گزارشی از یک روستای عجیب در سال ۱۳۵۰:
دهکده کفریها و لامذهبها، روستای مست و معتاد
گفت: «مبادا اونجا بریها!» [گفتم:] «چرا؟ مگه اونجا چه خبره؟» [گفت:] «چه خبر میخواسی باشه، اونجا ده کفریهاس، اونا کافرن، صبح تا شب عرق میخورن. هم زنش هم مردش»! هر خانوار دارای یک دستگاه عرقسازی است. در نتیجه میشود گفت که این روستا حدودا صد دستگاه عرقسازی دارد...
در فاصلهی ۹ کیلومتری کلاردشت روستایی وجود دارد که امروز به واسطهی طبیعت زیبایش مورد توجه گردشگران است. این روستا با جنگل بینظیر و یک زمین وسیع چمن طبیعی چشم هر ببینندهای را به خود خیره میکند؛ چمنی که ده هکتار از اراضی این روستا را در بر گرفته و منظرهای بینظیر خلق کرده است. اهالی روستای «مَکارود» بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵، نهصدوسی نفرند که در قالب ۳۱۳ خانوار زندگی میکنند. قومیت آنان طبری و به زبانهای طبری و کلارستاقی[۱] صحبت میکنند.
مکارود حدود نیم قرن پیش اما فقط به واسطهی طبیعت زیبایش مورد توجه نبود، روزگاری جالب توجه و البته عجیب داشت؛ بیش از سهچهارم اهالیاش را زنان تشکیل میدادند، به جز افراد کهنسال باقی ساکنان آن سواد خواند و نوشتن داشتند و نکتهی عجیب و غریب اینکه: این روستا در آن روزها صد خانوار داشت که روزمرگیای فرای تصور داشتند؛ زن و مرد و پیر و جوان آن از صبح تا شب مثل آب خوردن، شرب خمر میکردند؛ آن هم با تولیدات خودشان! در آن حوالی همه این دهکدهی کوچک را به عنوان ده لامذهبها میشناختند و به دیگران نهیب میزدند که یک وقت آن طرفی نروند. «سیما تقوی» خبرنگار خوشذوق سپید و سیاه اما بیتوجه به این هشدارها، دل به دریا زد و در زمستان ۱۳۵۰ به این روستا سفر کرد تا آنچه را شنیده بود از نزدیک ببیند و گزارش درست و حسابیای از آن تهیه کند. این گزارش خواندنی که در مجلهی سپید و سیاه به تاریخ ۲۰ بهمن ۱۳۵۰ منتشر شد، به این شرح بود:
با صلوات کمکراننده سفر ما شروع شد. اتوبوس روی جادهی یخبستهی شمال با تانی به راه افتاد. اتوبوس حامل ما سرعت لازم را نداشت، احتیاط حکم میکرد روی جادهی یخبسته اتوبوس کندتر براند. زنجیری که به چرخها بسته شده بود یخها را میشکست و هنگامی که جاده سربالایی بود اتوبوس به نفسنفس میافتاد. همهی مسافران معتقد شده بودند که پس از چند ساعت تاخیر به مقصدشان خواهند رسید.
روی یکی از صندلیهای جلوی ما (من و عکاس مجله)، یک پیرمرد نشسته بود و پشت سر هم به چپق بلندبالایش پکهای عمیق میزد. هرگاه که دود از ریههایش بیرون میراند بوی تند و زنندهی توتونِ چپقش تا صندلیِ ما میآمد. کنار او یک زن نشسته بود. یک زن تقریبا همسنوسال خودش، هردو با هم صحبت میکردند، از خرمنچینی و از فروشِ آن و به سفر حج رفتن. ظاهرا زن و شوهر بودند، یک زن و شوهر سادهدل روستایی. سرم را به صندلی پیرمرد نزدیک کردم و پرسیدم: «پدرجون تا مکارود چن ساعت راهه؟» سوال من متعجبش ساخت، اندکی مرا نگریست و گفت: «مبادا اونجا بریها!»
- چرا؟ مگه اونجا چه خبره؟
- چه خبر میخواسی باشه، اونجا ده کفریهاس. اونا کافرن، صبح تا شب عرق میخورن. هم زنش هم مردش!
در فکر این بودم که از یکی دیگر از مسافران راهنمایی بخواهم ولی پیرمرد بدون مقدمه گفت:
- اول باید برین کلاردشت و از اونجا با تریلر میتونین به ده کفریها برین.
نزدیکیهای ظهر به کلاردشت رسیدیم. از تریلر خبری نبود. به همین جهت ناچار شدیم از اسبهای تیزتک استفاده کنیم. پس از سه ساعت و طی مسافتی بیش از صد کیلومتر به مکارود رسیدیم.
صد دستگاه عرقسازی برای صد خانوار!
هوا با آنکه سرد بود، انسان احساس ناراحتی نمیکرد. مناظر قشنگ به آدمی مجال این را نمیداد که سرم به سرما بیندیشد. کلبههای روستایی، تپههای کوچک و بزرگ نظر آدم را کاملا به خود جلب میکرد.
آنطور که مردم این ده میگفتند در حدود صد خانوار ساکن مکارود هستند و هر خانوار دارای یک دستگاه عرقسازی است. در نتیجه میشود گفت که این روستا حدودا صد دستگاه عرقسازی دارد. نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که در مکارود درخت مو خیلی کمیاب است و مردم این دهکده مجبورند از روستاهای مجاور کشمش و انگور خریداری کنند تا بتوانند الکل خود را تامین کنند.
روستای زنانه!
در بدو ورود، این تصور برای انسان پیدا میشود که شاید به یک روستای زنانه قدم گذاشته است؛ زیرا هر طرف را که نگاه کنی زن و دختر میبینی. در این دهکده مردها در اقلیت هستند. بیش از سهچهارم مردم مکارود را زنها و دخترها تشکیل میدهند. زنها و دخترهای مکارودی از حیث لباس و قد و قامت شبیه همدیگر هستند. لباسهای رنگارنگ محلیشان تقریبا همشکل میباشد.
حقیقتش ما جرات نکردیم از این زنها و مردها دربارهی دینشان بپرسیم، چونکه میترسیدیم این سوال ما باعث خشم آنها گردد و عواقبی به بار آورد که حداقلش تهیه نشدن این رپورتاژ است! ولی مردم دهات اطراف میگویند مکارودیها «علیاللهی» هستند.
جالب اینکه به جز پدربزرگها و مادربزرگها باقی افراد روستای مکارود سواد خواندن و نوشتن دارند. مکارودیهای با آنکه شب و روزشان به شرب نوشابههای الکلی میگذرد، حتی میشود مکارود را دهکدهای معتاد نامید، با وجود این مردمش خونگرم و مهماننوازند.
در بالا نوشتیم که تعداد دخترها و زنهای این دهکده سه برابر مردها است، یکی از مردهای سالمند مکارود با شوخطبعی خاص خودش به ما گفت: «اگه دو کامیون شوهر خوشگل و جوون بیارن به این روستا باز سر خیلی از دخترها بیکلاه میمونه... آخه شما نمیدونین چقدر دختر دم بخت توی این ده ریخته!»
عرق به استقبال ما آمد!
اولین کسی که به ما خوشآمد گفت زن جوانی بود که چشمان سیاه و نافذش محبت میآفرید! وقتی که او متوجه منظور ما شد با شیرینزبانی خوشحالیاش را ابراز کرد:
- خیلی خوش اومدین... صفا آوردین.
هر کلمهای که از دهانش خارج میشد بوی تند عرق را هم در فضا میپراکند. با این تفاصیل میشود گفت که عرق به استقبال ما آمد!
از کنار این زن که رد شدیم به کلبهای چوبین رسیدیم، یک زن جا افتاده به اتفاق زنی جوان داشتند آتش موجود زیر یک دیگ بزرگ را بیشتر میکردند. زن جوان «اقلیمه» نامه داشت و به اتفاق مادرشوهرش داشت عرق را برای شبشان آماده میکرد. به زن جا افتاده نزدیک شدم و پرسیدم: «مادر مهمون نمیخواین؟» لبخندی پرمهر، صورت پیرش را پرچین و چروکتر کرد، با لحنی که بهخوبی میشد محبت را در آن یافت، جواب داد:
- چرا نمیخوایم... قدمتون روی چشم.
- خب مادر بساط روبهراهه... وضعتون خوبه؟
- مختصر چیزکی پیدا میشه اما اسباب خجالته... اگه میدونستیم میاین اینجا مرغی، آشرشتهای روبهراه میکردیم تا بهتون بد نگذره.
آنها ما را به خانهشان دعوت کردند. خانهشان چوبی بود و بر کف آن نمدهای خوش نقش و نگاری دیده میشد. پس از مدتی گفتوگو، چند استکان و شیشه عرق آوردند و از ما خواستند تا آنها را همراهی کنیم ولی ما از آنها عذر خواستیم. زنهای مکارودی پس از آنکه چند استکانی به سلامتی هم بالا رفتند، حرفشان گل انداخت و شروع کردند از هر دری حرف زدن، یکی از آنها گفت:
- تهرونیها و بیشتر مردم شمال برامون کشمش میارن تا براشون عراق ناب درست کنیم. عرق ما برای اونا خیلی تنده برای همینم مجبور میشن شربت آلبالو قاطیش کنند. ما اول ده پانزده روز کشمش رو توی خمره میریزیم وقتی که خوب ترش شد، میجوشونیم تا بخار کنه، بعدش با یه لوله بخارها رو توی بطریها میکنیم تا عرق خوب و خالص به دست بیاد.
بچههای کوچولو هم کمی عرق نوشیدند. وقتی که زنهای مکارود متوجه تعجب من شدند گفتند:
- بچهها هم میتونن عرق بخورن. اما دخترا باید کمی دیرتر لب به می بزنن. میدونین چرا؟ برای اینکه میترسیم دخترا مست کنن و رندون کار دستشون بدن!
داماد نباید مست کند!
در مکارود، هنگامی که دختر و پسری با هم عروسی میکنند، مردم ده شروع میکنند به آشامیدن عرق! پس از آنکه سرشان خوب گرم شد به رقص و پایکوبی میپردازند؛ ولی عروس و داماد حق ندارند در شب عروسی بادهگساری کنند! این رسمی است که از دیرباز میان مردم این روستا رواج دارد.
قالیبافهای عرقخور!
زنهای مکارودی در بافتن قالی مهارت بسزایی دارند. آنها ضمن صرف مشروب به بافت قالی میپردازند. قالیهای این زنان به خارج از کشور هم صادر میشود و قیمت متوسط آن در حدود چهارصد تومان میباشد.
پس از یک روز اقامت از مکارود خارج شدیم و عزم بازگشت کردیم، در حالی که مردم مکارود در تعجب به سر میبردند که چرا میهمانان یک روزهشان با مشروب سر و کاری ندارند.
الان یواشکی در باغ های اطاف شهر ها همین بساط برپاست
دمشون گرم.
این هفته نامه سپید و سیاه خیلی مجله جالبی بود . در زمان بچگی اونو میخوندم . در میان مقالاتش هر هفته یه دونه مقاله مدار الکترونیکی هم چاپ میکرد . با دیدن این مقالات از الکترونیک خوشم آمد . تا امروز از که از بهم چسبوندن خازن مقاومت و ترانزیستور ارتزاق میکنم 😊
چنین جایی یعنی بهشت یعنی رو راستی یعنی صفا و صمیمیت
چنین جایی ام آرزوست
پناهنده از خوزستان قبول میکنن این مهربانان وکارودی
بهشت برین که میگن مکاروده ، جوی می و شراب و طبیعت سرسبز و حوری و ....
حواست باشه وقتیکه رفتی اون دنیا حتما باخودت قیف ببر.چون اونجا قیر هست ولی قیف نه
دقت کنید این گزارش مال سال ۱۳۵۰ هست از مجله سپید و سیاه اون زمان
متوجه نشدم ...کشمشها رو چند روز باید بزاری داخل آب و اینکه کشمش با دانه یا بدون دانه باشه
در این روستا کلی مشکلات کبدی و مرض روده و سرطان میبینم
احسنت به شما
چشماتو بشور بدن بیماری کبدی و سرطان ببین این داستان مال 50سال پیش است
بچه هاو نوه هاشون که زنده هستن
اصلا درست نیست درمورد دین انها علی الهی مردمان شریف هستند علی خدانیست ولی ازخدا هم جدانیست پس تبلغ دروغ نکن خانم خبرنگار چیزی ب اثبات نرسوندی نگو
خیلی جاها دیدم که علی الهی ها عرق خورند، اشکالی هم نداره، هر کسی هر طور که انسان بهتری باشه و آزارش به دیگران نرسه کارش درسته، چه عرق خور و چه مومن چه و کافر و بی دین چه هر چیزی که باشه... به قولی باید مرد خدا بود.
علی بزنه کمره تک تکشون خدای علی نسلشونو منقرض کرد
درود بر شما
عجب مردم فهمیده ای داشته و دارد.
در بهشت هم اینطوری که شما میگوئید. همه در حال خوردن شراب طهور هستند و فضای زیبائی دارد. این روستا را برای انسان مجسم میکند. امیدوارم که براه راست که شما میگوئید بر نگشته باشند. وبه این زندگی فارغ از هوشیاری کاذب ادامه بدهند.
جونوم تو نفس مست تک تک شون روحشون شاد . دمشون گرم
حالم به هم خورد...
اونا دینشون مشخص نیست .اون موقع قدغن بود گند آب.مثل الان .نجاست هست.کلام خداست...تو هر دینی حجاب .قتل.زنا.دورع.محرم نامحرم حلال حرام دورغ.ربا وو بوده و هست.اینام بخاطر شرایط میرن در جنگل دور از چشم مردم که مسلمان و کلیمی بودن و مسیحی معتقد .پروتستان ارتودوکس. الانم نیاید بگید هست درست میکنن.خیر و شر همیشه هست و در تضاد...سالم بودن از همه بهتره.گند آب و نجاست خوب نیست .خوب نیست توهم برا جسم هم برا روح روان و جامعه .تو میگی خوبه برو درست کن تو خونت بخور .اومدی بیرون تو جامعه ایران و یا جای دیگه موظف به اجرا قانون هستی
داداش ساقیتو عوض کن،متن رو درست بخون،اونا به هیچ کسی کاری نداشتن،تازه تو صادرات کشور هم نقش داشتن و برای کشور ارز وارد میکردن،ولی الان داستان وضعیت کشور چیه؟؟
به نطر قبلا مردم اعتقادات قوی تری داشتن الان با وجود مشکلات اقتصادی شدیدی که مردم رو احاطه کرده پناه بردن به اعتیاد ،شرب خمر این اون زندکی نکبتی که برای مردم ساختن
سلام بار کج به منزل نرسد ،اینها روستای همسایه مابودند ،به جزام گرفتار شدند و خیلیها مردند و خیلی مهاجرت کردند و دیگه اثاری ازاونا نیست ،درس عبرت بگیریم
این روستا سرجاش هست مثل علم کوه مثل دماوند
چی میگی برا خودت
انقد دروغ میگین و خالی میبندین که چی بشه؟ که بگین هرچی غیر شماست نابود میشه؟
نه مشتی حرف مفت امثال تو خریدار نداره.
اعلام میکنم ایشون دروغگو هستن و این روستا همچنان طبق همون گذشته و حتی بزرگتر و پولدارتر و بهتر از گذشته سرجاشه
هیچی هم نشده
حالا مطلب قطع بود که درباره عرق نوشتید به نظر میاد مشکل دارید
الانم بهترین مشروب اون منطقه مشروب مکارود هست
میگن که اون دهکده زیبا همه الکلی و عرق خور بودن، الآن دیگه پیشرفت عجیبی تو سطح کشور بوجود اومده
با بودن افغانی ها اکثر مردم خودمون معتاد شدن . مسئولین بی مسئولیت چیکار کردن؟ فقط هرچی پول و ثروت بوده، و هست رو دادن آقا زادهای عوضی مملکت با خودشون بردن به کشورای اروپایی.
اما اون دهکده زیبا هنوزم هستش چونکه دزد نیستن
بیخود از طرف خدا نظر ندید. خداوند انقدر بزرگ هست که از گناهی که نسبت به خودت انجام میدی بگذره. هرجا صحبت دین اومد وسط یعنی میخوان سوارت بشن! چطور تو دین مسیحیت خدای مسیح مشروب رو حلال کرده؟! بعدخدای اسلام حروم کرده؟!دین و اعتقاد هرکس به خودش مربوطه. به هیچکس مربوط نیست.داداش عرزه دارید حق الناس نکنید حق الناس.
کدوم خری گفته تو مسیحیت مشروب آزاده
میگساری حق الناس هم هست اگر نمی دونی بدون
ضمن اینکه اینقدر خدا خدا نکن همون خدا گفته حرومه
همون خدایی که میگی این همه حلال تو دنیا هست چرا دلهای مریض سراغ چیز نجس و حروم میرین چون حلال بهتون نمی چسبه چون سنخیتی باش ندارید
مستان سلامت میکنند جان را غلامت میکنند .
گزارش قحط بود
توی این لوضاع که خاور میانه توی آتش و خون دست وپا میزنه
مردم غزه دم به ساعت بمباران میشن ، ما هم که دائم با عنترنشنا ل و واآ و ... درحال بمباران رسانه ای و... هستیم .
یه چیزی گزارش کن که به درد هم دنیای مردم و هم آخرت شان بخوره
خاک تو سره جیره خورت
می بخور منبر بسوزان مردم آزاری نکن مطمئن باشید تک تک اینها پیش خدا عزیزتر از بظاهر مذهبی ها هستند علی ع جز خوبی نبود
جای تاسفه که شما این گزارش را از نو چاپ کردید این خود از مصادیق اشاعه فحشاست، اینقدر نجاست بنوشید تا در نجاست خودتون غرق بشید، منظورم کسانیکه که هی به به و چه چه کردن، کسی که گفته خدا باحق الناس فقط کار داره، باید به او گفت این اول ظلم به نفس هست، به این نگاه کنید که، که را نافرمانی می کنی،
همشونو باید ارشاد کرد به به راه راست هدایت بکنی
خب چرا این قسمتهای باصفای کشور رو دیر کشف می کنید ؟
ای وااااای من مجردم اونجا هم که توازن بین آقا و خانوم بد بهم ریخته است و .... منم که عاشق شغلهای خونگی و .... ی کارخونه روستایی تولید مجدد و ....
وااااای ی شاهزاده هم بااااااشه ، اومده باشه سرکشی اراضی ، اونم مجرد باشه هو منم رئیس کارخونه ارتقاء ارزش کشمش . عاشق من بشه هو ...
دهنت سرویس 😄😄😄😄😄
آیا چیز خوبیه که پخش میکنید فعل حرام انجام میدهند با افتخار گزارش میکنید .منظورتان از این حرفها چیه خدا میداند
این دهکده مرکز شیطان است .چرا دولت کاری نمیکند. و حتی با افتخار هم توضیح میدهند. وای بر شما
فعل حرام دزدی از اموال مردمه!
کامنتارو خوندم از خودم پرسیدم واقعا ملت ایران مسلمونن؟؟؟؟ اگه مسلمونن مگه خدا نگفته مشروب حرومه خداوکیلی برید اسلامو از شناسنامه هاتون خط بزنید این وضع مسلمونی نیست
چرا ملت ایرانو تو چندتا میگسار خلاصه می کنی این همه آدم خوب هست حالا اقلیتی میگسار که پشیمونن چرا سال ۵۰ نبودن که راحت برن اونجه میگساری کنن رو چرا تعمیم میدی خودتون چک کنید در اطرافتون میگسار بیشتره یا آدم عادی
زندگی آزاد
هستند بعضی از این ذهن های جا مانده و کند شده که میان و میگن از خدا و پیغمبر نمیترسن
کافر کسانی هستن.دروغ.ازار ظلم .زور.فقر .کشتار .دژدی.بدی.همه کفر هست.
شخصی که امر میکند.ایا تابحال گناهی مرتکب نشده.خودش را واجد امر کردن میداند؟
جالبه که کسی از این جماعت خشونت و نا راستی و مزاحمت برای دیگران گزارش نکرده، الان طرف یک پیک میزنه با چاقو میفته به جان رفیقش، دوم اینکه آن زمان موسی به دین خود عیسی به دین خود بوده. سوم اینکه برای این کارشان هم قانون داشتند و حواسشان به دختران بوده و اینکه شب عروسی حداقل دو نفر هوشیار باشند و مراقب.کسی میداند الان چه میکنند؟
ب نظر من کافر باش ولی ظلم نکن دست درازی ب مال یتیم و بیت المال نکن اختلاس نکن دزدی نکن دروغ نگو با همدیگر روراست باشیم کلاه سر همدیگه نزاریم ازار و اذیت ب همنوع خود نکنیم ب همه اینها میگن انسانیت خدا پرستی دینداری ک متاسفانه توی جامعه ما پیدا نمیشود
عجب روستای باصفایی
الانکل روستاها و شهرستان این وضعش
کل انگور برای این
حرام خدا را حلال کردن افتخار نیست خجالت داره این حرفا
سلامخداروشاکرم انقدرانسانهایزودباور کسانیکهدرموقعقضاوت برایدیگرانزودزبانسخنبازکرده وشنیدههاییاز۴تامثلاآدمهائی باظاهر والبسهدینداریهرچهیاوه خاستن تومغزمافروکردن ازشمامیپرسم کیدرقرانخواندهکهمشروبحرامه چرااینجاحرامهولیدربهشتنویدش روددادند دستبردارید قضاوتفقطازآنخداستفقط حقالناسنکنید بدوزشتخووسخنورفتارنباشیدخدا انقدربزرگبخشندهومهربانهست کهعارفیگفنهمی. بخورممبربسوزانمردمآزاریمکن تمامعرفایمامولوی سعدی حافظالیماشااللهعارفدارم همهازمیوساقی دراشعارشانشنیدیم حرف۴ناکشیشوملا رو ول کنید ببینید بادرنظرگرفتنخداوندکاردلانرو انجامبدید رضایخداکهباشهدلدروغگونیستیاعلی
اگردرمکاروددریک روستاعرق خوری باب بوده ولی الان درکنارخانه خدااعراب مینوشندنتیجه میگیریم که والی های دینی مذهبی فقط به خودپرداخته اندنه به بشریت یکی زیرآب آن یکی رامیزندخداامشروبخورهای دائم الخمربیشتر خوشش می آیدتااز زاهدان خرقه پرست
هنوزم پابرجاست ولی قایمکی
می بخور منبر بسوزان .....مردم آزاری نکن...
حضرت حافظ هم میفرماید ؟ بده ساقی آن می
که حال آورد کرامت فزایدکمال اورد
ممنون از شما که این گزارش خوب وآموزنده را گذاشتید بنده تا به حال از این مکان بی خبر بودم وهر وقت شمال میرفتم تشنه لب بودم ولی در اولین سفر حتما به این منطقه سر میزنم واگر قسمت شد از محصولات خوب وبا کیفیت انجا استفاده خواهم کرد انشاالله قسمت همه اهل دلها .ممنون از گزارش خوبتون
نوش جان. تا کور شود چشم حسود. بخور داداش عشق دنیا رو بکن. دین انسانیت. مذهب مردم داری.
برای افرادی که می گن ، هر کاری می کنی بکن فقط حق الناس نکن ، یعنی هر گندی بالا آوردی هر غلطی که کردی عب نداره ، چون خدا می بخشه ، در بخشندگی خدا حرفی نیست در شعور نداشته شما شک هست که خدا برای شما بخشنده باشه و مهربون ، و شما یه بنده ی به درد نخور😏
درود برمکارود و مردم میهمان نوازوزیبامنش خوش ذوقش
بهشت بوده
من چمدان و بستم و یا علی گویان در مسیرم
سلام حالا چرا به جون هم افتادید این گزارش مال ۵۴ سال پیش هست عزیزان خودتونو کنترل کنید
روستای تریاکی ها کجاست😜
خوبه باز برای خودشون اعتقاداتی داشتند حالا دهه محرم به چند تا جوون گفتم امشب هم عرق خوردید گفتن پس می خواستی با کله خالی با زنجیر بزنیم به خودمون کاکو
روستایی عجیبی بوده. کارشون درست نبوده. عرق خوردی خطرات زیادی رو بیار میاره
واقعا که چاپ این گزارش،خجالت آوره،
اصلا میشه بگید منظورتون ازچاپ این گزارش چیه؟میخواستین نکات اموزنده اش رو به مردم یادآوری کنید؟؟؟
عالی بود از این قسم داستانا بیشتر بگذارین ممنون.
چقدر اراجیف بافتید خجالت بکشید
خواهش من این است.اگر چیزی نمیدانی حرف نزن . واحترام بگذار.علم بعد نیست.
اونی که میگی نجست هست .اون نیستی رو پاک میکنه .عقل که نباشد چون در آزابه
این ها فقط دانستنی هاست اما هر نوشیدنی که ضرر داشته باشه مناسب نیست منتها چرا مردم ازاری واحتکار ووفساد مالی برای مسعولان حرام نیست
روزگاری که دل ملت خوش بود و ایران بهشت واقعی😭افسوس از عاقبت ما
خوب الان هستند یا قلع وقمع شدند؟
اگه تو ایران یک روستا کار درست باشد همون ها هستند
هر پدر و مادری دوست داره فرزندش آدم خوب و به دور از هر بدی باشه . حالا ببینید اگر خدا که در قرآن دستور العمل زندگی در دنیا رو برای ما فرستاده چقدر دوست داره ما به حرفش گوش کنیم!
تو بهشت پس چرا عرق مجازه؟؟؟؟؟ آهان ما نمی فهمیم دلیلش رو. از درک ما خارجه.