رابطه میان خستگی و بیماری ام اس
محققان با استفاده از فناوری تصویربرداری پیشرفته، رابطه بین میزان خستگی شناختی با تغییرات ریزساختاری مغز در افراد مبتلا به ام اس را بررسی کردند.
به نقل از سایت مدیکال اکسپرس، مطالعهای با استفاده از آخرین تکنیکهای تصویربرداری عصبی در مرکز Ortenzio انجام شد که صرفاً به تحقیقات توانبخشی اختصاص دارد.
محققان بنیاد کسلر با استفاده از فناوری تصویربرداری عصبی انتشار پیشرفته ، رابطه بین میزان خستگی شناختی با تغییرات ریزساختاری مغز در افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس را بررسی کردند.
یافتههای آنها به پر کردن شکاف در درک کنونی از چگونگی تأثیر آسیبشناسی مغز بر ایجاد خستگی در طول زمان کمک میکند.
این پژوهش در Frontiers in Neurology در مقاله "ارتباطات ریزساختار ماده سفید و گانگلیون پایه به میزان خستگی شناختی در مولتیپل اسکلروزیس" گزارش شد و در مرکز تصویربرداری عصبی Rocco Ortenzio در بنیاد کسلر (Kessler) انجام شد که صرفاً به تحقیقات توانبخشی اختصاص دارد.
شرکت کنندگان ۶۲ فرد مبتلا به ام اس عود کننده بودند.
همه پرسشنامههای تکمیلشده برای اندازهگیری افسردگی، اضطراب حالت و خستگی انجام شد.
شرکت کنندگان تحت یک کار شناختی خسته کننده قرار گرفتند.
محققان علاوه بر اندازهگیری میزان خستگی شناختی ، حجم و عملکرد کل ضایعه مغزی را در طول کار القای خستگی اندازهگیری کردند.
دکتر رومان ، محقق ارشد انجمن ملی ام اس در بنیاد کسلر، میگوید: ما دریافتیم که میزان شناختی مربوط به دستگاههای ماده سفید است که بسیاری از آنها با عقدههای قاعدهای یا آنچه ما به عنوان «شبکه خستگی» پیشنهاد کردهایم مرتبط است.
ماده ی سفید (White matter) به نواحی از دستگاه عصبی مرکزی (CNS) گفته میشود که عمدتاً از آکسون های میلینی که به آن تنه های عصبی نیز گفته میشود، تشکیل شده است.
زمانی تصور میشد که این بافت ، یک بافت منفعل است ، در حالی که اکنون مشخص شده که بر روی یادگیری ، عملکردهای مغزی، تعدیل توزیع پتانسیل های عمل ، بازپخش و هماهنگی ارتباطات بین نواحی مختلف مغز، مؤثر است.
این یافتهها ما را به درک اینکه چگونه آسیبشناسی مغز بر تجربه در لحظه تأثیر میگذارد ، نزدیکتر میکند.
این مطلب ، برای توسعه مداخلات مؤثر برای مدیریت خستگی ناتوانکننده اماس و سایر شرایط عصبی اساسی است.