جمعه ۹ آذر ۱۲۴۵
ناصرالدینشاه: زنها جمیع ناخنهای پلنگ را کندند!
رفتم حمام؛ زنها دور حمام آمدند. پلنگ را آوردند توی حیاط. پلنگ یک ساله بود. جمیع ناخنهای پلنگ را زنها کندند.
صبح از خواب برخاستم. دیشب [زهرا] سلطان بله شده بود، رفتم حمام. زنها دور حمام آمدند. پلنگ را آوردند توی حیاط. پلنگ یک ساله بود. جمیع ناخنهای پلنگ را زنها کندند. در سر این پلنگ نزاع است. رحمتاللهخان میگوید از غلامهای زرینکمر در کوه قرهقاج زده بودند، میآوردند؛ آدمهای میرشکار ریختند او را زدهاند از دست او گرفتهاند. تفنگچی در سیاسنگ زده، از ترس مواخذه به غلام زرینکمر فروخته است.
خلاصه، رخت پوشیده سوار شدیم به اسب میرزامهدی. قدری راه رفته بدهوایی میکرد. پیاده شده اسب آقا میرزا هاشمی را سوار شدم. کلبحسینخان بود، میگفت: «دو سه روز است آمدهام. ناخوش بودم.» از سر تپه امیرآخور و از خانه میرشکار سربالا رفتیم برای کوکداغ کوچک. عینالملک و دیگران مرخص شده رفتند برای کبک. ما رفتیم. به سرخیها که رسیدیم میرشکار و اتباعش بالای کوه بودند. رحمتالله آمد که «شکار هست.» رفتم سر راه باغکموش به ناهار افتادیم.
ملکصور، افشاربیک، پسر ادیب، حاجی میرزا علی، محمدعلیخان، محقق، مجیدخان بودند. امینالملک هم بود. مجیدخان را به یابوی طویله که لگد میاندازد سوار کردیم. لگد زیادی میانداخت. زیاد خندیدیم. بعد سوارهها و یحییخان و غیره را آنجا گذاشته، خودمان با میرشکار و محمدرحیمخان، محمدعلیخان، محقق و اشخاص دیگر معینه از راه باغ کموش رفتم به کوکداغ کوچک. شکارها نبودند. بالاخره در کوکداغ بزرگ پیدا شدند. از دره وسط دو کوکداغ میخواستیم به مارُق [شکار] برویم، از کوکداغ کوچک چهار قوچ ریخت. یکراست رفت سر آن قوچها. آنها را بُرد. میتوانستم در دره بزنم، میرشکار نگذاشت. بعد رفتم قله کوکداغ بزرگ نماز کردم. قدری انار خوردم. چای میخواستم بخورم، آدم میرشکار آمد که شکار هست. سوار شدم که بروم، دیدم میرشکار مثل برق اسب میدواند میآمد. شکار میآمده است، میخواست جلو بگیرد.
ما هم رفتیم، شکار زیادی بود، آمد از نزدیکی همانجا که من نماز میکردم گذشت رفت، من ندیدم. آیی رسید قاطی شکارها شد، نتوانست تفنگ بیندازد. ولی کوچک پیاده شد و از دو قدمی انداخت، نزد. خلاصه با کسالت تمام پایین آمده از بالای عمارت داخل منزل شدیم، وقت غروب.
شب بعد از شام قُرُق شد. آتشبازی خوبی شد. بعد خوابیدیم.
منبع : روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه، از ربیعالاول ۱۲۸۳ تا جمادیالثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ۱۳۹۷، صص ۸۵ و ۸۶.
منبع: انتخاب
24
لعنت خدا به شما شاهان بی غیرت و هوس باز قاجار .
شاهان۲۵۰۰سال فقط به دنبال عیش و نوش وعیاشی بودند ،استعمار گران انگلیسی و دیگر استعماری ها هم با تما توان برای چپاول و غارت تلاش کردند کسی به فکر آبادانی وساختن نبود ،این است که ما اباید همه ی عمراینگونه محتاج به دیگر کشورها باشیم،ای وای .
متاسفانه فعلا نسل ماها داریم تاوان بی کفایتی پادشاهان قاجار رو پرداخت میکنیم