در اندیشکده کارنگی مطرح شد؛

چرا ایران سقوط بشار اسد را به نظاره نشست؟

هنوز بسیاری از تصمیمات ایران در روزهای پایانی اسد مبهم است. اگرچه تهران به طور واقعی نمی‌تواند سطح نفوذی که در دوران اسد داشت را دوباره به دست آورد، اما محاسبات آن‌ها احتمالاً از بحران فوری فراتر می‌رود.

چرا ایران سقوط بشار اسد را به نظاره نشست؟

در کمتر از یک هفته، بشار اسد شاهد فروپاشی حکومت خود بود؛ هنگامی که شورشیان حمله‌ای از شمال غرب آغاز کردند و سپس حمله‌ای موازی از جبهه جنوبی انجام دادند. ظاهرا قدرت نظامی رژیم فرو ریخت، زیرا نیروهای ارتش سوریه، پست‌های خود را رها کرده و انبارهای تسلیحاتی را پشت سر گذاشته بودند، در حالی که عقب‌نشینی آن‌ها بنیان توخالی رژیم را آشکار کرد.

نویسنده این مطلب برای اندیشکده کارنگی برای صلح بین المللی با این مقدمه می نویسد: در حالی که نیروهای اسد از  اطراف او دور می شدند، او با درماندگی شاهد بود که حامیان دیرینه‌اش، روسیه و ایران، عقب‌نشینی‌های خود را برنامه‌ریزی کردند؛ روسیه به سمت پایگاه‌های ساحلی خود در لاذقیه و طرطوس، و نیروهای ایرانی به سمت شرق و عراق.

نویسنده این مطلب در ادامه ادعاهایی را درباره حمایت جمهوری اسلامی ایران از دولت بشار  اسد مطرح کرده و می نویسد: ریشه‌های این لحظه به سال ۲۰۱۲ بازمی‌گردد؛ زمانی که ایران برای حفظ حکومت اسد متعهد شد. سرلشکر قاسم سلیمانی، فرمانده فقید نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (IRGC)، سفری به سوریه ترتیب داد تا وضعیت ثبات رژیم اسد را ارزیابی کند. سلیمانی همچنین به لبنان سفر کرد و با حسن نصرالله، دبیر کل فقید حزب‌الله، دیدار کرد تا استراتژی‌هایی برای تقویت دفاع از اسد تدوین کنند.

رایزنی‌های نصرالله و سلیمانی نقش مهمی در تصمیم ایران برای مداخله نظامی در سوریه ایفا کردند، به‌ویژه در متقاعد کردن آیت‌الله علی خامنه‌ای و شورای عالی امنیت ملی ایران. این دو بر تهدیدات وجودی ناشی از سقوط احتمالی اسد و تأثیر آن بر آینده حزب‌الله و نفوذ منطقه‌ای ایران تأکید کردند. در نهایت، آن‌ها مداخله در سوریه را ضروری معرفی کردند تا محور مقاومت حفظ شود. اکنون، بیش از یک دهه بعد، این وضعیت به نتیجه‌ای متفاوت منجر شده است. در طی سیزده سال گذشته، تخمین زده می‌شود که ایران چند میلیارد دلار در سوریه سرمایه‌گذاری کرده باشد. این امر تعهد بی‌وقفه ایران برای حفظ حکومت بشار اسد را نشان می‌دهد. مشاوران ایرانی، به‌ویژه از نیروی قدس سپاه پاسداران، نقش تعیین‌کننده‌ای در حفظ دولت اسد طی جنگ داخلی سوریه ایفا کردند.

ایران در ساختارهای کلیدی نظامی و شبه‌نظامی سوریه نفوذ گسترده‌ای پیدا کرد. یکی از این نمونه‌ها نیروهای دفاع ملی (NDF) بودند، شبکه‌ای از شبه‌نظامیان طرفدار رژیم که ایران به سازماندهی، تسلیح و آموزش آن‌ها کمک کرد. این نیروها در سال ۲۰۱۳ تحت نظارت سپاه پاسداران شکل گرفتند و به یک نیروی کمکی حیاتی تبدیل شدند که مبارزان محلی را در استراتژی نظامی اسد ادغام می‌کرد و به ارتش سوریه که بیش از حد تحت فشار بود، کمک می‌کرد. ایران همچنین روابط نزدیکی با برخی از یگان‌های ارتش سوریه، به‌ویژه لشکر چهارم زرهی و گارد ریاست جمهوری، برقرار کرد.

لشکر چهارم زرهی که تحت فرماندهی ماهر اسد، برادر بشار اسد، قرار داشت، به دلیل قابلیت اطمینان و اثربخشی در حملات بزرگ، یکی از دریافت‌کنندگان اصلی آموزش‌ها، تسلیحات و کمک‌های مالی ایران بود. به همین ترتیب، گارد ریاست جمهوری که وظیفه حفاظت از حلقه درونی رژیم و زیرساخت‌های کلیدی را بر عهده داشت، از حمایت لجستیکی و عملیاتی ایران بهره‌مند شد و وفاداری خود را به رژیم حفظ کرد.

اما در سال گذشته، ایران شاهد تضعیف نفوذ خود در سوریه بود. در دسامبر ۲۰۲۳، حملات هوایی اسرائیل در دمشق  سید رضی موسوی، یکی از مشاوران ارشد سپاه پاسداران را هدف قرار داد که به‌عنوان رابط اصلی ایران در سوریه عمل می‌کرد. پس از آن، در اول آوریل ۲۰۲۴، حمله دیگری توسط جنگنده‌های اف-۳۵ اسرائیلی به بخش کنسولی سفارت ایران در دمشق، ژنرال محمد زاهدی، فرمانده سابق نیروهای زمینی سپاه پاسداران را ( شهید کرد.)

هم‌زمان، محور مقاومت دچار بحران شد. این هزینه های انسانی، همراه با تضعیف ساختار فرماندهی حزب‌الله در لبنان، به شدت نفوذ منطقه‌ای ایران را کاهش داد. زمانی که حمله شورشیان در اواخر نوامبر آغاز شد، ایران در موقعیتی نبود که بتواند مداخله مؤثری برای حمایت از اسد انجام دهد. بر خلاف سال ۲۰۱۶ که نیروهای زمینی نزدیک به ایران و حمایت هوایی روسیه محاصره حلب را هدایت کردند، هیچ‌یک از این دو قدرت اراده یا توانایی لازم برای راه‌اندازی یک ضدحمله مشابه را نداشتند.

تا اوایل سال ۲۰۲۴، ایران و روسیه رویکرد خود نسبت به رئیس‌جمهور سوریه را تغییر داده بودند. روسیه به‌ویژه از نقض‌های مکرر توافق کاهش تنش در ادلب توسط اسد و مقاومت او در برابر هرگونه مصالحه مذاکره‌شده خشمگین بود. از سوی دیگر، ایران شاهد کاهش نفوذ خود بر دمشق بود، زیرا اسد به‌طور فزاینده‌ای مسیر مستقلی را دنبال می‌کرد که اغلب با اهداف منطقه‌ای تهران در تضاد بود.

مشکلات ایران با اسد پس از فاش شدن مجموعه‌ای از اطلاعات که حرکت‌های مقامات سپاه پاسداران را نشان می‌داد، به اوج خود رسید. این اطلاعات منجر به حملات اسرائیل به این مقامات در سوریه شد. نیروی قدس سپاه که روزگاری در سوریه دست بازتری داشت، اکنون شاهد محدود شدن حرکات خود توسط مقامات سوریه بود، به‌طوری که اسد از استفاده از بلندی‌های جولان به‌عنوان جبهه‌ای احتمالی علیه اسرائیل خودداری می‌کرد. شاید جالب‌ترین نکته، محدود کردن فعالیت‌های مذهبی شیعه در سوریه توسط دمشق بود، که چالشی مستقیم برای تلاش‌های ایران در گسترش نفوذ ایدئولوژیکی و فرهنگی‌اش در منطقه به حساب می‌آمد.

هنگامی که حمله شورشیان آغاز شد، نه ایران و نه روسیه منابع کافی برای حمایت از اسد نداشتند. برخلاف سال ۲۰۱۶، زمانی که نیروهای ایرانی از حمایت هوایی روسیه برای محاصره حلب استفاده می‌کردند، هیچ‌یک از این دو کشور اراده یا توانایی انجام یک ضدحمله مشابه را نداشتند. هر دو قدرت از سرسختی اسد خسته شده بودند. برای روسیه و ایران، اسد مرد آن‌ها بود، تا زمانی که دیگر نبود.

پیش از شروع حملات شورشیان، ضعیف بودن ارتش سوریه به وضوح مشهود بود. در شبکه‌های اجتماعی ایران، به‌ویژه در کانال‌های تلگرامی طرفدار سپاه پاسداران، این واقعیت به‌طور علنی مورد بحث قرار گرفت. ایرانیان معمولی در این انجمن‌ها شروع به انتقاد علنی از فساد اسد و بی‌کفایتی ارتش سوریه کردند. تغییر نگرش‌ها حتی در میان طرفداران قدیمی سپاه پاسداران نیز به چشم می‌خورد؛ کسانی که به‌طور سنتی از اسد حمایت می‌کردند، اکنون از فساد و ناکارآمدی ارتش سوریه به شدت انتقاد می‌کردند.

واکنش اولیه ایران نشان‌دهنده الگوی معمول آن‌ها بود اعزام شبه‌نظامیان عراقی برای تقویت دفاع اسد. اما دولت عراق از عبور این نیروها به سوریه جلوگیری کرد. ایران به‌طور غیرمنتظره‌ای این تصمیم را پذیرفت و نیروهای مورد حمایت ایران بدون هیچ مقاومتی، مهم‌ترین دارایی استراتژیک خود را—کنترل گذرگاه مرزی سوریه و عراق—ترک کردند. نیروهای سپاه قدس و شبه‌نظامیان عراقی پیش از ورود نیروهای کرد، از دیرالزور عقب‌نشینی کرده بودند، و این باعث شد که نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) به سرعت کنترل گذرگاه مرزی مهم القائم-بکمال را به دست آورند.

استان دیرالزور و گذرگاه مرزی آن در بوکمال، جواهر تاج ایران در سوریه بود که نقش حیاتی در پروژه‌های منطقه‌ای تهران ایفا می‌کرد. پس از اینکه ایران کنترل دیرالزور را از داعش در سال ۲۰۱۷ به دست آورد، این منطقه را به یک کریدور حیاتی برای گسترش نفوذ خود در منطقه تبدیل کرد. گذرگاه القائم-بوکمال به قلب استراتژی ایران در منطقه تبدیل شده بود. اهمیت دیرالزور تنها در ارزش لجستیکی آن نبود. ایران در تأمین امنیت این منطقه سرمایه‌گذاری زیادی کرده بود، پایگاه‌های نظامی زیادی احداث کرده و روابط عمیقی با رهبران قبایل محلی برقرار کرده بود. ایرانی‌ها از نارضایتی‌های عرب‌ها علیه داعش و سپس نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) استفاده می‌کردند و همزمان از این منطقه برای فشار به نیروهای آمریکایی مستقر در پایگاه التنف و اطراف میدان نفتی کونوکو استفاده می‌کردند. شبه‌نظامیان مورد حمایت ایران از این منطقه بارها به موقعیت‌های آمریکایی حمله کرده بودند و آن را به یک عرصه در رقابت‌های منطقه‌ای آمریکا و ایران تبدیل کرده بودند.

با این حال، هنگامی که رژیم اسد شروع به فروپاشی کرد، ایران تصمیم شگفت‌انگیزی گرفت و این منطقه استراتژیک را به نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) واگذار کرد. این عقب‌نشینی شاید منعطف‌ترین استراتژی بلندمدت ایران باشد که به این باور رسیده است که تنش‌های مداوم بین نیروهای کرد و جمعیت عرب محلی و نیروهای شورشی مورد حمایت ترکیه، فرصت‌هایی جدید برای بازگشت نفوذ ایران در سوریه فراهم خواهد کرد. این عقب‌نشینی ایران از سوریه فراتر از ترک دیرالزور بود و معکوس کردن حضور نظامی‌اش در سرتاسر کشور را در بر می‌گرفت. شب قبل از فرار اسد از دمشق، نیویورک تایمز گزارش داد که ایران شروع به تخلیه فرماندهان و پرسنل نظامی خود از سوریه کرده است.

هنوز بسیاری از تصمیمات ایران در روزهای پایانی اسد مبهم است. اگر چه تهران به طور واقعی نمی‌تواند سطح نفوذی که در دوران اسد داشت را دوباره به دست آورد، اما محاسبات آن‌ها احتمالاً از بحران فوری فراتر می‌رود. با توجه به توانمندی ایران در بهره‌برداری از آشفتگی‌های منطقه‌ای، ممکن است این کشور انتظار داشته باشد که گذار سوریه از اسد فرصت‌های جدیدی برای نفوذ ایجاد کند؛ به‌ویژه زمانی که گروه‌ها و فاکتورها برای قدرت و منابع رقابت کنند. دشمنی کردهای سوریه با نفوذ ترکیه در این کشور ممکن است یکی از این فرصت‌ها باشد. همچنین توانایی ایران در همکاری با گروه‌های سنی می‌تواند منجر به اتحادهای عملیاتی شود که بر اساس مخالفت با اسرائیل شکل گیرد؛ به‌ویژه با توجه به اینکه اسرائیلی‌ها اخیراً منطقه حائل غیرنظامی که در توافق‌نامه آتش‌بس ۱۹۷۴ برای سوریه تعیین شده بود، در جنوب سوریه تصرف کرده‌اند. اما همه این‌ها هنوز حدس و گمان است. ماه‌های آینده نشان خواهد داد که آیا ایران می‌تواند استراتژی خود را با واقعیت جدید سوریه تطبیق دهد یا خیر.

 ترجمه و انتشار این مطلب به معنای تایید محتوای آن نیست و با توجه به شرایط ملتهب و حساس منطقه ای برای آشناشدن ذهن مخاطب ایرانی با رویکرد سایر بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در بحران سوریه منتشر می شود.

منبع: جماران
کیف پول من

خرید ارز دیجیتال
به ساده‌ترین روش ممکن!

✅ خرید ساده و راحت
✅ صرافی معتبر کیف پول من
✅ ثبت نام سریع با شماره موبایل
✅ احراز هویت آنی با کد ملی و تاریخ تولد
✅ واریز لحظه‌ای به کیف پول شخصی شما

آیا دلار دیجیتال (تتر) گزینه مناسبی برای سرمایه گذاری است؟

استفاده از ویجت خرید ارز دیجیتال به منزله پذیرفتن قوانین و مقررات صرافی کیف پول من است.

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 4
  • بهلول
    33

    ایران ازحرم دفاع میکردکاری به اسدنداشت الانم دورحرم مثل زنجیردرحال نگهداری حرم هستنداینواون قصابه میگفت

  • ناشناس
    1

    رژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژیم بدجوری ترسیده

  • مهدیار
    0

    کدوم آش کدوم کشک؟! کدوم استراتژی؟!

  • ناشناس
    0

    خخخ خوشم میاد از رو نمیرید
    در هر حالت شما پیروزهستید و این پیروزی نتیجه عمق استراتژیک شماست ،باشه در همین توهم باشید آسوده خاطر بخوابید ،نیازی نیست فکر کنید ،اونایی که وظیفه فکر کردن برای خاورمیانه نوین رو دارن مشغولند