تعقیب 'بشقاب پرنده' بر فراز تهران
نیمه شب بیست و هشتم شهریور ۱۳۵۵ برای کارکنان برج مراقبت فرودگاه مهرآباد شبی معمولی و خسته کننده بود تا این که تماس های مکرر ساکنان مناطق شمالی تهران آنها را متوجه حضور شیء پرنده ناشناسی بر فراز شمیران کرد.
ماجرای تعقیب و گریز یوفوها در ایران!
یکی از موارد تعقیب و گریز یوفوها در تهران به اواخر تابستان سال ۱۳۵۵ شمسی برمیگردد. در تاریخ ۲۸ شهریور سال ۱۳۵۵ (مطابق با ۱۹ سپتامبر ۱۹۷۶) ساعت ده و نیم شب مردم در تماس با نیروی هوایی ارتش، خبر از رویت شی پرنده در افق شمالیِ تهران در منطقه شمیران دادند. در آن زمان حسین پیروزی، مسئول وقت برج مراقبت فرودگاه مهرآباد تهران بود. در ادامه وقایع آن شب را از زبان وی میخوانید:
«ساعت ۱۱-۱۰ شب بود که یک خانم زنگ زد و گفت با مسئول برج کار دارم. بعد از اینکه من گوشی را برداشتم، گفت یک چیزی در آسمان بالای خانه اش ایستاده که مثل موتور ماشین، چهار پره و هشت پره میشود. گفتم خانه شما کجاست؟ گفت در جاده شمیران در انتهای خیابان شریعتی. گفتم ما در شمال شرق تهران پروازی نداریم، اگر باز هم مزاحمتی ایجاد شد به من زنگ بزنید. یک ساعت بعد یک خانم دیگر زنگ زد و گفت در آسمان همان حوالی چیز مشکوکی میبیند، اما ماجرا به همین جا ختم نشد، چون چند دقیقه بعد، یک آقا و بعد یک خانم دیگر هم از همان حوالی شرق تهران خبر دادند. وقتی تعداد تماسها زیاد شد. من شک کردم که نکند واقعا خبری باشد. بالاخره این همه آدم که بی دلیل زنگ نمیزنند.»
وی در ادامه گفت: «حتی یادم میآید از یکی از آنها پرسیدم چرا به پلیس زنگ نزدید و شماره اینجا را گرفتید؟ و آن خانم در جواب گفت برادرش خلبان است و به او گفته مسئولیت هر چیزی که در آسمان پرواز میکند، برعهده برج مراقبت فرودگاه است. جواب آن خانم بود که من را به شک فرو برد، شاید واقعاً آنها حق داشتند. دوربین را برداشتم و به بالکن رفتم و آن وقت بود که شی نورانی را در آسمان دیدم و در همان نگاه اول فهمیدم که نمیتواتد هواپیما باشد.»
پیروزی آن شی را اینطور توصیف کرد: «نورش مثل لامپ فلورسنت بود. وسط آن نور قرمز چشمک میزد و دو طرف آن نور آبی دیده میشد. رنگ آبی آن بسیار خیره کننده بود. در همان حالی که نگاهش میکردم شبیه به ماهی حلوایی به رنگ سرخ آتشی شد. بعد هم به شکلهای مختلف مثل ستاره دریایی و یا دایره و با رنگهای نارنجی، زرد، سبز و بنفش دیده شد. یک لحظه بعد هم ناپدید شد که ناگهان متوجه شدم از شمال تهران به طرف جنوبیترین نقطه تهران رفته است. آنقدر به سرعت جا به جا میشد که نمیتوانستیم حرکت آن را ببینیم. به طوری که در ابتدا به همراه همکارانم فکر کردیم که دو یا سه جسم هستند. اما بعد متوجه شدیم یک جسم بزرگ و سریع است. مدتی بعد روی کوههای بی بی شهربانو ثابت ایستاد. از فرودگاه مهرآباد که من نگاه میکردم تقریبا شمال شرق تهران بود، اما آن چنان نورش زیاد بود که تشخیص اندازه دقیق آن غیرممکن میشد. مثل ماشینی که با نور بالا از رو به رو میآید و در ابتدا نمیتوان اندازه آن را تشخیص داد. با اینکه ارتفاعش مدام تغییر میکرد، ولی فکر میکنم طولش ۲۰ متر بود.»
پس از این رخداد، با به صدا در آمدن آلارم وضعیت هشدار، خلبانان شیفت پایگاه هوایی نوژه همدان آماده عملیات شدند. اما دستوری که صادر شد برخلاف تصور آنها بود. ابتدا آنها فکر میکردند باید راهی مرزهای ایران شوند، اما دستور داده شد تا سریعا خود را به تهران برسانند.
خلبانان ایرانی نخستین مشاهدات خود را اینگونه توصیف کردند: «ابتدا این شی پرنده به شکل یک چتر قرمز به نظر میرسید، اما بعد به شکل یک هواپیمای جنگی که چراغهای آبی و زرد و نارنجی داشت تغییر شکل داد.»
این در حالی بود که در همان شب دو هواپیمای خطوط هوایی "لوفت هانزا" و "ایر فرانس" نیز فرکانس عجیب اضطراری را دریافت کرده بودند، اما موفق به مشاهده شی ناشناس نشدند. در ادامه ماجرا، ناگهان شی پرنده ناشناس خود را به بالای جنگنده یکی از خلبانان رساند و ارتباط رادیویی اش را با برج مراقبت قطع کرد. به گفته این خلبان شی ناشناس تمام سیستم دفاعی جنگنده را از کار انداخته بود و این شرایط حدود ۵ دقیقه به طول انجامید. بعد از برقراری ارتباط مجدد، برج پایگاه از خلبان خواست تا بلافاصله به پایگاه برگردد.
سپس جنگنده دوم ارتش وارد عملیات میشود. مشابه داستان خلبان اول برای خلبان دوم نیز رخ میدهد. در لحظهای که وی در رویارویی با این شی درخشان تصمیم میگیرد در بالای باغهای کرج به آن شلیک کند ناگهان تمام پنل تسلیحات هواپیما خاموش میشود. سپس خلبان گزارش داد که از این شی ناشناس یک شی نورانی دیگر خارج شده و اندازه آن حدود ۳ برابر قرص ماه است. بعد از گذشت چند ثانیه دوباره شی دوم به داخل شی نخست باز میگردد. جالب اینکه تمام این اتفاقات در آسمان میافتد.
بعد از اینکه خلبان تصمیم میگیرد یکبار دیگر خود را به نزدیک این شی برساند مشاهده میکند که دوباره شی دوم از شی نخست جدا شده و روی زمین نشسته است. وی محل تقریبی فرود شی درخشان دوم را در حدود ۵ کیلومتری پالایشگاه جنوب تهران اعلام میکند. در ادامه به خلبان دستور داده میشود که خود را به نزدیکی جسم دوم برساند که وی موفق به این کار نمیشود و اعلام میکند که در فاصله حدود ۱۶ کیلومتری تمام سیستمهای جنگنده قطع میشود و شروع به لرزش شدید میکند.
وی در توصیف این شی درخشان گفت: «این شی درخشان به شکل یک الماس با اضلاع درخشان به نظر میرسید. من این شی را در موقعیت ساعت ۱۲ قرار دادم و به سمت آن حرکت کردم. اما این شی در یک لحظه از ساعت ۱۲ به ۲ تغییر مکان داد. آن هم فقط در یک لحظه.»
هر دو خلبان عنوان کردند که هرگز متوجه نشدند که چگونه آن شیء پرنده ناشناس درخشان ناپدید شد.
پس از فرود هواپیمای آقای جعفری در تهران، او به همراه سروان دمیریان و دو خلبان اف-۴ دیگر مورد آزمایش پزشکی قرار گرفتند و هواپیماهای آنها از نظر آلودگی رادیواکتیوی بررسی شد.
به گفته آقای جعفری، آزمایش های پزشکی به طور متناوب برای ماه ها ادامه داشت و هیچ مورد غیرطبیعی در بدن او و سایر خلبانان مشاهده نشد.
منبع: خطر فوری
70
بسیار جالب بود. از این مطالب بیشتر نقل کنید . سپاس
خبر از پیروزی انقلاب 57 آورده بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آواکس بوده نه یوفو : کد ۴۶ گزارش شده ؛ بکلی سری که بعد از افشای پرنده ای به نام آواکس معلوم شد ، قبل از انقلاب آواکس ها بدون اطلاع حکومت ایران بر فراز ایران پروار می کردن ... بوفوها را در گوگل دنبال کنید
نه عزیزان اون هواپیما مسافربری بوده . راهشو گم کرده بوده .
از بیکاری شروع با داستان سرایی کردن .داستان خوبی بود.از این داستانها بیشتر درست کنید .شاید برای خواباندن بچها خوب باشد
یحتمل سردار خلبان چترباز دکتر حاج باقر خلبانی میکرده
واقعیت داره . من خودم دیدمشون . اومدن پایین و سلفی گرفتن . گفتن که با آخرین روزهای شاد و زیبای ایران عکس بگیریم . بعد هم از بالا عکس سلفی گرفتن / گفتن که دیگه روزهای شاد رو این کشور و مردمش نمیبینه .
اون موقع ایران جزو کشور های پیشرفته زمان خودش بوده از مریخ میومدن تماشا ...الانم یواشکی از قحطی مردم فیلم میگیرن شبا با تخمه میشینن نگاه میکنن میخندن
احتمالا هاله آقای احمدی نژاد بود که میدرخشید
من با یکی ازاهالی شهرری که درمحله ای به نام سه راه تقی آباددرنزدیکی کوه های بیبی شهربانوساکن بودمراوده ودوستی داشتم .ایشون خودش این صحنه روازپشت بام دیده بودوبرام تعریف کردالبته نمی دونست یوفوچیه می گفت یه هواپیما دنبال یه شیءخیلی نورانی وسریع میکرد.