brinkmanship یا هنر کنترلی که به جنگ نینجامد
تقابل ایران و اسراییل؛ خطرناک اما کنترل شده است/ خطر اصلی؛ بازیگران خارج از کنترل
در مورد به خصوص اسراییل و ایران بازیگرانی که میتوانند سطح تقابلها را به نقطۀ غیر قابل کنترل هدایت کنند کم نیستند. در اسرائیل عناصر راست افراطی (radical far right) دست بالا را دارند و آرزوی دیرینه شان کشاندن آمریکا به جنگ مستقیم با ایران است.
آنچه را که در طول یک سال اخیر بین ایران و اسراییل رخ داده و هنوز ادامه دارد می توان ذیل اصطلاح brinkmanship یا تقابل تهاجمی خطرناک اما کنترل شده توصیف کرد. درباره این نوع تقابل می توان 4 نکتۀ کلیدی را یادآور شد:
1. این نوع تقابلهای تا مرز جنگ به قصد نشان دادن عزم و اراده حداکثری طرفین برای دفاع از منافعشان صورت میپذیرد.
2. نکته اساسی در این به اصطلاح brinkmanshipها در هنر کنترل کردن آنهاست تا به جنگ رویارو ختم نشود. چون در تعریف این تاکتیک آن را هنر و ظرافت بهرهگیری از تقابلهای خطرناک در راستای بازدارندگی گفتهاند و اگر هر یک از طرفین نتوانند "فاعلیت خود بر مهار لب مرزی" آن را حفظ کنند ممکن است به جنگ بینجامد.
3. نمونه بارز تاریخی brinkmanship در دوره جنگ سرد در سال ۱۹۶۲ و دوره ریاست جمهوری جان اف کندی اتفاق افتاد که به بحران موشکی کوبا معروف شد که آمریکا و اتحاد شوروی تا مرز جنگ پیش رفتند و برنده آن ایالات متحده آمریکا بود.
تقابل آیزنهاور با شوروی در سالهای آغازین جنگ سرد نیز ذیل همین مقوله میگنجند.
از نمونههای متأخر این تاکتیک، می توان به تقابلهای متعدد هند و پاکستان یا چین و تایوان ( با پشتوانۀ آمریکا) وتقابلهای شبه جزیره کره اشاره کرد.
نکتۀ مهم و مشترک قابل تأمل در این «تقابلهای کنترل شده«نوعی بهرهمندی طرفین از زرادخانۀ هستهای بوده و چون در مورد کشورمان این گزینه غایب است ریسک این تاکتیک را بالا میبرد.
4. در روابط بینالملل توصیه می شود این تاکتیک خطرناک را با سیاست detente - تنش زدایی- جایگزین کنند.
چون احتمال کنترل سطح تنشها تا نقطه توقف تضمین شده نیست و ممکن است معلول پیشآمد (contingency)هایی قرارگیرد که عوامل تندرو داخلی کشورها و یا بازیگران منطقهای آنها را ایجاد و مدیریت کنند.
در مورد به خصوص اسراییل و ایران بازیگرانی که میتوانند سطح تقابلها را به نقطۀ غیر قابل کنترل هدایت کنند کم نیستند.
در اسرائیل عناصر راست افراطی (radical far right) دست بالا را دارند و آرزوی دیرینه شان کشاندن آمریکا به جنگ مستقیم با ایران است.
کافی است تصور کنید همزمان با عملیات موشکی ایران، این گروهها بمب یا موشکی را در یکی از مراکز جمعیتی منهدم کنند و کشتار صدها غیرنظامی را در خاک خود رقم بزنند!
در چنین شرایطی دیگر آن تقابل کنترل شده نخواهد بود. (مانند انفجار مرکز نظامی آمریکا در قاهره به دست واحدهای ترور اسرائیلی در سال ۱۹۵۵ و مقصر جلوه دادن دولت مصر) .
امکان چنین اثرگذاریهایی به دست بازیگران خارج از کنترل دولتها، بهرهگیری از چنین تاکتیکی را بسیار خطرناک و پرهزینه میکند و بسیار سادهانگارانه خواهد بود که هر یک از طرفین باور کند که در بهرهگیری از این تاکتیک تا نقطه کنترل فاعلیت مطلق خواهد داشت.
از این رو باید مدیریت هیجانات مطالبهگر در فضای کنونی همزمان با تلاش های دیپلماتیک و هماهنگیهای منطقهای را باید نقطه مثبت دانست چرا که در هر تصمیمی باید به احتمال دخالت عوامل خارج از کنترل توجه داشت.
چرا عاقل کند کاری ...
چه بزنی یا نزنی آخرش تهاجم خصامانه آمریکای جنایتکار واسرائیل بچه گش وکشورهای وابسته به آنها است آنها دشمن پیشرفت ودین داری جوانان پاک این مملکت هستند وچشم طمع به سرمایه های ملی به این خاک دوختندو به هر بهانه ا ی دنبال منافع خود هستند برای آنها هیچ کس ارزشی ندارد جز منافع خودشان
شرط بازی اینست که بازیگر خوبی باشی.