آیا ترامپ با کارت مرکل بازی میکند؟
پیش از این که انگیزه های شخصی ترامپ در خصوص خروج دوازده هزار نیروی نظامی امریکا از آلمان مورد مطالعه قرار گیرد، باید به پیشینهی این تصمیم و روندی که دولت های آمریکا تاکنون در پیش گرفته اند، پرداخت.
محمد زارعی پژوهشگر مسائل آلمان و اروپا در خبرآنلاین نوشت:
ترامپ مدتهاست که در پی عملی کردن آخرین وعده پساانتخاباتی و سیاست خارجی خود پیش از آزمون مجدد در ماه نوامبر است.
رئیس جمهور امریکا با وعدهی خروج یک سوم از نیروهای ایالات متحده از آلمان بار دیگر روابط فراآتلانتیک را به چالش کشید. به طور حتم این تصمیم پیامدهای متعددی در حوزههای امنیت، اقتصاد و حتی فرهنگ در روابط میان آلمان و امریکا و همچنین متحدان این دو کشور خواهد داشت که ممکن است قابل جبران نباشد و یا بازگشت به آن مدت ها به طول بیانجامد. در تبیین این رخداد یکی از خطاهایی که اغلب کارشناسان مرتکب آن می شوند، این است که این اقدام ترامپ را تنها در قالب رفتارهای شخصی و غیر قابل پیش بینی او می بینند، در صورتی که مانند بسیاری از موضوعات، روسای جمهور دیگر قبل از ترامپ نیز این سیاست را در پیش گرفته و یا آن را در چشم انداز دوره کاری خود در نظر گرفته بودند. در حقیقت بسیاری از اقدامات ترامپ (صرف نظر از اختلافات تاکتیکی یا تفاوت در جزئیات) ادامه یا استمرار سیاست های روسای جمهور پیشین در امریکا بوده اند.
پیشینه تاریخی خروج نیروهای نظامی از آلمان
پیش از این که انگیزه های شخصی ترامپ در خصوص خروج دوازده هزار نیروی نظامی امریکا از آلمان مورد مطالعه قرار گیرد، باید به پیشینهی این تصمیم و روندی که دولت های امریکا تاکنون در پیش گرفته اند، پرداخت. خروج نیروهای امریکایی از آلمان - که در پی جنگ جهانی دوم و در جریان اشغال این کشور در آن ساکن شده بودند - از سال 1985 و پیش از پایان جنگ سرد و فروپاشی دیوار برلین آغاز شد. تا آن زمان حدود 247 هزار نیروی نظامی امریکایی در آلمان حضور داشت. اما در ادامه تا سال 1990 این عدد به حدود 227 هزار نفر رسید. پس از فروپاشی دیوار برلین طبق توافقی که بین آلمان غربی و شرقی از یک سو و نیروهای متفقین (شوروی، فرانسه، بریتانیا و امریکا) منعقد شد، این کشورها متعهد شدند که نیروهای نظامی خود را از خاک آلمان خارج کنند. بر خلاف سایر کشورها که بلافاصله و تقریبا تمام نیروهای خود را از آلمان خارج کردند، ایالات متحده تا سال 2000، تعداد نیروهای خود را تا حدود 70 هزار نفر کاهش داد. تنها در دوران رئیس جمهور بوش پسر بود که امریکا باز هم نیروهای خود را کمی افزایش داد، اما از سال 2005 خروج نیروهای امریکایی از آلمان به طور مستمر ادامه داشت و حتی در دوران اوباما که بیش از پنجاه هزار نیروی نظامی امریکایی در آلمان مشغول به کار بودند، شاهد کاهش چشمگیری تا حدود سی و پنج هزار نفر بودیم.
بنابراین با خروج نیروهای نظامی ایالات متحده از چهار ایالت آلمان اتفاق تازه ای در روندهای پیشین رخ نداده است. حتی می توان گفت که این اقدام در دوره اول ریاست جمهوری اوباما شدت پیدا کرد. باراک اوباما که از سوی تحلیلگران فراآتلانتیکی به عنوان «رئیس جمهور پاسیفیک» شناخته می شود، سعی داشت تمرکز نیروهای امریکایی را از اروپا به سمت شرق (به مقصد سنگاپور و استرالیا) معطوف کند، جایی که خطر قدرت نظامی چین را بیشتر از روسیه - پس از گذشت بیست سال از جنگ سرد - حس می کرد. اوباما در سال 2012 رسما از اروپایی ها خواست تا بیش از گذشته به فکر تأمین امنیت خود باشند. در این سال حدود 81 هزار نیروی نظامی امریکایی در اروپا حضور داشتند. این رقم تا سال 2018 به تقریبا پنجاه هزار نفر تقلیل یافت. علاوه بر چین که اوباما آن را مهمترین دلیل خود برای جابجایی نیروها می دانست، پنتاگون اعلام کرده بود، که با کاهش نیروهای نظامی قصد دارد حدود 487 میلیارد دلار در هزینه های خود صرفه جویی کند.
بنابراین با خروج نیروهای نظامی ایالات متحده از چهار ایالت آلمان اتفاق تازه ای در روندهای پیشین رخ نداده است. حتی می توان گفت که این اقدام در دوره اول ریاست جمهوری اوباما شدت پیدا کرد
پیامدهای اقتصادی خروج نیروهای امریکایی از آلمان؛ چهار ایالت پُر اهمیت
در آلمان چهار ایالت جنوبی این کشور، یعنی ایالت بایرن، بادن وورتمبرگ، هِسِن و راینلندفالتس محل اصلی استقرار نظامیان امریکایی به حساب می آیند. این چهار ایالت (به جز بخش هایی از بادن وورتمبرگ و راینلندفالتس) پس از پایان جنگ جهانی دوم به طور کامل در اشغال نیروهای امریکایی درآمدند و حتی اتحاد مجدد دو آلمان و توافق با متفقین نیز منجر به ترک این مناطق توسط امریکایی ها نشد. علاوه بر سی و پنج هزار نیروی نظامی، دوازده هزار نیروی کار عادی و بیست و پنج هزار اعضای خانواده نظامیان به طور مستقیم با اقتصاد چهار ایالت جنوبی آلمان درگیر هستند. اما به طور جانبی زندگی ده ها هزار شهروند آلمانی وابسته به حضور این نیروها در آلمان است. ایالت های چهارگانه با توجه به نظام فدرالی در آلمان سهم مهمی در اقتصاد و روابط دو جانبه نیز دارند. حجم مبادلات آلمان و امریکا در سال 2019 بیش از 190 میلیارد یورو تخمین زده شده است. سهم این ایالات (در بین شانزده ایالت آلمان) از کل روابط تجاری حداقل بین 50 تا 60 درصد بوده است. برخی از مناطق آلمانی نزدیک به پایگاه های امریکایی قطعا با خروج نیروهای نظامی با آسیب جدی روبرو خواهند بود و مشاغل بسیاری که برخی تا 80 درصد از مشتریان آنها امریکایی به شمار می روند، در خطر ورشکستگی قرار خواهند گرفت.
به طور مثال شهر ویسبادن سال گذشته میزبان 23 هزار گردشگر امریکایی با رزرو 58 هزار شب اتاق هتل بوده است. و یا منطقه ویلسِک که حدود 6500 نفر جمعیت دارد و در ایالت بایرن واقع شده، در آن حدود ده هزار نیروی نظامی امریکایی مستقر شدند که تقریبا نیمی از جمعیت آلمانی ساکن آن منطقه به طور مستقیم در پایگاه امریکایی و تأسیسات مربوط به آن مشغول به کار هستند. علاوه بر این امریکا بودجه نظامی خود در آلمان را سال 2020 حدود هشت میلیارد دلار در نظر گرفته بود. این در حالی است که آلمان طی ده سال اخیر کمتر از یک میلیارد دلار برای تأمین امنیت خود با امریکا مشارکت داشته است. صرف نظر از آسیب های اقتصادی، با خروج امریکایی ها یک شوک بزرگ فرهنگی متوجه شهروندان آلمانی خواهد شد. هر چند عده ای از افراد مانند گروه های چپگرا و یا فعالین صلح طلب و یا همچنین کسانی که از آلودگی صوتی پایگاه های هوایی آزرده اند، از تخلیه پایگاه های امریکایی خوشحال خواهند شد، اما روابط پنجاه یا شصت ساله شهروندان دو کشور در این مناطق به یک سنت دیرینه تبدیل شده است و بسیاری از امریکایی ها آلمان را وطن جدید خود می دانند.
اختلافات درون آلمان و دو سوی آتلانتیک
همانطور که اشاره شد، برخی از گروه ها و طیف های سیاسی مانند حزب چپ ها، سوسیال دموکرات ها (تا حدودی) و حتی حزب سبزها از خروج نیروهای نظامی آلمان و همچنین خروج بمب های اتمی که در آلمان نگهداری می شوند، استقبال خواهند کرد. این گروه ها بر این نظرند که با خروج نظامیان امریکایی خطر وقوع جنگ، بی ثباتی یا تهدیدات امنیتی کاهش می یابد. اما از سوی دیگر نیروهای محافظه کار مسیحی و تا حدی لیبرال ها که نزدیک ترین طیف نزدیک به آن سوی آتلانتیک به شمار می روند و در دولت فدرال کنونی و چهار ایالت مذکور (به جز راینلند فالتس) در دولت های محلی حاکم هستند، به شدت نگران این وضعیت می باشند. کابینه مرکل که از سال 2013 با حزب سوسیال دموکرات ها ائتلاف حاکم را بر عهده دارد، قبل از روی کار آمدن دونالد ترامپ بر سر مسائل راهبردی و امنیتی اختلافاتی با یکدیگر داشتند. اما با روی کار آمدن ترامپ و فشارهایی که از سمت وی در جهت افزایش سهم دفاعی از تولید ناخالص داخلی بر آلمان وارد شد، تنش های داخلی در آلمان نیز شدت گرفت. این اختلافات - بر سر برخورد با امریکا - حتی در درون حزب سوسیال دموکرات ها نیز دیده می شود.
فارغ از اینکه ترامپ تا چه اندازه با آلمان و صدراعظم آن آنگلا مرکل به دلیل اختلاف بر سر سیاست های مقابله با چین، روسیه و حتی ایران دشمنی دارد و اکنون پیش از انتخابات قصد دارد با جریمه آلمان از این کارت در بازی خود استفاده کند، حقیقت این است که موضوع خروج نیروهای نظامی و یا پرداخت دو درصد برای سهم دفاعی از سوی آلمان، مسائلی هستند که در دولت های قبل و حتی در صورت شکست ترامپ در انتخابات در دولت آینده ایالات متحده به عنوان یکی از مسائل پیچیده و بحث برانگیز باقی خواهد ماند. چرا که دو طیف جمهوری خواهان و دموکرات ها اختلافات بنیادینی در مقابله با چالش های فراآتلانتیک ندارند. بلکه اختلافات تنها بر سر جزئیات و نحوه برخورد با این چالش هاست.
66