متغیرهای بیرونی مؤثر در افول هژمونی و قدرت جهانی آمریکا
هر شکست آمریکا در جهان به عنوان پس زمینه تصور هژمونی در حال افول آمریکا را تقویت می کند. آن چه که افول دوران نظم آمریکایی را بیشتر مشهود می سازد ظهور و پیدایش روزافزون کانون های مقاومت در نقاط مختلف دنیاست.
مقدمه
با ظهور جهان چندقطبی و تشکیل نظم نوین جهانی، هژمونی آمریکا نیز در سراشیبی افول قرار گرفته است. در یک دهه اخیر مجموعه ای از متغیرها از جمله ظهور رقبای منطقه ای در مقابل آمریکا، منجر به افول هژمونی آمریکا شده است.
در سطح بین المللی به لحاظ ادراکی، آمریکا مجبور به استفاده از خشونت و قدرت عریان شده که نشانه کاهش وجه ذهنی و اقناعی قدرت هژمونیک می باشد. از سوی دیگر روسیه از اوایل قرن بیست و یکم به واسطه درایت و استقامت پوتین مجدداً تبدیل به بازیگری بین المللی شده که بحران سوریه نماد این مدعاست. همزمان چین در بسیاری از عرصه های تولیدی و اقتصادی گوی سبقت را از ایالات متحده ربوده است.
کره شمالی و ایران برنامه هسته ای خود را با وجود مخالفت آمریکا متوقف نکرده اند. شکست های آمریکا در جنگ افغانستان و عراق همراه با ناتوانی آمریکا برای نفوذ در بحران سوریه باعث شده بسیاری از کشورهای منطقه با روسیه متحد شوند. هر شکست آمریکا در جهان به عنوان پس زمینه تصور هژمونی در حال افول آمریکا را تقویت می کند. آن چه که افول دوران نظم آمریکایی را بیشتر مشهود می سازد ظهور و پیدایش روزافزون کانون های مقاومت در نقاط مختلف دنیاست.
آمریکا و شکست در سطح منطقه ای و بین المللی
هنگامی که بحث از شکست آمریکا در سطوح مختلف می شود، منظور، شکست و ناکامی در ابعاد بین المللی و منطقه ای است. در این فرایند می توان به موارد زیر به عنوان عمده ترین رقبا آمریکا و همچنین مهم ترین شکست های ایالات متحده نام برد.
۱. روسیهروسیه با اطمینان مشغول احیای خود به عنوان یک قدرت جهانی در تشکیل نظم نوین جهانی است. بحران اوکراین و به ویژه مسئله «کریمه» منجر به رویارویی آشکار میان روسیه و غرب شده است. بحث تحریمهای غرب علیه روسیه به خاطر پشتیبانی روسها از استقلالطلبان اوکراین میدان دیگری است که از آن به عنوان میدان شکست آمریکا یاد می شودکه به رغم حمایت کشورهای حوزه بالتیک و لهستان از تحریمهای روسیه، طیف گسترده دیگری از کشورهای اروپایی با ادامه تحریمها مخالفاند. نقش فعال روسیه بعد از روی کار آمدن پوتین در قبال تصمیم های جهانی و در قالب سازمان های بین المللی حاکی از خشم روسی ها و بیداری آن ها از خواب زمستانی بعد از جنگ سرد دارد. به طوری که وتوی پیشنهادها و تصمیم های آمریکایی دیگر یادآور فضای جهان تک قطبی نیست و جایگاه آمریکا را به شدت دچار آسیب پذیر نموده است و اتحاد چین و روسیه همواره حساسیت و هراس دولتمردان آمریکا را برانگیخته است.
۲. ایرانایران روابط نزدیکی با روسیه و چین برقرار کرده است. اخیراً ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه و حسن روحانی رئیس جمهور ایران توافق کردند که مسکو دو نیروگاه اتمی در ایران بسازد. همچنین بحران اوکراین و سوریه باعث همگرایی بیشتر منافع و اهداف ژئوپولیتیک و مقاومت در برابر هژمونی آمریکا در خاورمیانه شده است. افزون بر اینها، توسعه مناسبات بین کشورهای منطقه آمریکای لاتین و روسیه، چین و ایران تلاشهای آمریکا برای منزوی کردن رهبران آمریکای لاتین با شکست مواجه کرده است.
۳. چینچین سیاست خنثی سازی تاکتیک های ژئوپلتیکی آمریکا را در دستور کار سیاست خارجی داده است. طبق پیش بینی ها در پنج سال آینده حجم اقتصادی چین به عنوان اصلی ترین رقیب آمریکا به بیش از ۱۵ هزار میلیارد دلار خواهد رسید، لذا چین خواهد توانست خود را به عنوان قدرت اول اقتصادی جهان مطرح سازد. شکست بعدی آمریکا تأسیس بانک توسعهای جدید چین و اضافه شدن یوآن پول ملی چین به سبد ارزی صندوق بینالمللی پول می باشد. از طرفی حتی متحدان نزدیک آمریکا مانند اتریش و کرهجنوبی هم به هشدارهای واشنگتن توجه نکردند و دست همکاری به سمت چینیها دراز کردند.
از سال ۲۰۱۰ تنش های استراتژیک میان چین و آمریکا و بی ثباتی منطقه ای بطور قابل توجهی افزایش یافته است. منبع ژئوپلتیکی این افزایش تنش به آخرین تحولات در رشد چین مربوط می شود. چین در عرصه جهانی، قدرت خود را ثابت کرده است. این کشور دارای رشد اقتصادی ۹ درصد در سال می باشد. بزرگترین تولید کننده و صادر کننده کالا بوده و حدود ۳ تریلیون دلار از ذخایر اوزراق قرضه آمریکا را در دست دارد. تهدیدات اقتصادی و ژئواستراتژیک در حال رشد چین منجر به کاهش افول هژمونی آمریکا می شود.
۴. سوریهمسئله سوریه نیز یک چالش عمده برای سیاست خارجی آمریکا است. در بحران سوریه، آمریکا به رغم فشار دوستان منطقه ای خود همچون عربستان، قطر، ترکیه و ... ناتوان از اقدام نظامی و یا حتی یافتن یک راه حل مورد توافق همه طرف ها است.
بحران سوریه، افول جدی هر دو وجه قدرت فیزیکی (مخصوصاً نظامی) و اقناعی دیوار هژمونیک آمریکا است. اعتماد به نفس بازیگران منطقه ای و بین المللی متحد دولت سوریه از جمله روسیه و ایران که بیانگر سطح قدرت آن هاست از دیگر نشانه های افول قدرت هژمونی آمریکاست. آمریکا مجبور شده از مواضع اولیه خود در سوریه عقبنشینی کند و از منافعش دست بکشد. برنامه های ایالات متحده در مبارزه با داعش در موصل، رقه، حلب همه نشانههای شکست سیاست خارجی واشنگتن در خاورمیانه هستند. با وجود تلاش های آمریکا برای ساقط کردن دولت بشار اسد از طریق حمایت حمایت مالی و نظامی از تروریست ها دولت بشار اسد همچنان در قدرت باقی مانده است.همچنین مداخله مثبت روسیه مانع حمله آمریکا به سوریه شده است.
۵. افغانستان و عراقیکی از مسائلی که در سیاست خارجی آمریکا در سال های گذشته برجسته بود، مسئله افغانستان و اعلام این مطلب بود که آمریکا و متحدانش تا پایان سال ۲۰۱۴ حتماً افغانستان را از نظر نظامی تخلیه خواهند کرد. جنگ افغانستان در سال ۲۰۰۱ و اشغال نظامی عراق سال ۲۰۰۳ بعد از تحولات یازده سپتامبر یک جنگ پرهزینه را به آمریکا تحمیل کرد. حمله نظامی آمریکا به افغانستان و عراق نه تنها به نتایج مطلوب نرسید بلکه افزون بر هزینه های انسانی ناشی از جنگ در عراق و افغانستان، هزینه های مالی سرسام آوری نیز روی دست آمریکا گذاشت.
این حملات باعث ایجاد یک دولت شیعی طرفدار ایران در عراق و نزدیکی بیشتر به تهران شد. حمله نظامی به افغانستان، عراق و لیبی بی نتیجه بوده و با اطمینان می توان گفت سیاست آمریکا در ۱۵ سال گذشته نتیجه معکوسی داشته است و نقش مهمی در کاهش نفوذ و قدرت آمریکا در منطقه ایفا کرده است. طبق نظرسنجی ها بیش از ۵۲ درصد مردم آمریکا معتقدند عملیات نظامی آمریکا در افغانستان و عراق برای رسیدن به اهداف خود شکست خورده است. نکته مهمتر این است که آمریکا با لشکرکشی به منطقه برای مبارزه با به اصطلاح بنیادگرایی و تروریسم نه تنها موفق به شکست و برچیدن این دو نشد، بلکه منجر به افزایش تروریسم و بنیادگرایی در منطقه نیز شده است.
۶. مصرعبدالفتاح السیسی رئیس جمهور مصر اولویت سیاست خارجی خود را به دوری از آمریکا و ایجاد روابط نزدیک تر با سایر قدرت های جهانی قرار داده است. السیسی در گفتگویی با پوتین گفته بود:
«آماده همکاری نزدیک تر با روسیه در مسائل دو جانبه و دستور کار بین المللی است.دو کشور توافق کردند سطح روابط تجاری، مالی، سیاسی و نظامی خود را افزایش دهند. همچنین توافق کردند تمرینات نظامی مشترک ضد تروریسم را انجام دهند».
۷. آلبانوعی دیگر از منطقه گرایی ضدهژمونیک نیز در عرصه جهانی شکل گرفته است که عمده ترین آن در قالب الگوی همگرایی «آلبا» در آمریکای لاتین است. ایدئولوژی آلبا ترکیبی از ناسیونالیسم، استعمارستیزی، ضدیت با سرمایه داری و آمریکاستیزی است که به طور کلی هژمونی آمریکا را به چالش می کشد.
۸. بریکسدر حوزه قدرت های نوظهور، بلوک بریکس متشکل از برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی، نشانه ای جدی از افول قدرت هژمونیک آمریکا در سطح جهانی است. برای نمونه در دور اخیر مذاکرات این بلوک، چین و برزیل توافق کرده اند که سالانه تا مرز ۳۰ میلیارد دلار تبادل تجاری را با ارز ملی خودشان انجام دهند که این دقیقاً به چالش کشیدن دلار به عنوان پول رسمی است که به موازات به چالش کشیده شدن آن بوسیله یورو در اروپاست. این نمونه ها چالش برای فرآیند نهادسازی نظم هژمونیک آمریکا را نمایش می دهد.
کلام پایانی
همچنان که در سطور ابتدایی اشاره شد و به نمونه هایی از ظهور بازیگران قدرتمند در سطح نظام های منطقه ای و بین المللی هم پرداخته شد، آمریکا امروزه هژمونی اصلی خود را در نظام بین الملل با توجه به ظهور قدرت های جدید از دست داده و در نگاه کلان نظام بین الملل سیستم موجود از تک قطبی به چند قطبی تبدیل شده است؛ موضوعی که قبل از هر چیز نشانگر افول قدرت و هژمونی و سیطره بین المللی آمریکا در دنیا است.
رامین
منبع: طنین
15