مترو خوابی؛ سیاه نمایی یا تلنگر؟
فرد مترو خواب می گوید: اینجا تنها جای امن من است که مسافران همیشه تشر میزنند یا مأموران را خبر میکنند. بارها هم مأمور مترو بیرونم کرده، اما من دوباره برگشتم تا شاید چند دقیقه بخوابم. مدتی است که مأمور مترو هم سراغم نمیآید. فکر کنم بیخیال شده یا دلش به حالم سوخته است.
تمام طول شب نزدیک درهای بسته مترو مچاله شده و کارتن سیاه و کثیفی همراه با پتوی چرکآلودی زیر و رویش را پوشانده بود. ساعتهای طاقتفرسای نیمهشب را به امید شروعشدن ساعت کاری مترو سپری کرده است. درست مثل تشنهای که سراب دیده، نسیم گرمای ایستگاه بازشده مترو را روی پوست زمختش حس کرده. توانسته لحظاتی هرچند کوتاه چشم بر هم بگذارد و حتی احساس کند که شب و زمان استراحت رسیده است.
سراغش میروم که همکلامش شوم، بالای سرش میایستم. خواب است. دهان بیدندانش پف و از باد خالی میشود. نزدیکش که میشوم چشمهایش را سریع باز میکند. انگار میترسد. وقتی زنی را بالای سرش میبیند میخندد... آرام و بیجان از روی زمین و سنگ سرد بلند میشود.
کسی چه میداند شاید یاد مادر، همسر، خواهر یا حتی دخترش افتاده است. یا حتی برای لحظهای او را به یاد آنها انداخته باشم. حال و احوالش را میپرسم که میگوید: «خانم چه شده که حال یکلاقبایی مثل من را میپرسید؟» میگویم: «خبرنگارم» میخندد که دیگر بدتر. مگر خبرنگارها سراغ کارتنخوابها هم میآیند؟
از چه ساعتی داخل مترو آمدین، میگذارند اینجا بخوابید؟
«فکر کنم حوالی ساعت شش صبح بود. ساعت دقیق را که نمیدانم. چون همین ساعتها مترو باز میشود. خداوکیلی ما را بیجا و مکان نکنی. بعد از پارک و خیابان تنها امیدمان اینجاست. اینجا تنها جای امن من است که مسافران همیشه تشر میزنند یا مأموران را خبر میکنند. بارها هم مأمور مترو بیرونم کرده، اما من دوباره برگشتم تا شاید چند دقیقه بخوابم. مدتی است که مأمور مترو هم سراغم نمیآید. فکر کنم بیخیال شده یا دلش به حالم سوخته است. (میخندد) حالا که مأمور مترو نمیآید، خبرنگار آمده است... اینجا رانندههای تاکسی و دستفروشها آنقدر برای مسافر و فروش بیشتر داد میزنند که خواب را زهرمارم میکنند...! یک نفر دیگر هم تا چند شب پیش همینجا میآمد و یک ساعتی از خواب بیهوش میشد، اما نمیدانم چرا دیگر نیامد...».
به او اطمینان میدهم که خطری برایش ندارم، تا اینکه از هزاران مشکل و درد حرف میزند. از اعتیادی میگوید که وقتی دچارش شد، دار و ندار و زندگیاش را هم دود کرد. از زنش میگوید که وقتی زندان بود، غیابی طلاق گرفت و حالا هیچ خبری از او ندارد، دلش نمیخواهد شبها در مراکز شهرداری بخوابد، اما بارها او را به گرمخانه تحویل دادهاند و فردای آن روز باز به مرکز نرفته و خودش را بهسختی از گشتهای شهرداری مخفی کرده است...!
درددلهایش زیاد است و من نمیخواهم بیش از این از گذشتهاش بگوید، بدخواب شود یا خاطرههای تلخ و شیرینش تداعی شود. این کلمات را که کنار هم میچینم، با خودم میگویم کاش با روایت این جملات و خواندنشان توسط مسئولان شهری، جای خواب موقت و محدود این افراد بیخانمان و بیسرپناه در گوشه و کنار ورودی ایستگاههای مترو ممنوع نشود. اما سرتیتر و خبرهای دیماه سال گذشته مثل زیرنویس فیلمها از ذهنم رد میشوند.
مانورهای رسانهای و خبرهای فضای مجازی بعد از افشای اتوبوس (بیآرتی) خوابی میان افراد بیخانمان، معتادان متهاجر، کارگران فصلی و ... همراه با آمارهای ضدونقیض آنها از سوی نیروی انتظامی، ستاد مبارزه با مواد مخدر، بهزیستی، شهرداری و مراکزشان (مددسراها، مراکز ماده ۱۶، گرمخانهها) ذهنم را مشغول میکند.
هوا سرد شده، سوز دارد و هرسال با سرمای هوا روایتی تازه و تلخ رسانهای میشود؛ یک سال از گورخوابی گفته و تصاویرشان رسانهای میشود، سال دیگری زیر پل خوابی، ماشینخوابی، اتوبوسخوابی، کانالخوابی و... به روایتهایی تلخ برای فصول سرد سال اضافه میشوند.
حالا هم ممکن است پدیده دیگری از کارتنخوابی در تهران یا شهرهای دیگری آغاز شده باشد که هنوز در رسانهها و میان افکار عمومی در فضای مجازی افشا نشده باشد. یادمان هست که زمزمه استفاده از حسینیهها، صحن و شبستان مساجد برای افراد بیخانمان و کارتنخواب یکی از راهکارهای مطرحشده بعد از افشای وجود بیآرتیخوابی در تهران بود که چوب مخالفت و انتقاد روی آن زده شد.
بهجز مصلایی در اصفهان، درهای دیگری از این اماکن در تهران و شهرهای دیگر به روی افراد فقیر، بیخانمان و کارتنخواب باز نشد و پرونده نیمهگشوده آن خیلی زود در تمام شهرها مسکوت ماند. همچنان وضعیت اسکان موقت افراد بیخانمان در استانهای دیگر نامشخص است و برنامههای پایتخت به دلیل اعمال فشار رسانهها در این حوزه تا حدودی شفافتر است، اگرچه هنوز بیخانمانها یا افراد دارای اعتیادی هستند که شبهای سرد را در خیابان سپری میکنند و نمیخواهند به مراکز ماده ۱۶ و حتی مددسراهای شهرداری بروند. با آنکه برای اسکان چندساعته افراد بیخانمان در حرم امام خمینی نیز موافقت شده بود، اما در عمل اتفاقی هم در این حوزه رخ نداد.
بر کسی پوشیده نیست که اتوبوسخوابی همچنان در شهر رواج دارد، اما مسئولان شهری همراه با تبلیغ از افزایش ظرفیت و تعداد گشتهای حامی شهر در تهران اصرار دارند که تدارک اتوبوسهای گرم برای بیخانمانها با معضلی به نام اتوبوسخوابی متفاوت است.
انگار شنیدن خبر اتوبوسخوابی از شنیدن خبرهایی مثل، سوختن دو کارگر در آتش (پنجم آذر ۱۳۹۰) یا مرگ ناگوار دو کارتنخواب زیر بتون (۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۶)، یخزدن دو کارتنخواب در سرما (۲۸ آذر ۱۴۰۰) و خبرهای تلخ دیگری که ممکن است به دلیل مجهولبودن هویت افراد بیخانمان، رسانهای نشده باشد، خوشایندتر است....
بههرحال سقفی از آهن و فضای گرم چندساعتهای تدارک دیده شده تا این روزها بیخانمانها یخ نزنند، اما کاش هرگز آنقدر گوشهایمان از اخبار تلخ پر نشود که در مقابل شنیدنشان میان بد و بدتر، یکی را انتخاب کنیم...!
بنازم به این مملکت!!!
بناز به آمریکا با ۳۵ میلیون نفر زیر خط فقر و 130 میلیون نفر نزدیک خط فقر و لیبرال سرمایه دارهای بنفش که جریان پول و سرمایه را با تقلید از شیطان بزرگ به سمت ثروتمندان و تاجران و .. کشیدند و قشر ضعیف را محروم کردند
بد بختی داره بیداد میکنه.
سیرم یاد گرسنه نیست، هیچ موقع
به لطف مسئولان انقلابی و اسلامی است دیگر
آقا خانوم تورو به هرکی میپرستید این بنده خداها رو میبینید گیر ندید چرا خوابیدن،این بنده خداها از خوشی نیومدن زیر پای مردم بخوابن،میدونم که هیچکدوم یه شب تا صبح تو پارک رو صندلی تو هوای سرد و برفی و بارونی نگذروندید با شکم گرسنه و فکر خراب و هزارتا مریضی.
تا اینا رو میبینید فاز وطن پرستی و ناموس پرستی برندارید که مزاحم مردمن و مایه آبروریزی
بذارید یه ساعت بخوابن و از دستتون میاد یه پولم بهشون بدید غذا بخوره یا مواد بخره
چون غذا و مواد رو نیاز دارن،اذیتشون نکنید،خدانگذره هرکسی اذیتشون میکنه😞
برگ زرینی ازافتخارات وزیر مسکن روحانی که گفت افتخار میکنم که یک مسکن هم نساختم!
مردم ایران به روزی افتادن که تو خیابونم کارتن خوابی نکنن تو خونه و زندگیشون کارتن خوابن،چون شرمنده زن و بچه و خودشونن از دست این انقلاب اسلامی
واااااای بر مسئولین بی رحم و خودخواه
ما جنگیدیم که مردم در رفاه باشن
اون زمان یک نفرهم درخیابان نمیخوابید ولی الان هرقدم کارتن خواب میبینم بخاطر جهالت و زیاده خواهی عده ای بیسواد تندرو
متاسفم برای ایرانم
ریشه اصلی مشکلات بی خانمانی اعم از کارتن خوابی وماشین خوابی عدم نظارت دولت ها در روند اجاره بها و تولید مسکن بوده که امروز با افزایش نرخ بیسوادی و بیکاری افزایش انتقال قشر متوسط جامعه به قشر فقیر و قشر فقیر به قشر فقر مطلق زیادتر هم میگردد
این خبروعکس ضمن اینکه دردی ازهمه وطنان مترخواب دوانخواهد کردبلکه باعث میشه ماموران انتظامی مانع خوابیدن آنها درمتروشوند.دراین زمستان سرد
خوب دوستان نظر دهنده چرا یکی از شما نپرسید این مردک چرا به گرمخانه های شهرداری که درتمام شهر ها درفصول سرد به ویژه فعال هستند مراجعه نکرده ؟ از ان گذشته البانی نشینها و بی وطن ها این پدیده کلا بده اما مگر در بهشت رویاهای شما و ان خرابه شده های اروپا و امریکا که از آنها جیره می گیرد ومی نویسد این مشکل نیست که حتی بی خانمانها کنار دریچه فاضلاب می خوابند که گرم شوند ؟ چرا کورید
چرا از گرمخانه ها فراری هستی؟
اونجا هم دوش آب گرم و هم غذای گرم و امکان خواب در محیطی امن وجود داره ...
لابد خودت مشکلی داری که اونجا نمیری
توی گرمخانه خمار بره؟
موادشو ازکجا بیاره؟
شب خمار بخوابه؟
بیرون باشه جنسشو پیدامیکنه بالاخره تا صبح و خماری نمیکشه
اگر مواد داشته باشه نمیذارن ببره تو گرمخونه و کجا بذاره موادشو؟
واسه معتاد اول موادش اولویته بعد جای خواب و حمام و غذا،وقتی مواد نداره میخواد زنده نباشه از بس درد میکشه و شب خواب نداره که بره گرم خونه
دیوانه نیست که نمیره،دلیل محکمی داره استاد😞
خب باید ترک کنه استاد
عزیزجان ترک کردن کاری نداره،فرض کنیم الان ترک کرده !
کجا زندگی کنه؟کجا کار کنه؟همشون سابقه دارن و کارم بهشون نمیدن،کارم بدن جای خواب نمیدن،خیابون خوابی و زندگی نداشتن ادم سالمم معتاد میکنه چه برسه کسی که معتاد بوده
باید حنایت خاص بشن و زندگی بهشون بدن و کار
مثلا یه فصای بزرگ مثل گرمخونه بدن که زندگیشون اونجا باشه و کارم بدن به کسانی که ترک کردن،اونموقع اگر بازم مصرف کردن حق باشماست ولی مطمئنا زندگی داشته باشن حتما ترک میکنن،الان ناامیدن،من خودم این روزا رو گذروندم:(