خاطرات دکتر ویلز در ایران عهد قاجار؛ طبابت با «گرمی و سردی» و «پِهِن داغ»
چارلز جیمز ویلز، پزشک، جهانگرد و نویسنده انگلیسی بود که به عنوان یکی از افسران پزشکی اداره تلگراف بریتانیا در دوران قاجار به ایران سفر کرد. دکتر ویلز خاطرات خود از این سفر را در کتابی با عنوان «در سرزمین شیر و خورشید» شرح داده که با عنوان «ایران در یک قرن قبل» به فارسی ترجمه شده است.

در اینجا گزیدهای از خاطرات دکتر ویلز را میخوانید که مربوط به آغاز کار او در ایران و شنیدن نکاتی دربارۀ اوضاع طبابت در ایران میشود:
اگر یک حکیم ایرانی را بالای سر بیمار ببرند و در ابتدا قادر به تشخیص گرم یا سرد بودن بیماری نشود، اولین کاری که میکند این است که مقداری دارو از نوع گرم به بیمار میخوراند؛ اگر حال بیمار رو به بهبود رفت همین طریق را ادامه میدهد ولی اگر متوجه وخامت وضع شد روش خود را تغییر میدهد و داروی نوع سرد به کار میبرد.
گاهی هم کسان نزدیک بیمار به سراغ فالگیر و طالعبین میروند. پس از خروج اولین طالعبین فورا به سراغ طالعبین دیگر میروند تا در صورت تطبیق کردن هر دو نظریه به دستور آنان عمل کنند.
از طرفی در ایران هر کس که بیمار میشود به محض اظهار آن به دوست، آشنا، فامیل، همسایه و غیره، هر کدام از آنها دارو و طریقهای از درمان را برایش تجویز میکند. اغلب آنها از داروهای خانگی و ندرتا هم داروهای شیمیایی و قوی میباشد که ممکن است منجر به خطراتی هم بشود.
وقتی بیماری شدت مییابد و بیمار با ناله و سر و صدا ناراحتی شدید خود را بروز میدهد، گاه طریقههای درمان خطرناکی نسبت به او انجام میگیرد؛ از قبیل خواباندن بیمار (یا عضوی از دست و پای او) در میان پهن تازه و داغ چهارپایان و یا گذاشتن بدن او یا عضوی از آن در داخل پوست تازه کنده شده و گرم حیوان و دوختن پوست به دور آن.
با عنبر نسا و شاش شتر و روغن بنفشه و سایر موارد و در زمینه های دیگر داریم به سرعت به دوران قاجار بر می گردیم !
عجب تمدني داشتيم