نگاهی به نمایش «آیس لند» / به خاطر یک مشت دلار
«آیس لند» نشان میدهد کیخایی برای ادامه مسیر کارگردانی مصمم است. در گام بعدی شاید انتخاب متنی که هیجان و کنش بیرونی بیشتری داشته باشد مهارت او به عنوان کارگردان را بیشتر نشان بدهد.
محدثه واعظیپور : آیدا کیخایی پس از سالها بازیگری روی صحنه تئاتر و چند تجربه کارگردانی، با «آیس لند» تلاش کرده سبک و شیوه خود را در کارگردانی تثبیت کند. متن جذاب نمایش «آیس لند» متعلق به نویسنده کمتر شناخته شده در ایران نیکلاس بیلون است. اگرچه قصه در کانادا میگذرد اما موضوع مهاجرت و مشکلات فرهنگ سرمایه داری که هسته اصلی نمایش هستند، کاملا با حال و هوای ایران امروز و دغدغه عمومی جامعه همخوانی دارد. به ویژه که دو شخصیت اصلی نمایش به نوعی با این موضوع پیوند دارند، خانواده حلیم (احسان کرمی) و کاسا (آزاده صمدی) برای رسیدن به رویایی بزرگتر و زندگی بهتر مهاجرت کردهاند.
صحنه نمایش ساده است و سه ضلع یک مثلث که ظاهرا اتفاقی کنار هم قرار گرفتهاند، هر یک گوشهای از صحنه را پر کرده و به نوبت با تماشاگران صحبت میکنند. مونولوگهای طولانی شخصیتها گاه و در لحظاتی کوتاه به شکل دیالوگ درمیآید، اما این حالت تداوم ندارد. در حالی که تداخل گفتگوها میتوانست کمی از حالت یکنواختی نمایش کم کند. در حالت فعلی نمایش بر کلام استوار است. بر شنیدن. در این بخش البته کیخایی و گروهش موفق هستند. یعنی امتیازهای متن از طریق بازیگران به مخاطب منتقل میشود. آزاده صمدی، فهیمه امنزاده و احسان کرمی تلاش کردهاند اجرایی درست از شخصیتهای مختلف و پیچیده نمایش داشته باشند و در فضایی با کمترین حرکت، احساس و حال روحی کاراکترها را منعکس کنند. کاسا دختر دانشجو که قربانی برادر دوقولویش شده، حلیم مردی طماع و کاسبکار که منفعت مالی را سرلوحه رفتارش قرار داده و آنا که در قید و بند سنتها باقی مانده در نگاه اول ربطی بهم ندارند، اما یک اتفاق و یک لوکیشن (آپارتمان حلیم) سرنوشتشان را بهم گره میزند. نویسنده نگاهی جدی و تراژیک به موضوع رواج فرهنگ سرمایه داری و قربانی شدن انسان در این میانه دارد، اما نمایش گاه لحن طنز پیدا میکند و در نهایت و در پایان، وقتی پولها به کاسا میرسد، گویی معجزهای بزرگ اتفاق افتاده. انگار با مرگ یک شیفته کاپیتالیسم، یک برده نجات یافته است. در میان سه شخصیت نمایش کاسا همدلی تماشاگر را بیشتر برمیانگیزد و رستگاری او در پایان نمایش، نوعی خوش بینی نسبت به مردمانی است که در نظام پر زرق و برق سرمایهداری قربانی مناسبات حاکم بر اهمیت پول و مالکیت خصوصی شدهاند.
یکی از امتیازهای «آیس لند» این است که وجه داستانی پررنگی دارد، تمام شعارهای متن علیه سرمایه داری و انتقاد از جوامع ثروتمند و رفاه زده غربی زیر لایه یک قصه پرکشش پنهان شده. شاید به همین دلیل است که کارگردان هم ساختار بصری و اجرایی سادهای برای نمایش در نظر گرفته. به جز عنوانهایی که پیش از مونولوگهای هر شخصیت داریم و روی پرده پشت سر بازیگرها دیده میشود و به جز چند تصویر که در هم دیزالو و تکرار میشوند، نشانه و المانی برای برهم زدن تمرکز تماشاگر از مونولوگها وجود ندارد. ولی این موضوع باعث شده برتری متن بر اجرا نمود بیشتری پیدا کند. یعنی کارگردان زیر سایه نویسنده و مهارتش در قصهگویی قرار بگیرد و کمتر دیده شود.
با این همه تماشای «آیس لند» تجربه دلنشینی است. جسارت فهیمه امنزاده برای تجربه نقشی که رگهایی از جنون دارد، ستودنی است. پذیرفتن نقشی که بازیگرش را بدقیافه و غیرجذاب نشان میدهد برای یک بازیگر زن چالشی بزرگ است و او از عهده این کار دشوار به خوبی برآمده. احسان کرمی دور از وقار همیشگی، با مهارت شخصیت منفور و پلید حلیم را میسازد و تماشاگر را پس از چند دقیقه مطمئن می کند که باید از این خرده بورژوا بیزار باشد. آزاده صمدی همچنان روی صحنه تئاتر شیرین و دوست داشتنی است. به ویژه وقتی درست انتخاب شود و لازم باشد جذابیت و شکنندگی را توامان به تماشا بگذارد.
«آیس لند» نشان میدهد کیخایی برای ادامه مسیر کارگردانی مصمم است. در گام بعدی شاید انتخاب متنی که هیجان و کنش بیرونی بیشتری داشته باشد مهارت او به عنوان کارگردان را بیشتر نشان بدهد. بخشی از جذابیت تئاتر به انتخاب متن تازه برمیگردد و بخش دیگر آن، ارائه این متن در قالبی است که به نمایش نزدیکتر باشد. تئاتر تنها شنیدن نیست، هر چند بخش مهمی از آن میتواند شنیدن باشد. موسیقی، حرکت، نورپردازی و میزانسن عناصری هستند که یک متن درجه یک را به نمایشی به یادماندنی تبدیل میکنند.
منبع: خبرآنلاین
10