به مناسبت آغاز هفته پژوهش؛
جایگاه پژوهش در روزگاری که ثروت از علم برتر است/ صعود تعداد مقالات و نزول عمق تحقیقات/ سه دولت خاتمی، احمدی نژاد و روحانی رویکردهای متفاوتی داشتند
پژوهش در دنیای امروزی امری لوکس و مربوط به دورههای رفاه دولتها نیست. تحقیقات علمی، زمینهساز رفاه اجتماعی و اقتصادی کشورهاست. نگاهی انداختهایم به روندهای پژوهشی در سالیان اخیر در کشورمان.
امین پاکزاد- هفته پژوهش و فناوری امسال با شعار « پژوهش و فناوری؛ پشتیبان تولید» از تاریخ 20 الی 26 آذرماه برگزار میشود و به همین مناسبت نگاهی انداختهایم به وضعیت پژوهش در کشور.
اهمیت پژوهش
سال 1379 که وزرات آموزش عالی به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تغییر نام داد، واضح بود که اهمیت تحقیقات در ذهن سطوح عالی مسئولان و برنامهریزان آموزشی کشور تثبیت شده است و از همان سالها بود که نگارش مقالههای تحقیقاتی افزایش یافت و ارتقای جایگاه اساتید و دانشجویان تحصیلات تکمیلی منوط به ارائه مقالات پژوهشی شد و همین امر باعث صعود ناگهانی تعداد پژوهشها شد به طوری به لحاظ «رشد» تعداد مقالات، رکوردهای خوبی ثبت شد.
این افزایش کمی مقالات همراه بود با افزایش روزافزون دانشگاههای آزاد، غیرانتفاعی، پیام نور و علمی کاربردی در سراسر کشور. چشم اندازی که درباره افزایش سهم تحقیقات در آموزش عالی از اواخر دهه 70 ترسیم شده بود، در دهه 80 به بار نشست و تقاضا برای حضور در دورههای تحصیلات تکمیلی افزایش بیسابقهای یافت.
اما از سوی دیگر، این افزایش کمّی مقالات، با رشد کیفی متناسبی همراه نبود. بسیاری از این مقالات که به امید ارتقای حقوق یا نمره، نوشته میشد در مجله علمی کماهمیتی چاپ میشد و یا اینکه گاهی اسامی اساتید بنابر ملاحظات رفیقانه و مالی، در مقالات میآمد و حتی در چند مورد تقلبهایی نیز صورت گرفت، که خبرساز شد. به طور خلاصه، هدف افزایش پژوهش که با ابزار افزایش مقالات دنبال میشد، عملا سببساز جهشی تعیینکننده و ماندگار در وضعیت کلان پژوهشی کشور نشد.
سه دولت، سه شعار
پس از طرح مباحث مربوط به رشد پژوهش در کشور در دولت اول سیدمحمد خاتمی و تغییر نام وزارتخانه که اشاره شد، یکی از نمودهای عینی حمایتها از پژوهش، موضوع نانوفناوری بود. کار بر روی این موضوع چنان بالا گرفت که حتی ستاد ویژهای درباره فناوری نانو در معاونت علمی ریاست جمهوری تشکیل شد.
اما همچون بسیاری از طرحها و آرزوهایی که بیپشتوانه سنجیده کارشناسی مطرح میشوند، موضوع فناوری نانو، آنچنان که ادعا میشد جهشی عظیم در دانش کشور را سبب میشود، به ثمر ننشست. حتی نگارنده به خاطر دارد که در حدود سالهای 87، بنابر جهش قیمت نفت و پولهای زیادی که در خزانه دولت بود، این امکان بوجود آمد که از پایاننامههای مرتبط با نانو، حمایت مالی شود و همین موضوع چه تلاشهای بعضا مضحکی را سبب شد که میخواستند به لطایف الحیلی موضوع پایاننامهی کاملا بیربطشان را به نانو ربط دهند و از خوان حمایت مالی، ناخنکی بزنند.
مثل همیشه، گویا هدف والا کافی بود که امکانات و محدودیتها، دقیق سنجیده نشود. میخواستند بنابر مُد روز جامعه علمیِ جهان که بر مَدِّ نانو سوار بود ایران نیز سریع بر این موج سوار شود و ره صدساله را به دههای برود. نانو در فیزیک یعنی -9 10 متر یعنی 1000 برابر کوچکتر از میکرو. پیش از نانو، صنعتی در ابعاد میکرو در دنیای الکترونیک در صنایع و دانشگاههای مطرح دنیا شروع و به کمال رسیده بود و در همان راستا و با همان بنیه و مبنا و امکانات، اکنون به نانو رسیده بودند. در ایران اما هنوز بنیادهای علمی و فنی آماده نبود و ما میخواستیم جهش کنیم، اما زور واقعیت بیشتر شد.
در دولت احمدی نژاد همان مبحث نانو دنبال شد اما یک موضوع دیگر نیز در امر پژوهش تبلیغ و پیگیری شد و آن بحث انرژی هستهای بود. رئیس جمهور وقت با طرح مباحثی چون تولید انرژی هستهای در زیرزمین توسط دختر 16 ساله، موضوعی علمی را در نازلترین سطح از تبلیغاتی سیاسی پایین آورد. بنابراین چون مبحث هستهای، سیاسی شده بود و حتی به دلیل قطعنامههای سازمان ملل و ترورهای متخصصان هستهای کشورمان، امنیتی نیز شده بود، پیشرفتهای هستهای همیشه در هالهای از مباحث سیاسی گرفتار شد و از اینکه بشود به راحتی مراودات بین المللی (از خرید دستگاهها تا انتقال دانشجو و استاد را که یکی از شروط جهانی شدن علم است) داشت، دور نگه داشته شدیم. ناگفته نماند در این خصوص فقط رویکردهای سیاستمدارن داخلی مد نظر است و نگاه دولتهای خارجی به این موضوع، بحث نشد.
در دولت روحانی، در عین اینکه دو مبحث نانو و هستهای پیگیری میشد، اما موضوع شرکتهای دانشبنیان و استارتآپها به موضوع داغ بحثهای پژوهشی معاونت علمی و رئیس آن، سورنا ستاری، تبدیل شد. در این دوره همزمان با افزایش امکانات اینترنتی و توسعه فناوریهای ارتباطی، تمرکز به مبحث استارت آپها برای رشد شرکتهای مبتنی بر فناوری ارتباطات، منطقی بود و البته در حوزههایی هم اشتغالزا شد. با این حال، این تاکیدها بیشتر بر همان ایده ارتباط صنعت و دانشگاه که از سالها پیش مطرح بود، استوار شد و موفقیتهایی هم داشت اما در امر پژوهش که مرتبط با ایجاد امکانهای خلاقانه در علم نیز هست، ناکام بود هرچند شاید اصولا هم داعیهدار این مبحث نبود و آن را امری متعلق به دورههای باثباتتر قلمداد میکرد.
در دولت رئیسی با ابقای ستاری در همان سمت، گویا همان راه مورد پسند بوده و ادامه خواهد داشت خصوصا اینکه با توجه به وضعیت اقتصادی کشور، این رویکردِ اشتغالزا و ثروتسازِ معاونت علمی ریاست جمهوری در خصوص شرکتهای دانشبنیان، میتواند باری از دوش وضعیت ناخوشایند اقتصاد کشورمان بردارد.
باری، با نگاه به تلاشهای سه دولت خاتمی، احمدینژاد و روحانی در مییابیم که با گذر زمان ذهنیت سیاستگذاران از حالت آرمانی محض در خصوص پژوهشها خارج شده و شکلی واقعیتر به خود گرفته اما در کنار این تغییر نگرش نمیتوان از رشد فارغ التحصیلان بیکار، عدم رشد اقتصادیِ متناسب با رشد جمعیت، کاهش درآمد نفتی و افول کلی اقتصاد ایران غافل شد. چراکه این افول، معمولا ردیفهای بودجهای را که به زندگی روزمره ربط ندارند و چشماندازی دورتر را نشانه رفتهاند (همچون پژوهش) را هدف گرفته و از آنها میکاهد تا به درد محسوس امروز و تب بالای اقتصادِ مریض کشورمان بیاندیشد و در میانه تورم و بیکاری بالا، سخن از پژوهش، نشستن بر قله فراموشیِ دردهای مردم، قلمداد خواهد شد.
اگر از سمتوسوی دولت و حاکمیت به سمت مردم بیایم، وضعیت پژوهش در همان جایگاه نزولی خود است، اما به دلایلی دیگر. امروز نظام ارزشی اکثریت جوانان، آموزش و تحقیق و دانشگاه نیست. بنابر هر دلیل خواسته یا ناخواستهای، امروز تحقیق کردن بر روی پایاننامه، در حالیکه با قیمتهای ارزان میتوان پژوهشی را خرید، سادهلوحی قلمداد میشود. سرازیر شدن دلارهای نفتی دهه 80 به جامعه، نظام ارزشیِ پولمحور را بر کرسی مقبولیت نشانده که در آن مدرک نیز قابلیت خرید و فروش مییابد و سِمت دکتر و مهندس با عمق جیب آدمیان قیاس میشود. در این میان، فضای سلبریتیزده که در شبکههای اجتماعی، ارزشهای مصرفگرایی را تبلیغ میکند بیش از پیش تحقیق و خواندن و دانستن را بیمعنا و «بیفایده» مینمایاند.
البته مثل بسیاری از هنجارها که میتوان آموخت، ارزش نهادن به تحقیق و دانش را میتوان آموزاند و آن هم با فایدهمند کردنش. سیاسیون و تصمیمگیران بیایند به مرجعیت علمی باور کنند و اجازه دهند دانشمندان و محققان نظراتشان را درباره اداره جامعه بگویند و این نظرات در تصمیمات، جاری و عملیاتی شود. اینگونه است که جوانان در مییابند که دانش و پژوهش، خریدار دارد و این «بازار» نیز رونق خواهد گرفت.
در روزگاری که شرکتهای غولآسایی چون تسلاموتور به مدیریت ایلان ماسک و آمازون به رهبری جف بزوس به عنوان ثروتمندترین افراد، سعی در گسترش سرمایهگذاری در زمینههای فضانوردی، علوم مغز و رباتیک دارند، و شرکت فیسبوک می خواهد 10 هزار نیروی جدید برای توسعه فناوری جدیدی به نام متاورس، در 5 سال آینده استخدام کند (اینجا بخوانید)، درمییابیم آینده بسیار بیشتر وابسته به دانش و پژوهش و عرضه ایدههای خلاقانه علمی خواهد بود. با نگاهی به نمودار زیر و توجه به جایگاه ایران در هزینهکرد بودجه تحقیق و توسعه در میان کشورهای تراز اول دنیا، بهتر درمییابیم که رتبه 36 جهانی چندان با چشماندازهای ترسیم شده سالیان اخیر نمیخواند.
اگرچه وضعیت بسیار سخت معیشتی امانمان را بریده اما با امید به عبور از این دوره سخت اقتصادی، بایستی مسئولان بر روی طرحهایی واقعی (نه آرمانی و مبتنی بر آرزوها) برای افزایش سرمایهگذاری در امر پژوهش برای سالهای دورترِ پیش رویمان، اقدام کنند.
خبر صفحه قبلی خیلی بهتر بود از دست صدا سیما تبلیغاتی
در رفتیم شماه شروع کردی همش تبلیغ می پره وسط صفحه
برگرد ریزش مخاطب می کنی حالا گوش نکن لج کن ؟
درایران علم هیچ ارزشی نداره وحمایت از تحصیلکرده ها فقط درحد حرف وشعاره!
احسنت به نویسنده این متن. بارک الله
منفی اشتباه دادم ببخشید با نظر شما موافقم
پژوهش وتحقیق فقط روی روغن بنفشه.قدرتهای بزرگ خوب بلدند چگونه برخی راکه قصد رقابت وسرکوب انها رادارند معطوف به روغن بنفشه و واکسن اجباری کرونای کذایی کنند.علم خارج از سیاستهای حکومتی پیشرفت میکند اما حاکمان میخواهند انها رابه خدمت بگیرند.شما زمانی میتوانید پژوهش وتحقیق علمی بکنید که همسو باعلم جهانی باشید وقصد راه حل گره گشایی وبرکناری مشکلی داشته باشید نه قصد رقابت.مگر دانشی نوبنیاد را پایه گذاری کنید.هردانشی که بتواند مشکلات بزرگتری راحل بکند مسلما پولهای بیشتری هم به ان سمت سرازیر میشود،این اساس وپایه پژوهش وتحقیق است.این فرق میکند با طرز تفکری که چگونه بتوانیم کاری کنیم که پول بیشتری کسب بکنیم.