در هنگامه شروع جنگ تحمیلی عراق در سال 59
وقتی سپهسالار مشغول بازی بود
روز ۱۶ شهریور ۱۳۵۹ نخستین تجاوز زمینی عراق به ایران ثبت میشود؛ شاید باورش سخت باشد که در همین روز، فرمانده کل قوا «ابوالحسن بنی صدر» به تدارک مراسم فردا در «میدان شهدا» اشتغال داشت؛ مراسمی که بنا بود جناب رییس جمهور طی آن، با یک سخنرانی جنجالی و مبسوط، رقبای سیاسیاش در مجلس را در هم بکوبد.
اوایل پاییز ۱۳۵۸ شمسی، «جرج کیو» رییس ایستگاه «سیا» در تهران، پس از بازگشت از سفری به آمریکا، به دیدار وزیر امورخارجه وقت جمهوری اسلامی «ابراهیم یزدی» رفت و با او درباره مسئله مهمی به گفتگو نشست.
«یزدی» درباره موضوع بحث با «کیو» گفته است: «آمریکایی ها گفتند اسناد ماهواره ای ما نشان می دهند که عراق در حال انتقال نیرو از مرز اردن به مرز ایران است. از طریق صدا و سیمای اهواز با هلی کوپتر به بهانه فیلمبرداری اقدام کردیم و دیدیم عراق آرایش نظامی گرفته است.»
چند روز پس از این اتفاق، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، لانه جاسوسی ایالات متحده را به اشغال خود درآوردند. سه روز بعد در ساختمان وزارت دفاع و در دفتر شخص وزیر دفاع «مصطفی چمران»، جلسه ای با حضور یازده ژنرال ارشد ارتش و آیت الله خامنه ای (معاون وزارت دفاع در امور انقلاب) تشکیل شد. موضوع جلسه «ارائه مقدورات قوای سه گانه در مقابل تهدید عراق» بود. در متن گزارش این جلسه تاریخی آمده است:
الف- تیمسار «فلاحی» فرمانده نیروی زمینی ارتش: درمورد آمادگی نیروی زمینی و توانایی این نیرو در مقابله با یک تهدید که در صدر آن تهدید عراق است، وضع پرسنلی و لجستیکی و آموزشی و عملیات را به شرح زیر می توان بیان نمود:
«وضع پرسنلی: استعداد افسری ۷۰ درصد، استعداد درجه داری ۷۰ درصد، استعداد سربازی ۳۰ درصد که این استعداد خدمات سرویسی انجام میدهند و از نظر عملیات صفر است. راه حل، احضار ۱۲ دوره سرباز است.
وضع لجستیک: موجود بودن مهمات (اعم از داخل و خارج) بیش از سی روز.
سطح نگهداری: سی درصد، بنا براین در عملیات نمی توان روی این حساب نمود.
تحرک: ۴۰ درصد که این تحرک مربوط به یگان هایی است که صد در صد بایستی تحرک داشته باشند و سایر یگان هایی که برابر جدول بایدسازمان و تجهیزات تحرک کمتری دارند، این تحرک صفر است.
وضع آموزش: آموزش یگانی و تمرینات صحرایی با انگیزه کسر پرسنل، کمی تحرک و غیرقابل قبول بودن سطح نگهداری، صفر است. آموزش انفرادی متوسط و در سطح قابل قبولی است.»
در ادامه جلسه، تیمسار باقری فرمانده نیروی هوایی می گوید که در پاییز سال گذشته، نیروی هوایی عراق تجهیز شده و این کشور به شکل غیر قابل قیاسی دارای برتری هوایی است و قادر است در یک زمان، ۳۳۳ سورتی پرواز انجام داده و شعاع عملِ شکاری هایش تا مشهد می رسد.
فرمانده نیروی هوایی اعلام کرد از مجموع ۴۶۱ هواپیمای شکاری کشور، ۳۰۴ فروند حاضر به عملیات هستند. نامبرده سخنان خود را این گونه به پایان می برد: «من به عنوان رییس ستاد نیروی هوایی باید بگویم که در طول یک سال، مقدار زیادی از قطعات مصرف شده و اقلام پرمصرف به صفر رسیده است. بنابراین نیروی هوایی قادر به پشتیبانی نزدیک هوایی نیست و پیشنهاد می نمایم فعلا ریسکی به عمل نیاید چون احتمال دارد پشیمان شویم. البته پس از بازسازی که حداقل سه ماه خواهد بود، می توان این ریسک را قبول کرد.»
گزارش بعدی از سوی دریادار علوی جانشین فرمانده نیروی دریایی ارایه می شود که کوتاه و صریح است: «ناوهای ببر، پلنگ و رستم به علت نداشتن قطعات یدکی و متخصصین آمادگی عملیاتی ندارند. ضمنا استعداد نیروی دریایی از نظر آمادگی ناوها، ۱۰ درصد است که میزان این استعداد را می توان صفر محاسبه کرد.»
سرهنگ عمادی فرمانده هوانیروز هم این گونه استعداد حوزه تحت فرمان خود را ارایه می دهد: «از تعداد ۹۰۰ هلی کوپتر، فقط ۱۰۰ فروند آن آماده به کار است.»
از زمان تنظیم این سند تاریخی، تا آغاز رسمی تجاوز بعثیان به خاک کشورمان، درست ۱۰ ماه و ۱۴ روز طول کشید. طی این مدت، ابوالحسن بنی صدر به ریاست جمهوری کشور رسید و از ابتدای اسفند ماه، مقام فرماندهی کل نیروهای مسلح نیز به وی تفویض گردید.
بنی صدر که حداقل ۲۰۰ روزِ مفید فرصت داشت تا مشکلات نیروهای مسلح را حتی المقدور مرتفع کرده و آرایش نظامی متناسب با تهدیدات آشکار همسایه غربی ایجاد نماید، با نهایی شدن نتایج انتخابات مجلس شورای اسلامی و شکست قطعی طرفدارانش در به دست آوردن اکثریت کرسی های پارلمان (خرداد ماه ۱۳۵۹) وارد جنگ قدرت با رقبای سیاسی خود شد.
وی طی این روزهای سرنوشت ساز، حتی از تشکیل جلساتِ «شورای عالی دفاع» به عنوان بالادست ترین مرجع تصمیم سازی برای ماشین جنگی کشور خودداری می کرد (شورا تا سه هفته بعد از آغاز رسمی جنگ هم تشکیل نشد).
رییس جمهور عراق، روز به روز بر تحرکات ارتش بعث اضافه میکرد. تحرکاتی که درست زیر نگاه نیروهای مستقر در مرز انجام میشد. مرزهای غربی کشور صدها بار توسط یگانهای مرزبانی عراق و نیروهای زمینی و حتی نیروی هوایی ارتش بعثی زیر آتش قرار گرفتند. ارتش بعث رسما و بدون پنهان کاری، مشغول ارزیابی توان مقابله به مثل نیروهای ایرانی در مرزها بود و زمانی که به جمع بندی نهایی رسید، روز ۱۶ شهریور ۱۳۵۹، نخستین تجاوز زمینی خود را صورت داد و دو منطقه استراتژیک و سوق الجیشی «خان لیلی» و «میمک» را طی چند ساعت به اشغال درآورد. سپس بیانیهای رسمی صادر کرده و با استناد به «معاهده ۱۹۷۵ الجزایر» اعلام نمود که منطقه به مساحت ۲۵*۵ کیلومتر مربع را از رژیم ایران بازپس گرفته است.
شاید باورش سخت باشد که در همین روز، فرمانده کل قوا «ابوالحسن بنی صدر» به تدارک مراسم فردا در «میدان شهدا» اشتغال داشت؛ مراسمی که بنا بود جناب رییس جمهور طی آن، با یک سخنرانی جنجالی و مبسوط، رقبای سیاسیاش در مجلس را در هم بکوبد.
روز ۱۹ شهریور بنا بود کابینه پیشنهادی شهید محمدعلی رجایی از مجلس رای اعتماد بگیرد و بنی صدر پس از چندین هفته کشمکش و تقلا برای تحمیل گزینه های منتخب خود به دولت، راهی جز این به ذهنش نمیرسید که با جنجال و کشیدن منازعات داخلی دولت به میان توده مردم، مجلس را منفعل کرده و رای آوردن کابینه را به تاخیر بیندازد.
تدبیر بنی صدر به نتیجه نرسید و او روز ۲۱ شهریور، عازم دیدار از مناطق عملیاتی شد. در دومین روز این «جبهه گردی»، هلیکوپتر حامل رییس جمهور و هیئت همراهش، از سوی میگهای عراقی مورد تهدید قرار گرفت و مجبور به مانورهایی خطرناک شد تا از تیررس آتش دشمن خارج شود.
با همه این اوصاف، طی چند روز آینده هم هیچ تحرک ویژه و جدیدی برای مقابله با قدرت درندهای که آشکارا در حال نمایش دندانهایش بود، انجام نگرفت.
سرانجام، ۹ روز پس از این گردشگری بی حاصل، ناقوس جنگ به صدا درآمد و غرش جنگندهها و تانکهای بعثی، زمین و آسمان کشور را پر کرد.
ذات شماها دیگه برا ملت رو شده .اون پاچه لیساتونم که براشون فرقی ندارد فقط استادلیسیدنند .
زمان شاه چرا صدام جرأت تجاوز به ایران را نداشت؟