استرس شغلی؛ سندرومی که گریبان اغلب افراد شاغل را گرفته است
استرس شغلی، یکی از بحران های اغلب افراد شاغل است که برای آن ها نگرانی های مزمنی را به دنبال دارد.
یکی از تکالیف روانی - اجتماعی زندگی انسانها، کار یا شغل است و به عبارت بهتر افراد باید در حوزه شغلی خود موضع خاصی را اتخاذ کنند و این موضوع ابعاد دیگری را در بر میگیرد که از آن جمله میتوان به رضایت شغلی، فرسودگی شغلی، خودپنداره شغلی، اعتیاد به کار، انگیزش شغلی، استرس شغلی و بیکاری اشاره کرد. این موارد نشان میدهند که نباید به شغل تنها به عنوان منبع درآمد نگاه کرد، چراکه بیشتر اوقات زندگی افراد در حیطه کاری آنها میگذرد و این واقعیت را میتوان در ساعات کاری آن ها و زمانهایی که با خانواده شان میگذرانند مشاهده کرد، به طوری که با نگاهی به زندگی امروز افراد میتوان دریافت که آنها بیشترین زمانهای مفید خود را صرف شغلشان میکنند تا اینکه بخواهند با خانواده خود سپری کنند.
اگرچه برخی از مطالعات نشان میدهند که مداخلات رفتار درمانی شناختی استاندارد در درمان نشانههای شاغلانی که مبتلا به سندروم استرس شغلی هستند، موثر است، اما این مداخلات برای افرادی که از نشانههای مبهم، گنگ و پیچیدهای رنج میبرند راهگشا نیست و افراد زیادی هستند که به دلیل مشکلات ناشی از استرس شغلی خود به مراکز خدمات روانشناسی بالینی سلامت شغلی مراجعه میکنند.
برخی از کارشناسان بر این باور هستند که افراد, مشاغل خود را بر مبنای صفت، ارزشها و ترجیحات خود و در اصل، بر مبنای شخصیت شان انتخاب میکنند.
شاغل معتاد به کار
معتاد بودن به کار را میتوان نوعی " اعتیاد " تعریف کرد که در حوزه کار نمایان شده است و باعث اختلال چشمگیری در طول عمر فرد میشود و شاغلان معتاد به کار، معمولا مستعد فرسودگی شغلی و عزت نفس پایین هستند و ممکن است در زندگی این افراد مشکلاتی به وجود آید، زیرا احتمال دارد که شریک زندگی شان به دلیل دسترس نبودن و ناتوانی فرد مقابل خود در برقراری تعادل بین کار و زندگی خانوادگی، خسته شوند و این موضوع میتواند منجر به ناهماهنگی زناشویی و در نهایت، طلاق شود.
فرد شاغل سخت کنترل گر
افرادی که سخت درگیر کنترل کردن دیگران هستند به افرادی که کارمند یا در حقیقت، زیردست آن ها هستند کمتر اجازه خودمختاری و استقلال میدهند و برای آنها دشوار است که امور را به دیگران واگذار کنند یا اجازه دهند که فردی در نبود آنها تصمیم گیری کند و در واقع، این افراد هنگام پیگیری کارها به دیگران اعتماد نمیکنند و میخواهند که از جزء جزء و تمامی ابعاد روند پیشرفت هر کاری اطلاع پیدا کنند و این افراد در مقام مدیریت, ممکن است که با زورگویی استرس چشمگیری به افراد زیردست خود وارد کنند و در حقیقت, رفتارهای آن ها حتی باعث کاهش بهره وری سازمانی می شود.
اگر افرادی که جزء شاغلان سخت کنترل گر هستند، در جایگاه و مقامی قرار گیرند که دست آن ها برای اجرای کنترل گری باز باشد و پاسخگوی هیچ فردی نباشند, تبدیل به " دیوانگان کنترل " می شوند که این افراد با وجود اینکه قدرت را در اختیار دارند، اما همچنان در موقعیت خود احساس ناامنی می کنند و برای اینکه بتوانند دیگران را کنترل کنند و سلطه گری داشته باشند به اطمینان خاطر مداوم و بی وقفه نیاز دارند.
اگر شاغلان سخت کنترل گر مورد انتقاد قرار گیرند و یا از آن ها ایراد گرفته شود، باورهایشان به دلیل کمبودهای درونی که دارند فعال می شود و ممکن است این رفتار دیگران را نشانه کمبود داشتن آن ها و بدخواه و حسود بودنشان بدانند و این نوع رفتار را تهدیدی محض برای قدرت خود به حساب آورند و بر این باور هستند که در یک مبارزه مستقیم با این افراد هستند که باید آن ها را شکست دهند، به همین دلیل, ممکن است تلاش کنند که به منظور کاهش اعتماد به نفس آن ها و غلبه روانشناسانه بر آن ها, در مقابل این افراد دست به اعمال آزارگرانه ای بزنند که اگر این اعمال نتایجی دلخواه را برای فرد شیفته کنترل به همراه نداشته باشد ممکن است برای اینکه به قدرت و کنترل دست پیدا کند، به تدابیر آزارگرانه شدیدتری روی آورد و همکارانش را نیز ترغیب کند تا فرد قربانی را مورد آزار و اذیت قرار دهند.
شکل دیگری از سرکشی که نامحسوس تر است، دست زدن به رفتارهای منفعل - پرخاشگرانه است که چنین افرادی در ظاهر خود را مطیع نشان می دهند اما به صورت پنهانی, دست به کارهایی می زنند و یا رفتارهایی از خود نشان می دهند که تیشه به ریشه مجموعه خود می زنند و همین موضوع باعث می شود که پاسخ های منفی از سوی همکاران خود دریافت کنند و در حالت شدیدتر, این افراد ممکن است فرد مافوق خود را به دردسر بیندازند و با ایجاد وقفه در سازمان و مجموعه کاری خود, دست به " خرابکاری " بزنند.
شاغل کم آموز
دو سبک مقابلهای اجتنابی عمده وجود دارد که با کم آموزی رابطه دارند که یکی شکست گریزی و دیگری موفقیت گریزی هستند؛ به طوری که افراد شکست گریز، از ناکامی در حوزههایی مانند شغل، مقام، درآمد و دستاورد تحصیلی در مقایسه با همکاران خود هراس دارند و به همین دلیل هم تمایلی ندارند که به خاطر بهبود وضعیت خود، با دیگران رقابت کنند.
شکس گریزها ممکن است تقریبا باهوش باشند و ادعا کنند که نمیخواهند وقت خود را در این شغل هدر دهند، چراکه لیاقتشان بیشتر از این هاست و به نظر میرسد که آنها نمیتوانند برای بهبود بخشیدن وضعیت خود تلاش کنند یا اصلا تمایلی به انجام این کار را ندارند، این در حالی است که افراد موفقیت گریز تمایل زیادی به اجتناب از رفتارهای پیشرفت گرا مانند تصمیم گیری، مسئولیت پذیری و ابتکار عمل دارند و یا به دنبال ترفیع رتبه هستند و علاوه بر این، نگران هستند که در صورت موفقیت، نتوانند از عهده مسئولیتهای محوله برآیند.
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
66
بعنوان پرستار استرس که چی بگم افسرده شدیم
به عنوان کارگر چی بگم، استرس بیدار شدن به موقع ساعت چهار و نیم صبح، استرس جا ماندن از سرویس، استرس رأس ثانیه ساعت زدن بدون تأخیر،تاخیر یعنی اخراج،استرس آسیب های کار با دستگاه، استرس حرارتی و صوتی، از دست دادن تدریجی شنوایی و بینایی و بویایی، دیسک کمر، واریس، آسم، استرس عقب افتادن حقوق، استرس لحظه ای بیکار شدن و یا اخراج، استرس فحش شنیدن و کتک خوردن از کارفرما و دم نزدن از ترس اخراج، استرس قطع عضو حین کار با دستگاه،استرس سقوط از ارتفاع،سوختگی،شکستگی، استرس بیمه درمانی، استرس مهمان با حقوق هایی که کفاف خودمان را هم نمی دهد.استرس شهریه مدرسه فرزند، استرس روز زن و دعوت به مراسم عروسی که با جیب خالی چه بخریم،استرس....؛ کاش کرونا میکشتمان، سه بار کرونا گرفتم و با وجود ضعف و تعریق شدید رفتم سر کار از ترس اخراج و فقط به رفقا گفتم که سمت من نیایید و التماس کردم صداشو در نیارن، من حاضرم به جای کارگر پرستار بشم با همین حقوق کارگری، خوش به سعادت پرستارها
توی این مملکت تا وقتی سرکاریم استرس داریم که نندازنمون بیرون وقتی بازنشست میشی حقوقت کفاف 5 روز زندگیتو نمیده باید با استرس بدویی دنبال شغل دوم و سوم ...لعنت خدا بر مسئولین بی سواد سهمیه ای