ادعاهای جنجالی مامور سابق وزارت اطلاعات درباره ترور رازینی و مقیسه/ قاتل افسردگی داشت و قتل شان، سیاسی نبود/ کار منافقین نبود، به آنها اعتبار ندهید/ مصباح، تاجزاده و عسگراولادی در لیست ترور/ «گروه مهدویت» در ترور رازینی در سال 77 نقش داشت نه منافقین
یک کارشناس امنیتی بر این باور است که زمینه ترور قضات رازینی و مقیسه میتواند به دلیل مشکلات معیشتی و فقر عامل آن باشد و میگوید: این قتل سیاسی نبود. مشخص نیست که او نسبت به آقایان رازینی و مقیسه دلخوریهای شخصی داشته یا ناراحتیاش نسبت به کلیت سازمان بوده است.
یک مامور سابق وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران (واجا) با اشاره به ترور علی رازینی و محمد مقیسه در دیوان عالی گفت: همکاران ما به این نتیجه رسیدهاند که این رخداد و عامل آن هیچ ارتباطی به «سازمان منافقین» نداشته است.
ناصر رضوی در گفتوگویی تفصیلی به پرسشها پیرامون ابهامات این پرونده و بعضی دیگر از مسائل مربوط به «سازمان مجاهدین خلق» پاسخ داده است.
خبرگزاری ایرنا در سال ۱۴۰۱ به بهانهی انتشار کتاب گفتوگویی با رضوی، دربارهی او نوشته بود: «ناصر رضوی از مسئولان اطلاعاتی امنیتی در نهادهای عمده کشور (اعم از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی) بوده که بیش از ۳۰ سال عمر خدمتی خویش را صرفا در حوزه التقاط و به شکلی ویژه در مبارزه با سازمان مجاهدین خلق (منافقین) طی کرده است.»
آقای رضوی میگوید: در این نوع پروندهها فشار زیادی وجود دارد که ترور به «سازمان» منسوب شود زیرا انتساب عامل قتل به «منافقین» نوعی امتیاز برای مقتولین محسوب میشود.
رضوی با نام بردن از چهرههایی همچون آقایان مصباح یزدی، مصطفی تاجزاده و عسگراولادی به عنوان برخی افرادی که نامشان در فهرست ترور سازمان مجاهدین در دههی هفتاد بود، گفت: بسیاری از این ترورها با نفوذی که در پایگاه اشرف داشتیم ناموفق بود و پیش از عملیات با تیمهای ترور برخورد کردیم البته در مواردی مثل ترور آقایان لاجوردی و صیاد شیرازی هم آنها موفق بودند.
این کارشناس امنیتی دربارهی ترور اخیر دو تن از قضات برجسته در دیوان عالی کشور گفت: فردی که مرتکب این اقدام شده هیچگونه سابقهی مرتبط با سازمان نداشته است.
بخوانید: قوه قضاییه: قاتل قاضی مقیسه و رازینی مجرد بود
عامل قتل افسردگی داشت و رستهاش به خدماتی تغییر کرده بود
او ادامه داد: این فرد افسردگی داشت و رستهاش نیز از اداری به خدماتی تغییر کرده بود و در نتیجه با کسر حقوق مواجه شده بود. او که به این جهت عصبی بود در روز حادثه پس از آقایان مقیسه و رازینی به سراغ آقای نیری رفته اما با محافظ درگیر و در نهایت کشته میشود.
رضوی دربارهی نحوهی تهیهی سلاح توسط عامل ترور رازینی و مقیسه گفت: در این باره تناقضگوییهایی وجود داشت اما واقعیت این است که او به کسی برای دریافت اسلحه مراجعه کرده اما این فرد به او سلاحی نداده و معلوم نیست که سلاح مورد استفاده را از کجا تهیه کرده است اما اینکه این سلاح متعلق به محافظ باشد درست نیست.
قتل رازینی و مقیسه سیاسی نبود
این کارشناس امنیتی بر این باور است که زمینهی قتل رازینی و مقیسه میتواند به دلیل مشکلات معیشتی و فقر عامل آن باشد و میگوید: این قتل سیاسی نبود. مشخص نیست که او نسبت به آقایان رازینی و مقیسه دلخوریهای شخصی داشته یا ناراحتیاش نسبت به کلیت سازمان بوده است.
رضوی میگوید: همین موارد به او انگیزه داده که سه نفری که در مجموعه در ردههای بالا بودهاند (نیری، رازینی و مقیسه) مورد هدف قرار دهد. متاسفانه هر دو طرف پرونده در قید حیات نیستند که تحقیقات بیشتری بتوان کرد. او در زمانی که برای زدن آقای نیری میرود با محافظ درگیر شده و خود را کشته است.
مامور پیشین وزارت اطلاعات تاکید دارد که پروندههای مشابهی نیز در سالهای دورتر وجود داشته که به «سازمان مجاهدین خلق» ارتباط داده میشد اما شواهد و اسنادی برای اثبات آن وجود نداشت.
ناصر رضوی در گفتوگو با انصاف نیوز گفت: نخستین باری که همین آقای رازینی در سال ۷۷ ترور شد اطلاعات صحنه نشانگر آن بود که این اقدام کار «سازمان» نیست. تحقیقات انجام شد و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که این ترور کار «سازمان» نبوده و در نهایت مشخص شد که «گروه مهدویت» در آن نقش داشت.
رازینی از اینکه ترور اول او کار «سازمان» نبود خیلی ناراحت شد
او دربارهی واکنشها به این موضوع گفت: وقتی که آقای رازینی در بیمارستان بستری بود به دیدن او رفتم و برایش توضیح دادم که این ترور کار «سازمان» نبوده. او خیلی ناراحت شد و گفت که من میدانم کار آنهاست و شما بیخود میگویید!
این کارشناس امنیتی گفت: از سال ۶۰ به بعد مسائل بسیاری ارتباطی به «سازمان» نداشت ولی با انگیزههای مختلف تلاش میشد به «سازمان» مرتبط شود.
او در همین باره پروندهی قتل اقوام یکی از مسئولان وقت را به عنوان مثال مطرح کرد و در توضیحات بیشتر دربارهی آن گفت: مقتول در جزیرهی کیش مسئولیتی داشت و خانمی او را با چاقو کشته بود و ماجرا را به «سازمان» منتسب کرده بودند. ما بررسی کردیم و دیدیم که کار آنها نبود.
رضوی واکنش به این پرونده را شبیه به پروندههای مشابه دیگر دانست و گفت: آن مسئول خیلی ناراحت شد و توهین کرد و گفت افرادی که پرونده را بررسی کردند خودشان نفوذی و مرتبط با «سازمان» هستند. این در حالی بود که مقتول دوست همسر این خانم بود و قصد تجاوز به همسر دوستش را داشت که آن خانم هم از خود دفاع کرد و با چاقو او را زد.
عامل تیراندازی به هاشمی هم ارتباطی به «سازمان» نداشت
این مامور سابق وزارت اطلاعات به پروندهی تیراندازی به هاشمی رفسنجانی در حرم امام در بهمن ۷۲ نیز اشاره کرد و گفت: عامل این اقدام هم ارتباطی به «سازمان منافقین» نداشت اما اصراری وجود داشت که او به «سازمان» منتسب شود.
او دربارهی جزییات این پرونده گفت: فردی به نام موسوی سلاح را برای کوروش نیکاختر به محل نماز آورده بود و آن را تحویل او داد. نیکاختر هم شلیک کرد اما اسلحه خفیف بود و گلوله بُرد چندانی نداشت. آن زمان به دلیل مسئولیتی که داشتم فشار زیادی روی من بود تا اعلام کنم که این اقدام کار CIA و موساد و «منافقین» است.
رضوی در ادامه گفت: ما هر چه سوابق نیکاختر و موسوی و صلصالی (به عنوان کسی که آنها تحت تاثیر او بودند) را بررسی کردیم هیچ ارتباطی بین آنها و سرویسهای خارجی و یا «سازمان» پیدا نکردیم.
این مامور سابق واجا گفت: در این پرونده کار به جایی رسید که از یکی از شاگردان کابوک [که به پدر هیپنوتیزم ایران معروف است] هم کمک گرفتند تا شاید با این ابزار آنها به این موضوع اعتراف کنند. البته من اعتقادی به این مسئله نداشتم و نتیجه هم نداد.
در دولت خاتمی یا پزشکیان که شعارهایی همچون تنشزدایی یا آزادیهای اجتماعی و مانند آن در حاکمیت مطرح میشود اقبالی به چنین جریانی نخواهد بود و رجوی و امثال او مجال بروز و ظهور پیدا نمیکنند
او ادامه داد: ما در این مورد تحت فشار مستمر بودیم و مدعی بودند که آقای هاشمی از اینکه که بگویید اقدامی فردی بوده ناراحت است. این در حالی بود که این فرد خبرنگار نشریهای بود که در سیستان و بلوچستان، خوزستان و جاهای مختلف میرفت و فقر و محرومیت حاکم بر این مناطق را میدید.
رضوی گفت: صلصالی به او میگفت هاشمی مالک فلان بانک است و هزاران هکتار باغ پسته و ثروت فراوانی دارد. با شنیدن این حرفها و آن وضعیت فقری که دیده بود دچار تعارض میشود و در نهایت تصمیم گرفت هاشمی را ترور کند. هر طور بررسی کردیم به این نتیجه نرسیدیم که ارتباطی با «سازمان» و یا سرویسهای خارجی دارد.
این مامور پیشین امنیتی گفت: با وجود فشارها به کاری که داشتیم خیانت نکردیم و زیر بار فشارها نرفتیم. اعلام کردیم انگیزهی این فرد شخصی بوده است. در نهایت هم آقای هاشمی شکایت از جنبه خصوصی پرونده را ادامه نداد.
رضوی در مثال دیگری گفت: موردی بود که فردی اسلحهاش را تحویل داد و گفته بود با «سازمان» ارتباط دارم و از طرف آنها ماموریت دارم که افرادی را ترور کنم. با او مصاحبه کردم پس از اینکه چند جمله رد و بدل شد به او گفتم وقتی با «سازمان» ارتباطی نداری چرا دروغ میگویی؟! او در واکنش با گریه گفت طلبکار دارم و دنبالم هستند. به ارومیه رفتم و از آنجا اسلحه تهیه کردم تا به زندان بروم. اینطور بهتر است!
انتساب ترورها به «سازمان» به نفع آنهاست
این کارشناس امنیتی در پاسخ به این سوال که «آیا انتساب این رخدادها به نفع سازمان مجاهدین خلق بوده و یا به ضرر آنها؟»، گفت: این کار به نفع «سازمان» تمام میشود. کاری را به آنها منتسب میکنید که در توان «سازمان» در شرایط فعلی نیست. البته اگر در توانشان بود این کار را انجام میدادند بدون آن مسئولیت آن را بپذیرند.
بخوانید: دادستان انتظامی قضات: قاتل ۲ قاضی، از منافقین خط میگرفت
مامور سابق وزارت اطلاعات گفت: با چنین کاری صرفا به آنها اعتباری داده میشود به شکلی که گویا در این سطح نفوذ دارند و میتوانند چنین تروری را طراحی و اجرا کنند در حالی که آنچه رخ داده ارتباطی به آنها نداشته است.
او با اشاره به پروندهی قتل رازینی و مقیسه دربارهی احتمال تغییر موضع اولیه دربارهی انتساب آن به سازمان مجاهدین خلق گفت: بعید میدانم که تغییری رخ دهد. به این دلیل که مسئولان از ابتدا موضع گرفتند و تغییر این موضع مقاومتی را هم از طرف خانوادهی مقتولین بروز خواهد داد.
در دولتهای میانهرو «سازمان» مجال بروز و ظهور پیدا نمیکند
رضوی در تحلیلی دربارهی نسبت میان دولتهای میانهرو و عملکرد «سازمان مجاهدین خلق» گفت: در دولت خاتمی یا پزشکیان که شعارهایی همچون تنشزدایی یا آزادیهای اجتماعی و مانند آن در حاکمیت مطرح میشود اقبالی به چنین جریانی نخواهد بود و رجوی و امثال او مجال بروز و ظهور پیدا نمیکنند.
این کارشناس امنیتی با اشاره به رفتار این سازمان در دولت سیدمحمد خاتمی گفت: خاتمی و دولت او از سوی مسعود رجوی فتنه نامیده میشد و نخستین بار این واژه از طرف او به ادبیات سیاسی ایران وارد شد. او میگفت خاتمی میخواهد ما را با شعارهای خودمان خفه کند.
او ادامه داد: خاتمی توانسته بود «سازمان» را خلع شعار کند. طرح شعارهایی مثل آزادی، جامعه مدنی، تنشزدایی با جهان، عدم مخالفت با مدرنیته و توسعه از سوی حکومت در عمل به معنای مرگ «سازمان» است و از طرف دیگر هر چه شرایط به سمت امنیتی و سختگیری برود شرایط به نفع آنها خواهد بود.
«سازمان» از شکاف میان ایران و غرب استفاده میکرد
رضوی با بیان اینکه «سازمان از شکاف میان ایران و غرب استفاده میکرد وفعالیتهای خود را در اروپا و آمریکا شکل میداد»، گفت: در آن زمان در عراق هم هنوز در شرایط پایداری نرسیده بودیم و روابط بین دو کشور تنشآلود بود.
مامور سابق وزارت اطلاعات ادامه داد: بنا بر همین موارد میدانستیم که رجوی میخواهد میز را به هم بزند و تنها راهش هم ترور و ایجاد شرایط امنیتی بود تا دولت را با شکست مواجه کند، جذب نیرو مشروط بر حاکم شدن درگیری و شرایط امنیتی است.
او دربارهی ترورهای آن زمان گفت: «سازمان» از سالهای ۷۷ و ۷۸ ترورها را شروع کرد. در آن زمان به لیستی دست پید کردیم که بر اساس آن «سرخط جناحها» از اهداف ترور بودند.
مصباح، تاجزاده و عسگراولادی در لیست ترور «مجاهدین خلق»
رضوی با نام بردن از چهرههایی همچون آقایان مصباح یزدی، مصطفی تاجزاده و عسگراولادی به عنوان برخی افرادی که نامشان در این فهرست بود، گفت: بسیاری از این ترورها با نفوذی که در پایگاه اشرف داشتیم ناموفق بود و پیش از عملیات با تیمهای ترور برخورد کردیم البته در مواردی مثل ترور آقایان لاجوردی و صیاد شیرازی هم آنها موفق بودند.
او با بیان اینکه «در دولت خاتمی درخواست دادیم قرارگاه اشرف را بزنند»، گفت: در شورایعالی امنیت ملی برای توضیح این موضوع رفتم و گفتم که آنها طبق اطلاعات ما در این تاریخ جلسهای دارند و می توانیم بزنیم. خاتمی از افراد حاضر پرسید که آمادگی این کار وجود دارد، که آنها پاسخ مثبت دادند و به قرارگاه اشرف حمله شد.
«سازمان» در دی ۹۶ پشت درگیریهای جناحها پنهان شد
رضوی با تاکید بر اینکه در حوادث سالهای ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ نیروهای «سازمان» حضور میدانی نداشتند، گفت: در اتفاقات دی ۹۶ آنها پشت درگیریهای جناحها پنهان شدند و از طریق تحریک جناحها و حضور در شبکه های اجتماعی فعال بودند.
او میگوید در سال ۱۴۰۱ هم شاهد همین شکل فعالیت آنها بودیم و ادامه میدهد: در آن سالها هم آنها حضور فیزیکی نداشتند.
مامور سابق وزارت اطلاعات با اشاره به حوادث پس از انتخابات ۸۸ گفت: در تظاهرات دو تا سه میلیونی ۲۵ خرداد و دیگر تجمعات حتی یک شعار هم به نفع «سازمان» داده نشد.
رضوی با بیان اینکه «در سطح جامعه گرایشی به نفع آنها دیده نمیشود و تلویزیونشان هم مخاطب چندانی ندارد»، گفت: هنگامی که پلیس آلبانی به مقر آنها حمله برد و کامپیوترهایشان را جمع آوری کرد، آمریکاییها هم از این اقدام آلبانی حمایت کردند و گفتند «سازمان» شرایط آلبانی را رعایت نکرده و پایگاه و مقبولیتی هم در ایران ندارند.
او ادامه داد: البته با توجه به اتفاقات اخیر سوریه از نظر تحلیلی میتوان گفت که برای غربیها خیلی اهمیت ندارد که یک گروه سابقهی تروریستی داشته باشد و از فردی داعشی که تروریست بوده و بشار را سرنگون کرد استقبال میکنند و چهرهی مقبولی به او میدهند. شاید اگر «سازمان» هم قدرتی از خود نشان دهد بگویند چه اهمیتی دارد سابقهی چریکی و تروریستی داشتهاند و ضدآمریکایی بودند!
او دربارهی حضور برخی مقامهای آمریکایی در نشستهای سازمان مجاهدین خلق گفت: این موارد حمایت غیر رسمی و غیر دولتی از «سازمان» است. پمپئو یا بولتون و بسیاری دیگر چند هزار دلار دریافت میکنند و در جمع آنها سخنرانی میکنند و فحشی هم به جمهوری اسلامی میدهند و آنها را در سخنرانی حمایت میکنند. این نشانهی حمایت «دولت آمریکا» نیست.
آمریکا با جمهوری اسلامی به نسبت رضا پهلوی و «مجاهدین خلق» راحتتر کار میکند
رضوی با بیان اینکه «آمریکا با جمهوری اسلامی به نسبت رضا پهلوی و «مجاهدین خلق» راحتتر کار میکند»، گفت: البته گاهی هم شرایط متفاوت میشود و مثلا رئیس جمهور فرانسهای که در گذشته اعضای «مجاهدین» را دستگیر کرده بودند در دورهای هم با فردی مثل مصی علینژاد در کاخ الیزه دیدار کرد.
او ادامه داد: البته حتی در همان مقطع زمانی هم با سازمان این همراهی را نداشت زیرا آنها چهرهای تروریستی دارند و به محض اینکه همراهی نشان دهند تحت فشار رقبای سیاسی خود قرار خواهند گرفت. به همین خاطر هیچ دولت رسمی با اینها ملاقاتی نداشته و حتی روابط اسرائیل با آنها هم در خفا بوده است.
مامور سابق وزارت اطلاعات گفت: «سازمان» و اعضای آن فسیل شدهاند و بنا بر شرایط تازه هیچ تغییر نکردهاند. وضعیت آنها از این جهت صد برابر بدتر از برخی از ماها است و در دوران بلوک شرق و بلوک غرب و جنبشهای چریکی باقی ماندهاند که نشانگر عدم تطبیق با شرایط فعلی است.
ناصر رضوی در پایان دربارهی چرایی انتساب قتل قاضی رازینی و قاضی مقیسه به «سازمان مجاهدین خلق» گفت: به جز این چه می توان گفت؟ جز اینکه این اتفاق را به دشمن ارتباط داد چه میتوان کرد؟ وقتی که به دشمن ربط میدهند باید این دشمن را هم معرفی کنند. در نتیجه دشمن را «سازمان» معرفی میکنند زیرا منفورتر است و هیچ تفاهمی با جامعه ندارد. بهتر است که در این موارد بیشتر بررسی شود و پس از بررسی به صورت دقیق توضیح داده شود.
او با تاکید بر این که «سازمان که پایگاه اجتماعی و مقبولیتی ندارد»، ادامه داد: سخت است که گفته شود عامل قتل دچار فقر بود، اگر اینطور باشد مورد تبدیل به معضل و مسئلهی خودمان میشود و به عملکردهای خودمان برمیگردد.
به جون شماها باور کردیم
اگر علت افسردگی بوده خب خدا بیامرزتش چون دست خودش نبوده دیگه
وا به همه اینا افسرده می گن .
ملت چیزی را باور میکنند که شعورشان میگوید الحمدالله سطح فکری وفهمی ملت نسبت به گذشته خیلی رشد کرده است
باید با انصاف اعتراف کرد باتوجه به شرایط پیرامونمان درمنطقه این لطف امام زمان عج است که اجازه داده نمی شود تروریستها به مردم وکشور صدمه بزنند
معلوم است با انسان منطقی و آگاه مصاحبه شده
از کجای حرفش فهمیدی منطقی و آگاهه؟
اینکه میگویند کار محافظ بوده که فرار هم کرده و آبدارچی را قربانی کردند چقدر درسته ؟
به دل نشست/منافقین وچه به این غلطا
نگاه نکن کی کرده بروببین چی کرده
معیشت ملت شریف وفرودست ایران را گروگان گرفته اید همه اقشار مختلف جامعه ایرانی زیر بار گرانی له شدیم آیا کشت و برداشت سیب زمینی پیاز گوجه فرنگی بادمجان و میوهجات با دلار محاسبه شده است پس چرا یارانه نقدی و حقوق ملت با ریال محاسبه می شود آیا ملت عراق مهم تر از ملت ایران هستند نزد حاکمان ایران؟؟؟ قیمت کدام کالا ارزان شده که حقوق ضارب را کم میکنند؟
چقدر آدم تند رویی هستی . مردم عراق خودشون آنقدر زمین کشاورزی دارند اسم آنها را می گی
قدیم از نام امامان آرامش بود و مثل اصول اخلاق انگزن الان ادارات اینهمه بی عهدی قتل خشونت تخریب خاک نبود ..هی عراق می گی ..دنبال اصول فروید و برج سازی هستید و باغچه و کاشت گوجه ..را مسخره می کردید ..
از همان نام حضرت ابوالفضل مردم عراق باز باغ و کشاورزی میفهمند نه اینکه مزرعه اش برج کنه
عراقی باز یه چای عراقی دست آدم می ده همشهری فقط می گه بفرما آب
احسنت چه تحلیل واقع گرایانه ای ، در اینکه ملت از حکومت عاصی شده ومتنفر هستند شکی نیست ولی مجاهدین هم هیچ اقبالی در جامعه ندارند
هر درست بجا
منافقین کثیف ترین انسانها هستنداما متاسفانه مسولین ما برای شانه خالی کردن ازمشکلاتی که برا مردم درست کرده انددنبال دشمن فرضی میگردند
توی باغ نیستی ادارات همان اصول روانی افسرده گفتن منافق را بلغور می کنند
هیچوقت با مردم خود و دنیار روراست و شفاف و صادق نبودید و همواره شیوه پنهانکاری و انکار و تکذیب و دروغ را شیوه کارتان کردید... کمی به شعور مردم و افکار عمومی احترام بگذارید و نشان دهید انسانیت پیشه کردید لطفا ..
سفیدشدیی از منافقین و تروریست های وابسته به اسراییل و آمریکا با تکیه بر " مامور سابق اطلاعات" عین خیانت است.
فرزند شهید می گوید قاتل به بهانه جراحی دو بار در خارج از کشور آموزش ترور دیده است آن وقت به سبک کشف حجاب کنندگان که با بهانه مشکل روانی داشت آزادشان میکنند برای سفیدشویی میگویید مشکل عصبی داشت افسرده بود!!!!
اگر افسرده بود چرا نرفت پدر و مادرش را قتل عام کند؟!
ماجرا شد همان ماجرا بچه و خوردن موز میوه فروش محل که وقتی به پدر بچه اعتراض کرد گفت بچه من دیوانه است و فروشنده گفت اگر دیوانه است چرا پیاز نمیخوره و هر روز موزها رو میخوره!
دقیقا
اون هم از طرف یک مامور اطلاعاتی
به بچه و جوان و پیر روانی می گید !!!تربیت اصول فروید ..معمولا اونی که روانی گفته رو می کشند لابد
افسردگی قبول ،اما اینها تحت لوای کدام قانون افسرده شده اند.آیا خودتان مقصر نیستید؟
کتابهای دبستان را نگاه کنید که ذره ای جذابیت ندارند و سبب نشاط نمیشوند!
این چه بساطه افسردگی فلان .لابد از همین انگ ها اینطور شده و ازقرص های عارضه قتل خورده .چرا قدیم که قحطی هم می آمد یک مورد هم اینطور چیزها نبود .از سمتش انداختند آبدارچی و ...
بقول فردسی پور ، اجازه بدید قانع نشیم!!!
آهان این هم به اصول افسرده گفتن و انگ زدن مربوط بوده .لابد از قرصهای فرویدی هم می خورده.قدیم که این چیزها نبود قتل نبود
و این قصه سرررری دراززززززز دارررررد
بهتره به منافقین بگین کثافتین
خدا میداند علت چه بوده حرف درست که نمیزنید
عجب :/
اگر فقر دلیل قتل باشه پس در کشور ۶۰الی ۷۰میلیون قاتل بالقوه داریم ....
اکثراً تو سری خور هستیم با اینکه زیر فشار حداکثری ب سر میبریم
مگه تروریست اعتبار داره که میگین به منافقین اعتبار ندید؟
کارمند بازرسی بجای نامه خواندن بلند سر. آدم داد می زنه به اون افسرده نمی گن !!!ناراحت اش کردن
کسی را به خاطر افسردگی از قسمت اداری به خدماتی نمیفرستند. درطبقه سوم چه اتفاقی افتاده ؟ یعنی آبدارچی نمیدانسته قاضی سوم به محل کار آمده یانه ؟ آیا خودکشی کرده یا کشته شده ؟ اسرار زیادی بوده و هست ...
اگه بامش کوتاه باشه همه کار می کنند.
تحلیل شما باورپذیرتر از سایرین هست که این ترور را به منافقین حقیر شده می چسبانند. بجای آنکه به درمان فرد بپردازند بیشتر وی را عذاب داده اند.به هر حال اینها را مقصر میدانسته.
کدوم منافقین
چطوراستخدام بود نهعزیز
اگر نطر ابن کارشناس درست باشد وصعیت دو قاصی از لحاظ شهید شدن چه اعتباری خواهد داشت چون دشمن کشور و ملت ایران نکشته و توسط یک افسرده و فقر مالی کشته شد هاند عنوان شهید باید اطلاق شود یا عنوانودیگری
اگه حرف های رضوی (مامور سابق وزارت اطلاعات به پروندهی تیراندازی به هاشمی رفسنجانی در حرم امام در در بهمن ۷۲ ) درست باشه!/ واقعا وای بر آنهایی که با مظلوم نمایی و بازی های سیاسی از اکبر و امثالش برای ما نوجوان های آن دوران چه قهرمان و پهلوانی ساخته، و پرداخته کردند.؟ که مثلا: ایشون (امیر کبیر و...) به خاطر ویژگیهای فلان و بهمان شخصیتی اش، فرد تیر انداز (منافق ) را بخشیده، و... الخ..، در صورتی که طبق ادعای رضوی مامور مسئول پرونده مورد نظر، منافقی و سازمانی...در کار نبوده، و اصولا قضیه از زمین تا آسمان فرق داشته؟ طبق اد۵ای رضوی: واقعیت اینکه، عده ای برای ما نوجوان های آن موقع یک چیزهایی دیگه تعریف و تبلیغ کردند، و... ولی ظاهرا اصل ماجرا چیز دیگه ای بود!!! از یکسو: بحث مطالبه گری فردی دلسوز نسبت به ثروت زیاد و داشتن باغهای پسته و املاک چند هکتاری ...، مش اکبر به عنوان مقام بلند پایه کشور(ظاهرا در آن زمان کسی جرات بیان و پیگیری اینگونه مطالبه گری را نداشته!) و از سویی دیگر: مساله اصلی مشکل فقر، نداری و مصائب متعدد مردم ایران به خصوص کفر و چادر نشینان ایران بوده، (که باز هم به هر دلیلی امکان بسط و گسترشش این واقعیان نبوده!) و الخ../ تازه طبق اظهارات رضوی: آقای فداکار و قهرمان دوران نوجوانی ما، از اینکه گزارش ترورش به منافقین نصبت داده نشده، ناراحت و طلبکار هم شده، و این مانور تحت فشار و.. قرار داشته!!!!!! (واقعا چی می کرده، این قهرمان و پهلوان ما!!! و واقعا که چه روزگاری داشته ایم، ما؟؟ *** واقعا سبک زندگی امام رحمت ا... و رهبری کجا؟؟؟ و اوضاع و احوال و زندگی برخی از اطرافیان.. کجا؟؟؟؟!!!******* با تمام این اوصاف ما به یک حق و واقعیت باور داشته و امید فراوان داریم، که: قطعا در روز حساب و کتاب الهی شخصیت واقعی همه کس ( راستگو و دروغگو، راست کردار و درست کردار، خواه اکبر باشد، خواه رضوی ) آشکار شده، و همه باید در پیشگاه عدل الهی جوابگو باشیم.
درود ب شرف این مامور سابق،،اگه همه مثل این فرد فکر میکردن،،الان خخخخ از مشکلات نبود،،،ولی حیف امثال این مامور همیشه زیر فشار هستند،،بخاطر صداقت و راستگوی،،،من درک میکنم
کارمند را از اداره به آبدارخانه بیاندازی افسرده بگی معلومه اون کار را می کنه ..
ترور قاضی مقیسه و قاضی رازینی با برنامهریزی موساد اجرا شده اما آنقدر حساب شده بوده که درک و تحلیل آن برای همه آسان نیست . کلیه ترورها در ایران توسط موساد هماهنگی و اجرا میگردد .
دیگه نتیجه شب و روز روان روان کردن تونه..داره می گه هی بهش افسرده میگفتن و می گفتند برو آبدار خونه و حقوق اش به یک سوم رسیده
سانسور نکن
اگر افسردگی منجر به قتل شود که وامصیبتا از اینهمه جوان افسرده و پریشان و ناکام !
پس حالا باید عامل افسردگی قاتل را مجازات کنند !