نابغه نظامی ایران باستان را بشناسید/ سرانجام سرداری که علیه شاه شورید چه شد؟
بهرام چوبین(چوبینه) یکی از فرماندهان بزرگ نظامی و یکی از جنجالیترین شخصیتهای ایران عصر ساسانی است که کتابهای بسیاری در رابطه با او و اقدامات جنجالیاش نوشته شده است.
به گزارش خبر فوری ، طبق گفته و تحلیل برخی مورخان غربی امروز مصادف با سالروز درگذشت بهرام چوبین است.
بهرام چوبین(چوبینه) یکی از فرماندهان بزرگ نظامی و یکی از جنجالیترین شخصیتهای ایران عصر ساسانی است که کتابهای بسیاری در رابطه با او و اقدامات جنجالیاش نوشته شده است.
نابغه نظامی که مورد بیمهری قرار گرفت و شورش کرد
بهرام پهلوانی است متعلق به یک خاندان بزرگ و اشرافی اشکانی یعنی خاندان مهران که در ری و خراسان میزیسته اند. خود او متولد ری است و در همان منطقه توانست در کنار بزرگان خاندانش تبدیل به یک فرمانده برجسته نظامی شود. او فردی قد بلند و لاغر اندام بود و به همین دلیل او را چوبین(شبیه چوب) میگفتند.
نبوغ نظامی، شجاعت، جسارت و به خصوص انتساب به یکی از خاندانهای مشهور باعث شد این سردار در جوانی مراتب قدرت را طی کرده و فرمانده نظامی و پاسدار ارشد مناطق آذربایجان و ارمنستان شود. این دو منطقه، مرز مشترک امپراتوری روم و ایران بودند که از چند صد سال قبل محل تاخت و تاز درگیریهای شدیدی بین این دو قدرت بزرگ دنیای باستان بود. بنابراین، میتوان بهرام را مهم ترین فرمانده نظامی ایران و پیش قراول نبرد با رومیها دانست و همین نکته اهمیت او را به خوبی نشان میدهد.
حکومت بهرام در غرب ایران همزمان بود با پادشاهی هرمز(هرمزد) چهارم (فرزند خسرو انوشیروان). هرمز برعکس پدرش نتوانست ثبات را در کشور پهناور ایران حفظ کند.
تساهل دینی او که اصولا خلاف مرام ساسانیان بود باعث شد موبدان از او دل خوشی نداشته باشند. او همچنین بر عکس خسرو اول، طرفدار دهقانان و خرده مالکان بود و بسیاری از اشراف را به قتل رساند. این دو عامل باعث شد ارکان سلطنتش لرزان شده و شورشهای بسیاری در زمان او روی دهد.
همزمان با این تزلزلها یک پادشاه(خاقان) ترک به نام ساوه شاه از جانب غرب چین و مناطق ماوراءالنهر به جانب ایران روی آورد و پس از تصرف برخی مناطق خراسان بزرگ، بلخ را پایتخت خود نامید. هرمز پس از این واقعه به صرافت افتاد و بهرام چوبین را به مقابله با ساوه شاه فرستاد.
تاکتیک نظامی بهرام در این نبرد به خوبی نشان داد که او یک نابغه نظامی است. مورخان تعداد سیاهه سپاه خاقان را 300 هزار سرباز دانستند. با این حال، طبق گزارشها بهرام با کمتر از 20 هزار سرباز عازم بلخ شد. او همه سربازان را از بین جوانان آموزش دیده و پرشور انتخاب کرد و معتقد بود در جنگ نظم و اتحاد مهم تر از کمیت است. او بر عکس انتظار سپاهیان ساوه شاه از شمال به سمت بلخ نرفت؛ بلکه از جنوب یعنی اهواز به سمت کرمان و بیابانهای مرکز ایران رفته و پس از طی مسافت بسیار سپاهیان خاقان را غافلگیر کرد. اقدام عجیب دیگر او در این جنگ، استفاده از سلاحی بود که میتوان آن را نوعی بمب آتش زا دانست. او نوعی کمان بزرگ ساخت و آن را مجهز به بمبهای درست شده از نفت خام کرد.
سربازان بهرام با شلیک هزاران گلوله نفتی، سپاهیان پرتعداد خاقان را ار هم جدا کرده و نظمشان را به هم ریختند. سپس بهرام با دو هزار سرباز به سمت ساوه شاه رفت و او را در یک حرکت غافلگیرانه از پای درآورد. بعد از کشته شدن ساوه، دشمن به سرعت به هزیمت رفت و بهرام وارد بلخ شد.
پیروزی بهرام چوبین در نبرد بلخ او را به سرعت مشهور کرد. حالا او رستم زمان بود و مردم به او عشق میورزیدند. شاه هرمز که میدانست ایرانیان ذاتا پهلوانان خود را به شاهانشان ترجیح میدهند، کمی نسبت به بهرام بددل شد. به همین دلیل دستور داد با سپاهی اندک به سمت مرز روم رفته و این بار با دشمن اصلی ایران یعنی سپاهیان روم شرقی(بیزانس) مصاف نماید.
بهرام با سپاهیان اندک خود به سمت غرب رفت و طبق پیش بینیها شکست خورد. واکنش هرمز به این اقدام باعث شد مسیر زندگی بهرام چوبین تغییر کند. شاه ایران برای یادآوری شکست بهرام لباسی زنانه برایش فرستاد. این حرکت هرمز، به قدری برای بهرام سنگین بود که تصمیم گرفت علیه شاه شورش کند. تقریبا همه سپاهیانش نیز با او همراه شدند.
بهرام و لشگریانش راه کج کرده و به سمت تیسفون(پایتخت ساسانیان) حرکت کردند. هرمز چند لشگر برای مقابله با بهرام فرستاد اما همگی شکست خوردند.
سرداری که شاه شد
در همین زمان گستهم و بندوی(برادر زنان هرمز) از زندان گریخته و با همراهی برخی اشراف، علیه او شورش کردند. آنها فرزند هرمز یعنی خسرو دوم(خسرو پرویز) را به جای او بر تخت نشانده و پس از کورکردن هرمز او را به قتل رساندند. شاه جوان و جدید ساسانی که خود را نشسته بر یک تخت معلق میدید تصمیم گرفت برای استحکام قدرتش با بهرام چوبین صلح کند.
او به دیدار سردار شورشی در منطقه نصیبین(نزدیک تیسفون) رفت و از او دلجویی کرد. با این حال، بهرام جلوی او خم نشد و او را به عنوان شاه نپذیرفت. مشهور است که حتی در یکی از این دیدارها دو طرف به یکدیگر ناسزا گفتند.
بعد از مدتی، خسرو تصمیم گرفت با بهرام مصاف کند. با این حال، نتیجه جنگ به نفع شاه جوان نبود. خسرو پرویز در جنگ با سردار شورشی شکست خورد و از تیسفون گریخت. او در سیلاب تیر و سنان دشمن به دجله زد و از طریق عراق خود را به انطاکیه( که در آن زمان متعلق به رومیان بود) رساند. از طرف دیگر، بهرام که اکنون خود را بی رقیب میدید، فاتحانه وارد تیسفون شد و پس از سرکوب مخالفان خود را شاه بهرام ششم نامید.
شاهی که سقوط کرد
در آن سو، شاه مخلوع ساسانی برای بازگرداندن تاج و تخت خود از دشمنان سنتی ایرانیان یعنی رومیان کمک خواست. او نامه ای برای امپراتور موریکیوس فرستاد و از او کمک خواست. امپراتور روم از شاه فراری حمایت کرد و در ازای گرفتن برخی مناطق ارمنستان و نیز ازدواج خسرو پرویز با دخترش ماریا(مریم) لشگری به او داد که به مصاف بهرام چوبین برود.
لشگر کشی مجدد خسرو پرویز در حالی بود که بهرام چوبین در تیسفون به مشکل برخورده بود. او ذاتا یک سردار اشکانی بود و اشراف و روحانیون او را از تخمه شاهی جدید(ساسانی) نمیدیدند. به همین دلیل، بهرام خود را بی حامی میدید. همزمان برخی اشراف از جمله داییهای خسرو پرویز(گستهم و بندوی) نیز از تیسفون گریخته و خود را به لشگر شاه جوان رساندند.
حدود یک سال پس از به تخت نشستن بهرام، لشگریان فرمانده پرسابقه و مجرب و پادشاه جوان در نزدیکی ارومیه در مقابل هم قرار گرفتند. مورخان و خدای نامه نویسان این نبرد را یکی از خونین ترین نبردهای داخلی دانستند. در نتیجه این نبرد و پس از کشته شدن هزاران سرباز بیگناه، خسرو پرویز پیروز شد و توانست تاج و تخت خود را از بهرام پس بگیرد.
بهرام چوبین پس از این اتفاق فرار کرد و به خاقان (احتمالا) منطقه خزر یا خراسان پناه آورد. خاقان آن منطقه او را پناه داد اما خسرو پرویز با فرستادن هدایای فراوان و تحریک اطرافیان خاقان زمینه مرگ او را فراهم ساخت. طبق گزارش برخی مورخان، سفیر شاهنشاه ساسانی با تقدیم هدایا، همسر فرمانروای ترکان(خاقان) را فریفت و وی را به سوء قصد برضد بهرام ترغیب و تشویق کرد. در نتیجه یکی از خدمتگزاران خاتون، بهرام را با خنجر زهر آبداده به قتل رسانید.
تاثیرات بهرام چوبین؛ پهلوانان از شاهان محبوبترند
ماجرای بهرام چوبین تاثیرات گوناگونی در تاریخ ایران باستان و ساسانیان داشته است. بهرام تقریبا اولین فرمانده نظامی غیر ساسانی است که علیه ساسانیان شورش کرده و توانسته است حتی به مدت 1 سال پادشاه هم باشد. تا پیش از این قدرت تنها در دست اشراف ساسانی بود و معدود شورش افراد مشهور سایر خاندانها هم با شکست مواجه میشد. اما بهرام چوبین با اقدام خود زلزله ای در ایران عصر ساسانی به وجود آورد. او به سایر خاندانها نشان داد که خاندان ساسانی یک خاندان الهی و برگزیده نیستند و در صورت اراده و اتحاد میتوانند بدون عقوبت الهی آنها را از تخت به پایین بکشند. اقدام بهرام باعث جسور شدن سایر خاندانهای ایرانی و البته افزایش شورشها و شتاب گرفتن سقوط سلسله ساسانی گردید.
تاثیر بهرام چوبین در زمینه ادبی و هنری بیشتر از مسائل سیاسی و اجتماعی بوده است. شاید جالب باشد اما ماجرای بهرام چوبین به یکی از مهم ترین داستانهای تاریخ ایران باستان تبدیل شد. داستان شورش(قیام)، فرار و مرگ او در بسیاری از خداینامه های عصر ساسانی و شاهنامهها روایت شده است. همانطور که بیان شد، ایرانیان بیشتر به پهلوانان خود تمایل دارند تا پادشاهانشان. آنها پهلوانان را به شاهان ترجیح میدهند. این مطلب را میتوان از ابیات شاهنامه نیز پیدا کرد. ارج و قربی که سام و رستم دارند، منوچهر و کیسخرو ندارند. این امر در مورد بهرام چوبین نیز صادق است. در تاریخ ادبیات او نه به عنوان یک شورشی و غاصب تاج و تخت یا یک فرمانده جاه طلب بلکه به عنوان پهلوانی بزرگ منش، شجاع، غیر فاسد و البته شریف و مغرور(به معنی مثبتش) معرفی میشود.
البته نباید از نظر دور داشت که دمدمه مزاجی، فساد وسیع و به خصوص جایگاه نسبتا منفی خسرو پرویز(رقیب اصلی بهرام) نزد مسلمانان هم بر این بالارفتن جایگاه او موثر واقع شده است.
منبع: خبر فوری
38
اگر سلسلهٔ اشکانیان و یا پادشاهی بهرام چوبین استمرار میافت ،خیلی برای نسل ما بهتر بود و ما را از گزند حملهٔ اعراب وحشی و بیابانی مصون و بیمه میکرد اما از شور بختی نشد و قدرت بدست سلسله بی لیاقت ساسانی و مخصوصٱ یزدگرد سوم و فرمانده ابلهی مثل رستم فرخزاد افتاد ، که نتوانست مقابل ۶۰۰۰ عرب پابرهنه مقاومت کند و فاجعه ای آفرید که تا به امروز در حال تاوان دادنش هستیم.
برادر عزیز لطفا محترمانه و درست نظر بدید به احترام امامان معصوم و پیغمبر گرام که عرب هستن لطفا بفرمایید کشورهای عربی نه اعراب و عرب تو همین مملکت خودمون مردم عرب زبان داریم.
با قسمت اول نظرت موافق هستم منظورم حمله اعراب است ولی در خصوص سلسله ساسانی و رستم فرخزاد توصیه میکنم بیشتر مطالعه کنید کاملا مشخصه بدون اطلاعات ثبت نظر کردید و منظور از مطالعه دیدن چند سطر نوشته مبهم از اینترنت نیست . بی لیاقتی یزدگرد سوم دلیل بر کم بودن سلسله ساسانیان و رستم فرخزاد نیست مطالعه کن دوست من مطالعه
دوست پرمطالعه ی عزیز مطالعه کردن اجازه توهین به یک قوم را به شما نمیده شما حتی مورخ هم باشی نباید یک قوم بزرگ مانند عرب رو تحقیر کنی. در بی لیاقتی و حماقت و غرور خسرو پرویز هم در پاسخ ابلهانه و متکبّرانه به نامه پیامبر اسلام هم شکی نیست، پایان ساسانیان هم ناشی از همین نادانی بوده که سلسله وار به یزدگرد سوم رسیده، حالا شما تصور می کنی اگه اعراب فاتح ایران نمیشدن، وضع ایران بهتر از الان بوده؟؟ مثلا زمان حکومت سلوکیان وضع ایران خیلی بهتر بوده؟؟ شمایی که زیاد مطالعه می کنی، آیا قدرت تحلیل هم پیدا می کنی یا فقط مطالعه می کنی؟؟
با درود۱) من ادعای پرمطالعه گی ندارم و این ناشی از برداشت شماست ۲) لفظ « عرب» چنانکه از فحوای متن بر میآید متوجه قوم عرب معاصر با سلسلهٔ ساسانیان بوده و نه آنکه بزعم خود آنرا به اعراب فعلی ایران زمین تعمیم دهید!۳)دفاع من از نحوهٔ حکومت سلسلهٔ توانمند پارتها ( اشکانیان) و پادشاهی بهرام چوبین بوده، که درایت خود را در حکومت داری وحفظ کیان میهن در بیرون راندن سلسلهٔ سلوکیه که شما به آن اشاره کردی نشان دادندو اگر کمی انصاف بخرج دهیم میزان تخریب قوم عرب در قیاس با یونانیان مطلقٱ قابل قیاس نیست ، در تجاوز قوم عرب به آثار فرهنگی ایران نیز رحم نشد و با مطالعه در کتاب دو قرن سکوت عبد الحسین زرین کوب که از قضا خود را با افتخار شیعه میداند زوایای هولناکی از تخریب کتابخانه دانشگاه جندی شاپور اهواز بچشم میخورد که توصیه میکنم که حتما نیم نگاهی به آن داشته باشید، ماجرای نابودی و غارت فرش زربفت بهارستان و هزاران هزار اموال ایرانیان که از نظر شرع اسلام ( بیت المال) تلقی میشود را چگونه توجیه میکنید؟؟؟؟آیا سلوکیه هم مانند اعراب اتباع ایران را گروه گروه به اسارت و بردگی میگرفتند و علیرغم میل باطنی زنان و دختران ،،،با آنها آمیزش جنسی داشتند و جزءکنیز و غلام و اموال موالی پدری خود میشمردند؟پس چرا اینموضوع در تاریخ بر علیه سلوکیان بثبت نرسیده؟؟؟ اما در مورد اعراب به آن شهادت میدهد،آیا میدانی که در کشور آفریقایی تانزانیا و برخی از نواحی سومالی اقلیتی موسوم به ««پارسیان»» هستند که آثار حمله اعراب و برده فروشی آنان را گواهی میدهند؟؟؟؟تازه اینها مواردی جزئی بود و بحث«« قتل عام ها»» فصلی ویژه میطلبد که در حوصلهٔ این مقاله نیست،امیدوارم که کاربران( مسلمان) و ( سعید ) نیز پاسخ خود را گرفته باشند و در آخر به جناب( سعید) میگویم که همدستی با یک دولت خارجی برای ازبین بردن حکومت مرکزی امری خیانت بار و خائنانه هست و هنوز این اصل در دنیا پابرجاست!!!!و خسرو پرویز مرتکب آن شد و چه بسا مطامع نامشروع روم شرقی را در قبال آن حمایت،،، تأمین کرده باشد!!!! و این خیانت را خلفش یزدگرد سوم با تسلیم ایران زمین به اعراب تکمیل کرد!!!!و کلمهٔ ((بی لیاقتی)) را بهمین خاطر بکار برده ام!!!شمایی که اصرار بر مطالعه و مطالعه داری!!! مقایسه کن : بهرام چوبین با ۱۲۰۰۰ سرباز سپاه ۳۰۰/۰۰۰ هزار نفری دشمن را پس از پیمایش راه بسیار طولانی در عرض یکروز تارو مار میکند و در اینسو،،، رستم فرخزادی که به آن اعتقاد داری با برتری تمام و کمال از نظر نیرو و تجهیزات ، حریف ۶۰۰۰ عرب که اصولأ ارتشی نداشتند نمیشود. بدرود.
من با نظر آقای بهرام کاملا موافقم چرا تا اسم اعراب وحشی وبیابانی میادائمه و پیامبر و اعراب ایرانی رو وسط میکشید دقیقا مشخصه منظورش چیه اعراب ایرانی هم خودشون شعور دارن میدونن منظور چیه
سپاس.
اگر موافق نیستم اگر خسرو پرویز اگر چه با لشکرکشیهای بی شمار به بیزانس باعث از میان رفتن ارکان دولت ساسانیان شد ولی در کل توانست شکوه و جلال امپراتوری بیزانس را برا همیشه نابود کند و شما چه انتظاری از یزدگرد سوم داری که میراث ویران شده ای را به او دادند و آن افرادی که یزدگرد سوم ایران را تسلیم آنان کرد این امر اشتباه است لطفا کمی هم که شده با دقت از اول در باره ساسانیان بخوانید