اصرار بر حال خوب همیشه خوب نیست؛ حال بدمان را بپذیریم
. توهم
اگر ناراحتیم ، خسته ایم ، شکست خورده ایم ، کسی حرف تندی به ما زده و هزار اتفاق ناخوشایند برای ما رخ داده است ، بگذاریم این احساسات وجود ما را در بر گیرد ، اول از همه باید این احساسات را به عنوان یک واقعیت بپذیریم و درک کنیم تا بتوانیم از آنها رها شویم یا شدت آن را کم کنیم
حتما شما هم کسانی را دیده اید که انتظار دارند همیشه حال شان خوب باشد و وقتی خوب نیستند به زمین و زمان غُر می زنند و دنبال مقصر میگردند. البته این گونه افراد تقصیری ندارند. توهم "همیشگی بودن حال خوب" ناشی از عصر مدرن و سبک زندگی است که تحت تاثیر فناوریهای جدید از طریق رسانهها و تبلیغات به مردم جوامع باورانده شده است.اما در دنیای واقعی و بیرون از قابهای تبلیغاتی رسانههای تصویری و دنیای مجازی، ما خسته میشویم، انگیزهمان کاهش مییابد، فشار کاری از انرژی ما میکاهد، فردی با ما برخورد بدی میکند، اهداف و برنامهها طبق خواسته هایمان پیش نمیرود، با همسر خود بحث و دعوا میکنیم، از محل کار بی دلیل اخراج میشویم، وقت مان ساعتها در ترافیک تلف میشود و دهها اتفاق ناخوشایند دیگری که خارج از حیطه اختیار و کنترل ما هستند.
چه بسا روزهایی که صبح با حال خوش و پر از انرژی از خانه بیرون میزنیم اما شب که برمیگردیم روزی بد را پشت سرگذاشته و تهی از هر گونه انرژی هستیم.
این طبیعت زندگی انسان است و گریزی از آن نیست. روانشناسان دانشگاه سنت اندروز در مطالعاتی که روی بیش از 10 هزار نفر از قشرها و شغل های مختلف داشتهاند به این نتیجه رسیدهاند افرادی که همواره از خود انتظار حال خوب دارند و از پذیرش حال بدشان سرباز می زنند، روزهای بیشتری را با حال بد تجربه می کنند.
این محققان توصیه می کنند که:
* اصرار نداشته باشیم که همیشه سرحال و خوشحال و پر انرژی باشیم، بلکه به جای این با احساسات خود پیوند بگیریم و آنها را لمس کنیم؛ به جای نقاب شادی زدن و به ظاهر مثبت بودن سعی کنیم احساس خود را درک کنیم و قبول کنیم که قرار نیست همیشه شاد باشیم ، همیشه پرانرژی باشیم ، همیشه پرانگیزه باشیم ، همیشه سرحال باشیم. حال بد بخشی واقعی از زندگی ماست.
* اگر ناراحتیم ، خسته ایم ، شکست خورده ایم ، کسی حرف تندی به ما زده و هزار اتفاق ناخوشایند برای ما رخ داده است ، بگذاریم این احساسات وجود ما را در بر گیرد ، اول از همه باید این احساسات را به عنوان یک واقعیت بپذیریم و درک کنیم تا بتوانیم از آنها رها شویم یا شدت آن را کم کنیم انکار واقعیت، کمکی به حال ما نخواهد کرد. .
حال خوب چیست؟
حال خوب را فقط نمیتوانیم شادی و خنده بنامیم. احتمالا برای شما هم پیش آمده برحسب دیدن صحنه ای از یک فیلم ، شنیدن قطعهای موسیقی یا یک اتفاق خاص اشک در چشم تان جمع شده و گریه کرده باشید. بعضی وقت ها هم بعد از گریه حال شما خیلی خوب شده و آرام شده اید.
یا وقتی دل تان گرفته بوده و نزد یک نفر با بیان احساسات خود درد دل کردید و حتی اشک ریختید، سبک تر شده اید؛ در حالی که تمام مدتی که نزد او بودید دائماً از مشکلات و مسائل خود و موارد منفی زندگی صحبت می کردید.
گریه در واقع مترادف با غم و غصه است پس چرا حال شما بهتر میشود ؟ چرا سبک میشوید و راحتتر و روانتر زندگی میکنید.
این موضوع نشان میدهد که الزاماً خنده و شادی باعث حال خوب ما نمیشود. شاید بد نباشد از واژهای بنام "خرسندی" نام ببریم؛ شاید بتوان خرسندی را تجربهای عمیق و احساسی لذت بخش از یک اتفاق نامید که حتی موجب گریستن ما نیز میشود اما بعد با تجربه این اتفاق حال ما بهتر شده است.
وقتی حال مان خوب نیست چکار کنیم؟
1 - حال بد خودمان را کتمان نکنیم، مخصوصا مقابل نزدیکان و افراد صمیمی خانواده خودمان؛ اگر حال بدی را تجربه میکنیم بهتر است ماسک و نقاب حال خوب را نزنیم. حتی زمانیکه سرکار میرویم میتوانیم به همکاران خود این پیش زمینه را بدهیم که "امروز حال خوبی ندارم ، لطفا رعایت کنید". این رفتار بسیار بهتر است از اینکه نقش بازی کنیم یا بالا و پایین بپریم و هی به خودمان تلقین کنیم که "حالم خوبه و حالم عالیه".
2 - حال بد را در خودمان هضم کنیم و مراقب باشیم ترکشها و گلولههای این حال بد گریبانگیر سایرین نشود؛ سعی کنیم خویشتندار باشیم و مراعات کنیم که دیگری را در این مقطع از خودمان نرنجانیم.
3 - فردی مطمئن و قابل اطمینان داشته باشیم که بتوانیم با او حرف بزنیم. بودن یک فرد قابل اعتماد یا یک راهنما و همراه که بتوانیم احساسات و حال بد خود را با او به اشتراک بگذاریم کمک می کند که ماقدری آرام شویم. لازم نیست که این فرد حتماً کنار ما باشد؛ گاه ارسال پیام یا صحبت تلفنی میتواند ما را آرام سازد.
4 - به دیگران کمک کنید یا کاری برای کسی انجام دهید. نتایج یک پژوهش که در مجلهیEmotions چاپ شده است نشان میدهد: «فعالیتهای اجتماعی باعث احساسات مثبت بیشتری در افراد و شکوفایی عاطفی آنها میشوند».
دکتر نلسون مدیر این پژوهش میگوید: «انجام کارهای مثبت برای دیگران باعث میشود فرد احساسات مثبتتری مانند خوشی، رضایت و عشق داشته باشد. در نتیجهی این احساسات، سلامت روانی او هم افزایش مییابد چون مهربانی کردن با دیگران باعث شکوفایی روابط اجتماعی یا احساس غرور از انجام یک عمل خوب میشود».
پژوهشهای دیگر هم نشان دادهاند که مهربانی با دیگران هم بر سلامت روانی و هم بر سلامت جسمی اثر مثبت دارد. مثلا، نتایج پژوهشی که توسط دانشگاه کلمبیا انجام شد نشان داد که انجام کارهای خوب برای دیگران باعث کاهش اضطراب افرادی میشود که از مشکل اضطراب اجتماعی رنج میبرند.
5 - به حال بدتان معنا بدهید؛ مثلاً اگر به دلیل طلاق دچار حال بد هستید، آن را این گونه معنی دار کنید که در حال گذار به یک زندگی جدید و بهتر هستید و این حال بد، برای رسیدن به حال خوب یک گذرگاه است. البته شاید نتوان همه حالات بد را معنی دار کرد. پس بهتر است به جای غمگین شدن به خاطر حال بد و بدتر کردن حال، واقعیت را بپذیرید و با حال کنونی کنار بیایید و بدانید که هیچ حالی ماندگار و دائمی نیست: "حال همه ، گاهی بد می شود و حالا نوبت من است."
منبع: سواد زندگی
18
با سلام و احترام مطلب بالا بسيار مفيد بود من در زمينه روان پويشي فعاليت مي كنم ودر اين حوزه تاكيد بر اهميت دادن به احساسات مي باشد وتوجه به انها به نظر ميرسد درج مطالب علمي به روز مي تواند جامعه پويا تر نمايد متشكرم
چهل سال است عده ای افسرده حال بی احساس براین مملکت حکومت میکنندوازاینکه این مردم شاد و پرازاحساس را روبه زوال وخمودگی میبرندهیچ ناراحت نیستند، صدا وسیمای دست نشانده باپخش برنامه های کاملن بی روح وکسالت آوریکی ازعوامل بزرگ شیوع افسردگی دربین آحادجامعه است، نامش راجامعه اسلامی گذاشته اند، بابابخداجوامع اسلامی این نیست که نه ماه ازسال را بمناسبتهای مختلف پرچم سیاه درهمه جاباهتزازدربیاد، اون سه ماه مابقی روهم به یادنه ماه قبل عزاداری کنیم، شیوخ ازبرگزاری کنسرت واکران فیلمهادرسینماهاجلوگیری میکنند،مأمورین ازلباس شخصی گرفته تا نیروی انتظامی و بسیج، همه وهمه تلاش وافردارندتاکسی صدایی برپانکند، به همه اینهاتسلط فقروگرانی و فشارهای بیکاری و اختلاس هارااضافه کنید، که ازدستاوردهای آن به ریش این مردم خندیدن آقازاده هاهم مزید برعلت میگردد.