تعرض به دختر تتوکار در خانه مجردی
نمی دانستم در خانه مجردی یکی از دوستانم، دسیسه ای شوم برای من طراحی کرده اند به همین دلیل هم با اعتمادی که به دوست مطلقه ام داشتم، شبانه به خانه اش رفتم اما ناگهان جوانی وارد آن خانه شد که ...
دختر 15 ساله در حالی که به شدت اشک می ریخت، ماجرای تلخی را برای مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد فاش کرد وگفت: یکی از دوستانم که از مدتی قبل از شوهرش طلاق گرفته است با من تماس گرفت و خواست تا برای انجام تتو(خالکوبی) به منزلش در منطقه پنجتن مشهد بروم چرا که من به کار خالکوبی و تتو مشغول هستم.
من هم که اعتماد زیادی به دوستم داشتم و از سوی دیگر می دانستم بعد از طلاق به صورت مجردی زندگی می کند، حدود ساعت21 به طرف منزل آن ها حرکت کردم. خانواده ام درباره رفت و آمدهای من به منزل دوستانم یا فعالیت های کاری در بیرون از منزل سخت گیری نمی کردند چرا که آنها از یکدیگر طلاق گرفته اند و به همین دلیل هم با خیالی آسوده به منزل دوستم رفتم.
با آن که دوست پسر «هاجر» هم آن جا بود و با یکدیگر قلیان می کشیدند ولی من اهمیتی ندادم و مشغول «تتو» برای دوستم شدم چرا که آنها قصد داشتند با یکدیگر ازدواج کنند.
خلاصه کار خالکوبی تا ساعت یک بامداد طول کشید و من تصمیم گرفتم شب را در منزل دوستم سپری کنم و صبح به خانه خودمان در منطقه قاسم آباد بروم. به همین دلیل مشغول گفت و گو شدیم تا این که سپیده صبح خوابمان برد اما حدود 3ساعت بعد وقتی چشمانم را باز کردم با جوان دیگری در منزل روبه رو شدم که خودش را از دوستان نامزد «هاجر» معرفی می کرد.
او قصد داشت مرا آزار و اذیت کند ولی وقتی مقاومت مرا دید با چاقو تهدیدم کرد. من هم با گریه التماس می کردم که به من کاری نداشته باشد اما همه التماس هایم بی فایده بود و آن جوان مرا طعمه هوسرانی های خودش کرد. بعد از این ماجرا و در حالی که به شدت از ماندن در منزل مجردی دوست مطلقه ام پشیمان بودم، چاره ای جز شکایت قانونی ندیدم و به کلانتری آمدم اما ای کاش ...
با توجه به اهمیت این ماجرای تلخ وآگاه سازی دختران جوان و نوجوان از آسیب های اجتماعی در جامعه، رسیدگی به این پرونده با صدور دستوری از سوی سرهنگ احمد زمانی رئیس کلانتری قاسم آباد به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد تا جوان شیطان صفت نیز به مجازات قانونی برسد.
خطاب به این دختر خانم .....خودتی
مزخرف
دختر تنها در خانه دوست اون دوست هم با دوست و یهو یه دوست دیگه هم اومد چه دوست تو دوستی شد
امان امان امان از این همه فساد و تباهی
ظهور امام زمانم آرزوست
کرم و مرض از خود دختره بود ...........وگرنه چرا شب برنگشتی خوووونه....
یه .. رو میخواستم که بهونه به دستم بده برم ازش شکایت کنم و برای رضایت دادن کمی پول بگیرم
فساد همه جا رخنه کرده