چگونه برنامه ریزی به سبک چینی منجر به توسعه اقتصادی می شود؟
برنامه ریزی همیشه نقشی کلیدی در توسعه اقتصادی چین ایفا کرده است و عامل اصلی رسیدن به جایگاهی است که این کشور اکنون در جامعه جهانی از آن برخوردار است.
چگونه می توان با برنامه ریزی به سبک چینی به توسعه اقتصادی رسید؟ پاسخ به این سوال را شاید بتوان با نگاهی به مسیر موفقیت در برنامه ریزی چین پیدا کرد. یکی از عوامل اصلی در رسیدن به این موفقیت شناخت بهتر از جامعه و درک بهتر آمال و آرزوهای مردم برای خود و کشورشان است.
حال میتوان مثل کاری که چین میکند این شناخت را با دادهها و پیشبینیهای اقتصادی ترکیب کرد و حتی قدرت شهودی و خرد را به آن افزود. بدین روش میتوان ظرفیتهای روششناختی را برای پردازش حقایق پیش رو نمایش داد و با استنتاج آنها روندی مناسب برای پیشبرد اهداف برنامه ریزی شده در آینده ایجاد کرد.
این کار البته به صبر و بردباری و همچنین پشتکار زیادی نیاز دارد. شاید بتوان از دوره «نرمال جدید» چین به عنوان یکی از نمونه های آن یاد کرد. در این دوره چین رشد نسبتاً پایین اما ثابت و با کیفیتی داشت، اما بسیاری از کارشناسان مدعی شدند که این کشور در حال حرکت به سمت بحران است. حال آنکه کاهش نرخ رشد تولید ناخالص داخلی تنها بخشی از برنامه ریزی چین بود.
برخی از اقتصاددانان در سال 2012 پیشبینی کرده بودند که چین بین سالهای 2020 تا 2025 رشد تولید ناخالص داخلی 5.7 درصدی یا کمی بیشتر داشته باشد. اما در سال 2020 دیدیم که این کشور برای خود چهاردهمین برنامه پنج ساله (2021-25) توسعه ملی، اقتصادی و اجتماعی تعریف کرد و تا سال 2035 اهداف بلندمدتش را تنظیم کرد.
یکی دیگر از چیزهایی که باعث شده تا چین دقت بیشتری در برنامه ریزی های بلند مدت داشته باشد، دقتی است که مرد این کشور در ایده پردازی و عملکرد دارند. چیزی که مثلا در برنامه ریزی برخی از کشورهای آمریکای لاتین وجود ندارد.
از طرف دیگر، محورهای توسعه این کشور بر سه منطقه بزرگ تجاری استوار است که شامل: منطقه دلتای رودخانه یانگ تسه، منطقه پکن-تیانجین-ههبئی و منطقه خلیج بزرگ گوانگدونگ-هنگ کنگ-ماکائو است، و البته شامل منطقه دلتای رودخانه مروارید به مرکزیت شهر صنعتی شنجن نیز میشود.
اما با توجه به اینکه توسعه مستلزم مصرف انرژی و سایر منابع طبیعی است، ضروری است تا برنامه های توسعه ملی و منطقه ای بر محیط زیست تاثیر منفی نگذارند، از این رو تولید و استفاده از انرژی های تجدیدپذیر بیشتر به منظور کاهش انتشار کربن و حفاظت بهتر از محیط زیست الزامی است.
از سمتی دیگر، دانستن اینکه کجا هستید و به کجا می خواهید بروید یکی از مهمترین جنبه های برنامه ریزی و اجرای آن است.
با نگاهی به برنامه ریزی چین در سال 2010 برای اتصال راه آهن باری با اروپا میتوان فهمید که شهرهای مبدا در این کشور مثل (چونگچینگ و چنگدو)، چگونه به شهرهای اصلی در طول مسیر تبدیل شده اند و چطور مسیر دقیق توسعه آنها به وضوح مشخص و توضیح داده شده است.
اتفاقاً این ویژگی مهم در برنامه ریزی چین در طرح کمربند و جاده نیز رعایت شده است.
طبق گزارش گروه راه آهن دولتی چین در مورد راه آهن باری این کشور به سمت اروپا، این خط آهن در ماه ژانویه 50 هزار سفر را در مسیر چنگدوی استان سیچوآن، به سمت نورنبرگ آلمان داشته است.
از طرفی هماهنگی در بین برنامه ریزی و اجرای پروژه ها در چین مثال زدنی است. به عنوان مثال، دو هفته پس از اینکه چین دستورالعملهای توسعه منطقه دلتای رودخانه یانگ تسه را طی پنج سال آینده (یعنی تا سال 2025) رونمایی کرد، رهبران این کشور برنامهها و اهداف نسبتاً مشخصی را برای کمربند اقتصادی رودخانه یانگ تسه ارائه کردند. به این مفهوم که آنها دقیقا میدانستند که چه میخواهند و به کجا میخواهند بروند.
در این نشست که رئیس جمهور چین آقای شی جین پینگ ریاست آن را نیز بر عهده داشت، در مورد اهمیت منطقه مورد بحث در توسعه کلی چین و پیوندهای آن با جهان خارج بحث شد. داده های رسمی چین نشان می دهد که این منطقه حدود یک پنجم از خاک چین را تحت پوشش قرار میدهد و جمعیتی بالغ بر 600 میلیون نفر دارد و بیش از 40 درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور را بر عهده دارد.
بنابراین، رهبران چین گفتند که توسعه کمربند اقتصادی رودخانه یانگ تسه باید با استراتژی توسعه جدید کشورشان سازگاری داشته باشد و منجر به رشد با کیفیت بالاتر شود، تا بتواند به الگویی برای رشد سبز، هماهنگی منطقهای، گشایش بیشتر و نوآوری در خودسازی تبدیل شود.
بطور خلاصه اراده چینیها مبنی بر دنبال کردن توسعه پایدار و رشد مستمر توانسته است تا با درک مدیران این کشور از ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی خاص مردمشان در هم آمیزد و تحت تاثیر سنت های عمیق و ریشه دار تمدن این کشور و پیروی از رهبرانی هوشمند مسیری مشخص به سمت آینده ای روشن را برای این کشور رقم بزند.