عروس مشهدی به بغداد رفت و مچ شوهر خائن عراقی اش را گرفت
نداشتن آگاهی درباره ازدواج با اتباع خارجی و با سهل انگاری پدر و مادرم در حالی مرا به روز سیاه نشاند که اکنون در میانسالی هنوز بی سروسامان هستم و زندگی آشفتهای دارم .
زن 54 ساله که برای پیگیری طلاق دخترش به مرکز انتظامی مراجعه کرده بود درباره قصه تلخ زندگی خود نیز به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: دختری نوجوان بودم که مردی عرب تبار به خواستگاری ام آمد. آن روز بزرگان روستا معتقد بودند که او جوانی سالم است و حتی سیگار هم نمی کشد.
از سوی دیگر من مادرم را در 7 سالگی از دست داده بودم. باید پدرم برای آینده من تصمیم می گرفت. با وجود این، او به ازدواج با تبعه عراقی رضایت نداد اما برادرانم اصرار داشتند که با «کریم» ازدواج کنم.
بالاخره پدرم راضی شد و من به عقد مرد عراقی درآمدم و به کرمانشاه رفتم. 12 سال در آن جا زندگی کردم و صاحب3 فرزند شدم که یکی از آن ها دختر بود.
زمانی که فرزند بزرگم به 9 سالگی رسید، «کریم» به طور ناگهانی مرا رها کرد و به عراق رفت به طوری که هیچ خبری از او نداشتم. در این مدت مجبور شدم در یکی از هتل ها کار کنم تا مخارج زندگی ام تامین شود.
بعد از این مدت روزی پسرعموی شوهرم به ایران آمد و پیغام کریم را به من رساند که خانه را بفروش و به همراه فرزندانمان به عراق بیا! ولی برادرانم اجازه فروش خانه را ندادند و من به سختی خودم را به بغداد رساندم.
در این هنگام وقتی شوهرم متوجه شد که خانه را نفروخته ام بسیار عصبانی شد و درگیری ما در حالی رخ داد که تازه فهمیدم او با یکی از بستگان نزدیکش نیز ارتباط دارد.
خلاصه در یکی از شب ها مچ او را گرفتم و آبروریزی به راه افتاد. بعد از این ماجرا پسرم گفت: تو به ایران بازگرد، ما از خودمان مراقبت میکنیم. این بود که شبانه راهی مرز شدم و با مشقت فراوان خودم را به ایران رساندم اما خواهرم یک طبقه از ساختمان را اجاره داده بود و خودش در طبقه دیگر زندگی می کرد.
به همین دلیل در یک هتل مشغول کارگری شدم تا 6 ماه بعد مستاجر رفت و من در همان خانه ساکن شدم. حدود 6 سال بعد نیز مردی از اهالی شمال کشور به خواستگاری ام آمد و من که دخترم را عروس کرده بودم به خواستگاری او پاسخ مثبت دادم.
مدتی بعد از «هاشم» خواستم برای ادامه زندگی مشترک به مشهد بیاید ولی او مدعی بود پولی ندارد. من هم به ناچار کرایه اتوبوس را برایش فرستادم و او به مشهد آمد.
در همین حال خبر رسید که پسر بزرگم که در عراق فوتبال بازی می کرد به دلیل اصابت توپ به ناحیه سر دچار ضربه مغزی شده و در بیمارستان بستری است.
این موضوع 3 روز بیشتر طول نکشید که خبر مرگ فرزندم رسید؛ اما من نتوانستم به عراق بروم. خلاصه در حالی که دچار ناراحتی های روحی وآشفتگی های زندگی بودم،تازه فهمیدم که «هاشم» نیز به مواد مخدر صنعتی(هروئین) اعتیاد دارد و مدام با دوستانش پای بساط مواد مخدر می نشیند.
چند بار او را با هزینه ای که از طریق جمع آوری ضایعات به دست میآوردم در مراکز ترک اعتیاد بستری کردم ولی فایده ای نداشت و به همین خاطر هم از او طلاق گرفتم اما اوضاع زندگی دخترم نیز بهتر از من نبود و او هم درمدت کوتاهی از همسر تبعه خارجی خود طلاق گرفت.
البته من که بی سروسامانی را با همه وجودم احساس کرده بودم خیلی نصیحت کردم که با این جوان ازدواج نکند ولی او به قول خودش عاشق شده بود و به حرف هایم توجهی نمی کرد اما ای کاش ...
بررسی های کارشناسی و اقدامات قانونی برای کمک به این مادر و دختر در دایره مددکاری اجتماعی با دستور ویژه سرگردآبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) آغاز شد.
سزایرکار بد، بد اید از کار
باریکلا به برادران بعثی و شرف و غیرت مسئولان کشور.
عراقی ها می آیند دختران ایرانی را بدبخت می کنند و بعدا اونها را رها می کنند.
شهدا نیستند که ببینند خاکریز افتاده دست دشمن.
والا اینجا مادرشوهران شب و روز در کار طلاق آند با لبخند وکلا و قضات
تو هم دنبال اینی جنگی راه بیاندازی.والا مردم عراق خیلیاشون هم آدمهای خوب و فهمیده ای آند و انحور پذیرایی می کنند که اینجا همشهری محل نمی ذاره ..چرا به مردهای اینجا نمی گی دو روزه میذارن میرن پی عشق جدید
خب برو عراق زندگی کن
قضاوت زود هنگام نکنیم و چون کسی ایرانی نیست هر چه که می خواهیم به او نسبت ندهیم.
بعضی ایرانی ها واقعا به هر دلیلی غیرت ملی و وطن پرستی ندارند
عزیز من معلومه فرهنگ یه کشور دیگه به ما نمیخوره.شما و دخترت باید با هموطن ایرانی ازدواج میکردی.
جالبه دوستان فقط دارند عراقی رو متهم میکنند. هاشم که ایرانی بود چی کار کرد برای این زن. به نظرم مشکل میتونه در تربیت این دختر باشه نه اون عراقی... شما ماجرا رو از زبان یک طرف ماجرا دارید میخونید.
گذشته ازاین که ازدواج ها با اتباع بیگانه از نداری و فقر است لا اقل بیشترینه آنان اما تبلیغات برخی از آنانی که خیلی خیلی خوش خیال هستندو امت واحده را در توهمات دارند مزید بر علت است
برادران عراقی یا برادان افغان که ازبیت المال هم شریکند
یکی از اشتباهات ش این بود که به حرف شوهرش گوش کرد و بچه ها رو برد عراق و اونجا بچه هاشو بدبخت کرد یکیشون مرد دخترش هم طلاق گرفت ولی باز خوبه برادراش
نزاشتن خونه رو بفروشه این حقه شوهر عربش بوده خواسته پول خونه رو به جیب بزنه/ منم خودم چند سال پیش یه خواستگار پسر عراقی داشتم ولی اینقدر این موضوع برآم بی اهمیت بود که حتی بدون مشورت با خانواده م جواب رد دادم
انتشار این اخبار بسیار عبرت آموز است .ازدواج و طلاق در کشور به طرز فاجعه باری افزایش یافته .اگر از در و همسایه بپرسید چند تا می توان در مدت کوتاهی بهت معرفی کنند ....حال چه برسه با اتباع کع متاسفانه د کارزار تبلیغ ازدواج با اتباع که تلویزیون هم بهش دامن می زند ...همین سریال اخیر غریبه هم نوعی تبلیغ محسوب می شود ... لطفا با انتشار این مشگلات مردم خصوصا دختران و زنان کشور باید بدانند آگاهانه انتخاب کنند ...نمونه دیگر شاهد بودم که سال ها رنج خانه به دوشی و نداشتم شناسنامه فرزندان چقدر مادر خانواده که ایرانی بود عذاب می داد ...
ناموس وطن را ب عربها و افغان ها نسپارید کبوتر با کبوتر باز با باز!!!