خانه امیرحسین پس از اعدام
پیکر بیجان امیرحسین را چند ساعت بعد از اعدام در زندان رجاییشهر به آرامگاه خیرآباد بردند و در سکوت و بیخبری اهالی شهر به خاک سپردند.
«صبح روز پنجشنبه بعد از اعدام، تا آمبولانس بهشت زهرا از زندان رجاییشهر به خیرآباد رسید، ساعت یک بعدازظهر شد. در سکوت قبرستان، مادر و پدر و خواهران امیرحسین آرام اشک ریختند و وقتی خاکسپاری تمام شد، به خانه رفتند. حالا که چند ساعت از خاکسپاری میگذرد، صدایی از داخل خانه بیرون نمیآید و روی دیوارهای کوچه هم هیچ نشانهای از عزاداری اهالی این خانه نیست. تنها در را نیمهباز گذاشتهاند تا اگر فامیل یا همسایهای خواست به دیدنشان بیاید، به در بسته نخورد.»
روزنامه قانون نوشت: «پیکر بیجان امیرحسین را چند ساعت بعد از اعدام در زندان رجاییشهر به آرامگاه خیرآباد بردند و در سکوت و بیخبری اهالی شهر به خاک سپردند. چند ساعت قبل از اعدام، مادر و پدر و سه خواهرش، همراه با جمعی از خیریهها پشت در زندان ایستادند و تلاش کردند تا جایی میان امید و ناامیدی خانواده ستایش را راضی کنند تا اعدام را به تعویق بیندازند که از پشت درهای زندان خبر آمد: «امیرحسین اعدام شد». امیرحسین، پسر ۱۸ سالهای بود که یکسال و نیم پیش ستایش، دختر ۶ ساله افغان را بعد از تعرض به او به قتل رساند. خانواده ستایش یک ماه قبل از اعدام، خانه و زندگیشان را جمع کردند و از خیرآباد رفتند. این را دختر همسایه دیوار به دیوارشان میگوید. در تمام یک سال و نیم بعد از این اتفاق، اهالی خیرآباد خیلی کم اعضای این دو خانواده را در شهر دیدند و در این میان یک بار پدر امیرحسین، پدر ستایش را در خیابان دید و از او خواهش کرد که پسرش را ببخشد اما شیرآقا نتوانست چشم روی قتل دخترش ببندد و تنها راه انتقام را در قصاص امیرحسین میدید.
یک بار هم اتفاقی مادر امیرحسین، مادر ستایش را در امامزاده خیرآباد دیده بود و خواسته بود تا پسرش را ببخشد اما مادر ستایش هم نتوانست. دادگاه اجازه داد تا باقیمانده عمر امیرحسن بگذرد و به ۱۸ سالگی برسد و بعد او را قصاص کنند. حالا در قبرستان خیرآباد مزار ستایش و امیرحسین دو کودک قربانی ماجرا با چند ردیف فاصله از همدیگر قرار دارد. صبح روز پنجشنبه بعد از اعدام، تا آمبولانس بهشت زهرا از زندان رجاییشهر به خیرآباد رسید، ساعت یک بعدازظهر شد. در سکوت قبرستان، مادر و پدر و خواهران امیرحسین آرام اشک ریختند و وقتی خاکسپاری تمام شد، به خانه رفتند. حالا که چند ساعت از خاکسپاری میگذرد، صدایی از داخل خانه بیرون نمیآید و روی دیوارهای کوچه هم هیچ نشانهای از عزاداری اهالی این خانه نیست. تنها در را نیمهباز گذاشتهاند تا اگر فامیل یا همسایهای خواست به دیدنشان بیاید، به در بسته نخورد. دور تا دور هال نسبتا بزرگ خانه را پشتی گذشتهاند و زنها یک طرف و مردها هم یک طرف نشستهاند. یا زیر لب قرآن میخوانند یا در سکوت سرشان را پایین انداختهاند.
مادر امیرحسین کنج خانه، کنار بخاری نشسته و با چشمهای بسته، دستش روی قلبش است. پیراهن سورمهای با گلهای کوچک سفید به تن دارد و روی سر و بخشی از صورتش را با روسری سیاه پوشانده است. مهمانها یکییکی میآیند و میروند. تنها صدای بچههای کمسن و سال داخل حیاط که با هم بازی میکنند، شنیده میشود. مادر امیرحسین گاهی چشمهایش را باز میکند و با صدای آهسته و زبان محلی میگوید: «مادر! مادر!» پدر نیز کنار آشپزخانه ایستاده و به مهمانها خوشآمد میگوید. گاهی مینشیند و به فکر فرو میرود و بعد ناگهان بلند میشود و میایستد. دوباره مینشیند و میگوید: «من با کسی حرفی ندارم. ما نباید با کسی صحبت کنیم.» خواهر امیرحسین خیره به چشمهای پدر نگاه میکند. پدر را میبیند که دستهایش میلرزد و با تکانههای ضربان قلبش تکان میخورد.
آرام و بیصدا روی زمین مینشیند. یکی از مهمانها در حال بیرون رفتن از خانه بلند میگوید: «خدا صبر بده به همه!» کوچهای که حالا خانه امیرحسین در آن است و تا یک سالونیم پیش خانه ستایش هم در آن بود، آن قدر تنگ و باریک است که چهار نفر در کنار هم نمیتوانند از آن داخل رد شوند. یکی از مشتریان سوپری معروف سر کوچهای که ستایش لحظات قبل از قتل از آنجا بستنی خریده بود، میگوید: هر دو خانواده مظلوم و بیآزار بودند و قربانی شدند. آن روز امیرحسین مواد کشیده بود که این کار را کرد. موادهایی که معلوم نیست از کجا میآید و در خیرآباد فراوان است. از وقتی که اراده کنی تا وقتی که مواد را پیدا کنی، دو دقیقه هم بیشتر طول نمیکشد. هنوز هم باور نمیکنیم که امیرحسین قاتل باشد. بیآزار بود، کسی صدایش را هم نشنیده بود. این اتفاق به خاطر موادی بود که مصرف کرده بود. معلوم نبود داخل مواد چه داشت که او را به این حالت درآورد.
او درباره اعدام امیرحسین میگوید: «ای کاش اعدام نمیشد و تا آخر عمر در زندان نگهش میداشتند. این طوری بیشتر متوجه کاری که کرده بود، میشد.» یکی دیگر از جوانهای خیرآباد میگوید: «ای کاش پدر و مادر ستایش و امیرحسین بیشتر مراقب بچههایشان بودند تا این اتفاق نمیافتاد.»
امیرحسین دچار بیماری روانی اختلال سلوک بود
دی سال ۹۵ وکیل امیرحسین از بستری شدن او در بیمارستان اعصاب و روان خبر داده و گفته بود: «امیرحسین به دلیل شرایط روحی و روانی و پرخاشگریهایی که داشت، به بیمارستان اعصاب و روان منتقل شد. عذاب وجدان و ندامتی که در این چند ماه امیرحسین داشت، به همراه زمینههای بیماری روانی باعث شد که از خود رفتارهای غیر عادی نشان دهد و هم اکنون نیز در بیمارستان بستری است.» او درباره احتمال بیماری روانی امیرحسین گفته بود: «کارشناس کانون اصلاح و تربیت برای امیرحسین بیماری تشخیص داده که اختلال سلوک نام دارد. اختلال سلوک، تقریبا کودکان زیر سن بلوغ را دربرمیگیرد و اگر این بیماری در طول زمان درمان نشود، اختلال شخصیت ضد اجتماعی پیدا میکنند. سابقه امیرحسین و روانشناس کانون شهادت میدهد که مشکوک به بیماری اختلال سلوک است، نشانههای اختلال سلوک نداشتن، حس همدلی با دیگران است. یعنی وقتی یک انسان معمولی از زجرکشیدن یک فرد ناراحت میشود، کسی که اختلال سلوک دارد، این اتفاق دگرگونش نمیکند.»
او با اشاره به این که امیرحسین دو بار در زندان اقدام به خودزنی کرده بود، گفت: «امیرحسین هنوز بچه است. حرفهای عجیبوغریب زیاد میزند. الان که به رجاییشهر منتقل شده، هیجانزده است، فکر میکند مرد شده، با هیجان به من زنگ میزند و میگوید آقای فرحبخش، من را به رجاییشهر بردند اما گاهی هم زنگ میزند و میگوید ستایش را پشت سرش دیده. این توهمات را هنوز هم دارد. محیطی که امیرحسین در آن رشد کرده، مشکلات فراوانی داشته. شما نمیدانید در این اتفاق مست بودن امیرحسین چقدر موثر بوده است.»
مواردی که اعدام کودکان را نقض میکند
مساله اعدام کودکان در ایران از مدتها پیش در ایران مطرح بوده است. بهمن کشاورز، وکیل و حقوقدان با اشاره به این که مساله مجازات کودکان و نوجوانان بر مبنای معیار سنی در قانون حمایت از کودکان و نوجوانان در مورد آن بحثی نشده است، گفت: «این قانون که در ۱۳۸۴ تصویب شده به برخی مسائل دیگر مربوط به کودکان و نوجوان پرداخته و کل افرادی را که کمتر از ۱۸ سال تمام دارند، مشمول تعریف کودک و نوجوان تلقی کرده است. در مورد مجازات اطفال بزهکار قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ از ماده ۸۸ تا ۹۵ به این مساله پرداخته و برای کودکانی که مرتکب جرم می شوند، تدابیر خاصی را پیش بینی کرده است.»
این حقوقدان با بیان این که ورود به تفضیل همه موارد در حوصله این بحث نیست، ادامه داد: «از دیرباز این مساله، بلکه این معضل مطرح بوده که ضوابط شرعی مربوط به مسئولیت کیفری را چه ناظر به دختران دارای ۹ سال تمام قمری و پسران دارای ۱۵ سال تمام قمری است، چگونه باید با روابط مربوط به حمایت از اطفال و نوجوانان در اسناد و مقررات بینالمللی منطبق کرد. آن چه فعلا مطرح بوده، بحث اجرای قصاص نفس و اعدام مطرح است.»
کشاورز درباره مورد ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی جدید نیز میگوید: «در جرایم موجب حد یا قصاص هر گاه افراد بالغ کمتر از ۱۸ سال ماهیت جرم انجام شده یا حرمت آن را درک نکند یا در رشد و کمال عقل آنها شبهه وجود داشته باشد، حسب مورد با توجه به سن آنها به مجازاتهای پیشبینیشده محکوم میشوند، دادگاه برای تشخیص رشد و کمال عقل میتواند نظر پزشکی قانونی را استعلام یا از هر طریق دیگری که مقتضی بداند، استفاده کند.»
او با اشاره به این که حکم قانونگذار در مورد افراد زیر ۱۸ سال مطلق نیست، افزود: «به عبارت دیگر در برخی نظامهای حقوقی صرف این که متهم یا مرتکب کمتر از ۱۸ سال داشته باشد، باعث معافیت او از مجازات میشود. حد ۱۸ سال در برخی نظامهای حقوقی دیگر متفاوت است اما قانونگذار ما داشتن کمتر از ۱۸ سال را قرینهای برای احتمال وجود اشکالی در شناخت و ادراک متهم قرار داده که وجود آن محتاج دلیل اثباتی است. در ماده ۹۱ چند مورد مطرح است؛ اولا عدم درک ماهیت جرم انجام شده، یعنی متهم نمیداند آن چه انجام داده، بر مبنای معیارهای متعارف اجتماع غیر قابل قبول و ناپسند است. ثانیا عدم درک حرمت عمل انجام شده، یعنی متهم توجه به حرمت شرعی عمل انجام شده ندارد. ثالثا تردید در رشد و کمال عقلی متهم.
یعنی متهم با توجه به آن چه در ماده ۱۴۹ قانون مذکور آمده، دچار اختلال روانی است؛ به نحوی که اراده یا قوه تمیز او در حد جنون مختل است. قانونگذار اجازه داده برای تشخیص رشد کمال عقل، نظر پرشکی قانونی را بخواهد یا از هر طریق دیگری نظیر مراجعه به مددکاران اجتماعی یا متخصصان بزهکاری اطفال استفاده کند اما احراز موضوع عدم درک حرمت یا ماهیت جرم باید به وسیله خود دادگاه احراز شود. بنابراین وقتی متهمی که به سن بلوغ شرعی رسیده مرتکب جرمی میشود که مجازات آن حد یا قصاص است، دادگاه باید با توجه به ماده ۹۱ اقدام کند و صرف این که متهم بالغ است، برای تعیین مجازات کفایت نمیکند. توجه شود که اطلاق ماده ۹۱، تمامی مواردی را که متهم در مقطع ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال دارد و در عین حال بالغ است، دربرمیگیرد و این بحث که با رسیدن متهمی از اینگونه به سن ۱۸ سالگی میتوان او را همچون افراد بالای ۱۸ سال محاکمه و اعدام کرد، اصولا قابل طرح نیست و ماده ۹۱ چنین فرضی را دربرندارد. اگر چنین استدلالی شده باشد یا بشود، بهتر است استدلال کننده تفصیل و مبانی استدلال خود را بیان کند تا بحث در مورد آن میسر شود.»
سرانجام امیرحسین در شهریور سال ۹۵ در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی خازنی محاکمه شد. پس از چندین بار محاکمه، سه اتهام عمل منافی عفت، قتل عمد و جنایت بر میت به امیرحسین تفهیم شد. بر اساس رای صادره، قاتل این پرونده در خصوص اتهام قتل عمد به قصاص نفس و در خصوص اتهام تجاوز به عنف به یک بار اعدام و در خصوص اتهام جنایت بر میت به ۷۴ضربه شلاق محکوم شد.»
35
حقش بوده وحکم شارع مقدس
بخاطر اجرای عدالت خدا را شکرگزاریم.
از نظر شرعی امیر حسین چند سال بود که بالغ شده بود . امیر حسین بقدری فاسد بود که رفتنش بهتر از ماندنش بود . کارهائی که او از دوران نوجوانی دست بآنها زده بود شاید از یک مجرم میانسال برآید . چگونه است که او در چهارده سالگی ارتباطات نامشروعی را با زنان برقرار میکند ، مشروب میخورد ، فیلم پورنو میبیند ، مواد مصرف میکند ولی هنوز صغیر است ؟ آدم فکر میکند که از محله هارلم نیویورک یا محلات جرم خیز خاک سفید تهران ، یا قلعه ساختمان مشهد یا ........چنین جانوری هنوز بیرون نیامده است . شاید اگر در بین مجرمینی مانند اصغر قاتل ، بیجه ، سعید حنائی و ............کند و کاو کنیم ببینیم که اینها لااقل دوسه دهه از امیر حسین بزرگتر بودند ، ثانیا ، لااقل ببرخی دیگر از آلودگیهائی که این نوجوان داشت آلوده نبودند . اگر امیرحسین زنده میماند برای این کشور یا جامعه یا خودش یا خانواده اش چه میکرد و چه گلی سر دیگران میکاشت ؟ گیرم بیست سال یا سی سال هم زندان میبود این زندگی جز هزینه بر دولت چیز دیگری در برداشت ؟ ولی رفتنش لا اقل داغی را که این نوجوان بردل خانواده ء ستایش گذاشت بهبود بخشیده و قدری وجدان جامعه را آرام کرد و دولت نیز دیگر هزینه ء نگهداری از یک زندانی را نمیپردازد پولی که باید از بیت المال برای نگهداری از یک مجرم پرداخت شود . خانواده ها باید بدانند که غفلت از فرزندان و رها کردن آنان بحال خود این فجایع را ببار میآورد . مصائبی که جبران آنها بهیچوجه ممکن نیست . ولی بالاخره هم باید فریاد زد : آهای امیرحسین ،تو تنها مقصرنیستی ، ما همه مقصریم . دولت ، رجال دین ، خانواده ، و کل جامعه . بنابراین مانیز تا حدودی شریک جرم تو هستیم.
قشنگ نوشتید
عالی بود حرفاتون آقا یا خانم بی نام
لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست ... کارش خیلی بدبود ولی ای کاش بخشیده میشد حتی خدا هم گناهان بنده هاشو میبخشه ...یک در بهشت مخصوص صابرین هست سعی کنید در زندگی صبر و گذشت داشته باشید
اگر بخوایم بر اساس اختلال روانی سلوک نداشتن با مجرمین و جنایتکاران برخورد کنیم هر کسی که مرتکب قتل و یا تجاوز میشه رو باید ذیل این اختلال روانی به حساب آورد و طرف رو راهی بیمارستان روانی کرد نویسنده طوری نوشته پیکر بی جان انگار طرف به دستدشمن به شهادت رسیده در نقطه مقابل این جملات و تعریف و تمجید از یه قاتل یاد اخبار منتشر شده از پایگاه خبری جماران میوفتم که وقتی درباره شهید محسن حججی خبر نقل میکرد از عنوان جسد برای پسکر مطهرش و از عنوان کشته شده به جای شهید استفاده میکرد این اصلاح طلب ها جز یک مشت جیرخور فرهنگی غرب جیزی بیش نیستن
خدا راشکر پدر و مادر قاتل ستایش حال وروز پدر و مادر ستایش بی گناه را درک می کنند
آقایی که منفی زدی بچه خودت هم بودمنفی میزدی
خبر فوری با شما هستم چرا دست از سر این دو خانواده بر نمی دارید.همه چی تموم شد، هر دو خانواده داغدارند و عزیزشون رو ا ز دست دادن. لطفا تمومش کنید.
خدا هر دوی این بچه ها و همه ما و اموات همه ما رو بیامرزه اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
حقش بود .اگر ازاد می شد مطمئن باشید .مرتکب جنایت دیگری می شد.
چهار نفر رو این طوری اجرای انون کنند .در س عبرت میشه برای خلافکار ها
لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست کاش میخشیدن و میرفت زندان و تجربه کسب میکرد و یک یا چند ستایش دیگه..... بازم بخشش و ستایشهای دیگه!!!!!! اگه ستایش دختر یا خواهر شما بود میبخشیدین؟ مگه اینکه دیوونه باشین
اگرامیرحسین افغانی بود ستایش ایرانی قانون میگفت برای قتل زن مرد رواعدام نمیکنن امیرحسین اعدام نمی شد
خدا میدونه چقد از ماها در این اتفاق مستقیم و غیر مستقیم شریکیم. وقتی گفته میشه امر به معروف و نهی از منکر بعضیا حس بدی بهشون دست میده. ولی خدا میدونه وقتی اولین بار این پسر رفتار اشتباهی ازش سر زده بود توسط یه فرد خوش اخلاق مورد نصیحت قرار میگرفت و از عواقب رفتارهای کوچک بد آگاهش میکرد شاید کار به اینجا نمیرسید. یا شاید اون خانمی که بر فرض مثال با لباس و رفتار نامناسب موجب تحریک اون شده بود با امربه معروف پوشش و رفتارش رو تصحیح میکرد اینطوری نمیشد. البته این ها مثاله.ولی چیزی که میدونم اینه که اگه در جامعه امربه معروف و نهی از منکر ترک بشه کم کم گناه های کوچیک به یه فاجعه بزرگ تبدیل میشن که ممکنه دامن خانواده خودمون رو هم بگیره. بزرگترین جنایت کارها از تکرار خطاهای کوچیک درست میشن
فقط ممملکت شده اعدام کشت کشتار همین یاد ددان بما ملت غده جنسی کردن همین جور چیزا ببار میاد لعنت به باعث بانیش
غه جنسی دیگه چیه ، ببم؟!
عقده جنسی مشکلات جنسی , کمبود جنسی و..... عزیز کیبوردم مشکل دارد
نمیدانم چرا با لفظ اعدام نمیتوانم کنار بیام شاید هم من اشتباه میکنم اما همیشه این حس با من بوده و خواهد بود
دوستان به خر حال امیر حسین اعدام شد ومجازات کار خود را دید ولی خانواده ی داغدارش گناهی ندارند. اگر این کامنتها که بعضا برخی از آنها بسیار تند است بخوانند غیر از دل شکسته چیزی ندارند و آه دل شکسته دامنگیر است پس به احترام پدر و مادر داغدارش بهتر است چیزی نگوییم.
خواهرم حق باشماست.
فاصله پرت شدن به عمق دره و دوری از آن فقط یک قدم است مواظب باشیم!
ای کاش این قانون اعدام برای اختلاص گران هم با قدرت و شدت وجود داشت امااا ای کاش؛اگه عدالت انجام نشه این وحشی بازی ها عادی میشه تو جامعه مثل آمریکا ؛ که به راحتی می کشن و آب از آب تکون نمی خوره.
بهتر بود اول املای اختلاسگران را یاد می گرفتی تابقول خودت اختلاصگران ننویسی!
در همه دنیا برای برقراری نظم و امنیت عمومی ، مجرمین خطرناک به حبس ابد یا اعدام محکوم میشوند تا امنیت جامعه را فدای امیال کثیف و خوی شیطانی خود نکنند بقول معروف: ترحم بر پلنگ تیز دندان ، ستمکاری بود بر گوسفندان . بنابراین جوان بودن یک قاتل متجاوز آنهم به کودکی خردسال و بی پناه برای او مصونیتی ایجاد نمی کند . اقرار مجرم به مصرف مشروبات الکلی یا استعمال مواد مخدر به مثابه عذر بدتر از گناه است و هیچ منطقی قبول نمیکند که یک شرور فاسد برای نیل به امیال کثیف خود دست به تجاوز و قتل عمد یک دختر بچه زده و با ریختن اشک تمساح و توسل به مکر و فریب و جلب ترحم افکار عمومی جامعه از مجازات قانونی معاف شده و مرتکب جنایات بیشتری شود