) معلوم نیست ما به چه کسانی و به چه تعدادی از افراد میتوانیم اصطلاح آقازاده را اطلاق کرده و بررسی کنیم این افراد در امور اقتصادی دخالت دارند یا ندارند؟ از نگاه ما چه کسی آقازاده است؟ مگر میشود به پسر فلان مداحی هم لفظ آقازاده را عنوان کرد؟ باید آقازادگی تعریف شود.»
وی ادامه میدهد: «موضوعی که با عنوان موج تغییرات نام خانوادگی آقازادهها نیز مطرح شده است چیزی نیست که بشود به آن استناد کرد. باید از اداره ثبت احوال آمار گرفته شود که چند نفر در طی ماههای اخیر در خواست تغییر نام فامیلی دادهاند و از میان آنها چه تعداد آقازاده بودند تا پس از بررسی آن تشخیص داد آیا عنوان موج تغییر نام خانوادگی آقازادهها عنوان درستی است یا نه. به هر حال تغییر نام خانوادگی تشریفاتی دارد.»
احمدی در باره چرایی پخش چنین خبری اظهار میکند: «ممکن است افرادی که از منابع رانتی استفاده کردند و اکنون به ثروت کلانی رسیده اند برای آن که بخواهند از عنوانی که تا دیروز پشت آن پنهان بودند شانه خالی کنند و بگویند اموالی که ما به دست آوردهایم از قبل شخص خودمان است و نه وابستگیمان به مقامات و مسئولین تغییر نام دهند تا از این طریق اظهار بدارند که آقازاده نبودند و اموال خودشان را حفظ کنند. به نظرم آنها در این روزها احساس خطر کردند فکر میکنند اگر مردم وارد عمل شوند دیگر منتظر برگزاری دادگاه و... برای اتهام آنها نخواهند بود و به صرف وابستگیشان به مسئولین آنها را محکوم خواهند کرد از این رو این ذهنیت باعث تغییر نام خانوادگیشان شده است.»
احمدی اما تاکید میکند: «اگر قرار باشد با آقازاده خاطی برخورد شود این تغییر نام خانوادگی نمیتواند موثر در فرار او از اتهام باشد، چون ازدید حقوقی اولین کار آن است که گفته شود این فرد نامش را عوض کرده و در سجل شناسنامه و اداره ثبت احوال نام اصلی و سوابق آن موجود است.»
افراط و تفریط
به نظر میرسد با تمامی این احوال باید بدین نکته نیز اشاره کرد که در جریان پدیده آقازادگی و یا مواردی مانند فسادهای اقتصادی، مردم و رسانهها نباید وارد نوعی افراط و تفریط شوند.
فراموش نکنیم فرزند یک مسئول هم شهروند است شهروندی که نمیتوان او را از حقوق خودش محروم کرد، طبیعتا نمیشود گفت که هر کس که پدرش مسئول است فرزندش یا متخلف است یا نباید از کشور خارج شود یا حق ندارد شغل یا تجارتی به راه نیندازد. آش شفافیت بعضیها نباید آن قدر شور شود که مسائلی چون حریم شخصی آدمها ندید گرفته شود. ممکن است همه آقازادگان را با یک چوب زدن نتیجهاش این شود که عدهای از آنها از ترس این موضوع به فکر تغییر نام خانوادگیشان برآیند تا حسابشان را از پدر یا اقوام پر نفوذ خود جدا کنند. اما از سویی دیگر نیز باید این هشیاری وجود داشته باشد تا عدهای نخواهند با تغییر نام خود بساط تخلفات بیشترشان را باز کنند و هم از آقازادگی بهره برند و هم از تغییر فامیلی!»
15