رهبر ارکستر و مدرس موسیقی حوزه کودک:
بچهها با صدای طبل فکر میکردند به کشور حمله شده است/ ایده «ال- سیستما» را بارها با مراکز فرهنگی درمیان گذاشتم اما توجه نکردند/ کودکان ما در فقر منابع مطالعاتی به سر میبرند
نزهت امیری که به تازگی اثری پنج جلدی با موضوع موسیقی کودک را منتشر کرده، میگوید: کودکانی که در سالهای پیش از انقلاب همه شیفته طبل بزرگ و سنج و صدای بلند بودند در سال شصت و هفت که ما موسیقی را آغاز کردیم همان بچههای سابق نبودند و نگاهشان به موسیقی نگاه قبل نبود، ما طبل بزرگ را از بچهها قائم میکردیم چون با شنیدن صدای آن میترسیدند و فکر میکردند بمباران است
به گفته کارشناسان رده سنی کودک و نوجوان از با اهمیتترین مقاطع در مبحث آموزش است. حال این اهمیت در هنری چون موسیقی صد چندان است، به این دلیل که زمان طلایی یادگیری موضوعات عملی و تئوریک در همه سازها و سبکها دوران کودکی و نوجوانی است.
تنها در صورت آموزش درست و اساسی در همین مقطع سنی است که فرد میتواند در جوانی و میانسالی به موزیسینی حرفهای بدل شود و در غیر این صورت نوازندهای درجه چندم خواهد بود. برخی استادان هم میگویند یک هنرجو برای نوازندهای حرفهای شدن، باید لااقل روزی سه ساعت تمرین کند.
اگر مجموع این موارد را کنار هم قرار دهیم، بیش از قبل نسبت به اهمیت موسیقی کودک و نوجوان پی خواهیم برد.
آموزش موسیقی به ردههای سنی کودک و نوجوان در کشور طی سالها و دههها مسیر پرفراز و نشیبی را پیموده، اما هیچگاه آنطور که باید مورد توجه و حمایت نبوده است. جز چند هنرمند که آنها هم به نسلهای قبل تعلق دارند، افراد دیگری پا به این عرصه نگذاشتهاند و در نهایت اینکه همه اهمالهای صورت گرفته طی چهل سال گذشته باعث شده سیستم آموزشی مدون و مشخصی برای رده سنی کودک و نوجوان نداشته باشیم.
موسیقی این رده سنی حتی در دانشگاهها رشته مستقلی ندارد و معمولا استادان و معلمان هم بر اساس سلایق و سیاستهای هر آموزشگاه به تدریس دروس مربوطه میپردازند.
نزهت امیری را اغلب بهعنوان تنها بانوی رهبرارکستر درون ایران میشناسند، اما او از همان ابتدای فعالیت حرفهایاش، در زمینهی موسیقی کودک هم فعالیتهای جدی داشته است. امیری در دههی شصت، آنزمان که کمتر کسی به موسیقی کودک فکر میکرد، با هدایت برخی استادان به این مقولهی مهم پرداخته است.
او از آغاز فعالیت موسیقاییاش تاکنون، علاوه بر تحصیل در رشتهی موسیقی دانشکدهی هنرهای زیبا و اتمام رشتهی آهنگسازی در مقطع فوقلیسانس در دانشکدهی موسیقی دانشگاه هنر، نزد هنرمندانی چون پرویز منصوری، محمدرضا درویشی، فرخ مظهری و حسین علیزاده نیز شاگردی کرده است.
امیری درباره موسیقی کودک در سالهای اولیهی انقلاب و تاثیر جنگ ایران و عراق بر روحیهی آنها خاطراتی دارد که شنیدن آنها در نوع خود جالب است. او همچنین اثری را تالیف کرده که پس از ۳۳ سال، به چاپ رسیده و «متد جامع آموزش موسیقی کودک» نام دارد. امیری درباره موارد مذکور گفتگویی انجام داد.
وی در ابتدا درباره محتوای اثر مکتوب تازه منتشر شدهاش گفت: «متد جامع آموزش موسیقی کودک» ۵ مجلد است که برای سنین ۴ تا ۹ سال نگاشته شدهاند. تمامی سرفصلهای متصور در موسیقی، در بیش از ۴۳۰ صفحه، از ابتداییترین موتیفِ قابلِ اجرا آغاز شده، و بارها و بارها در سطوح بالاتر، پیچیدهتر و متنوعتر آمدهاند.
با آن که در این متد، «ریتم» آغازگر و ستون اصلی است، شاهد حضور گام به گام و هم زمانِ ترانهخوانی، نتخوانی، تلفیق کلام و موسیقی، سازشناسی، آموزش کسر میزانها، سکوتها و.. (آنگونه که لازمهی یک متد آموزشیست) از سطوح پایین و ساده تا بالاترین مرحلهی آن هستیم.
هنر شنیداری موسیقی، همزمان با نوازندگی و آوازخوانی، آرام آرام از اوراق کتاب عبور میکند و فضا برای تربیت بینایی کودک، «نتخوانی» آماده میشود. برای هر آهنگ، اتودهایی در نظر گرفته شده که کودک را بدون بیم و هراس، به سوی ملودیِ هدف رهنمون میشود. در زمانهای لازم، «دوره» پیشنهاد شده، تا فرصتی برای بازسازی چند درصد خطای احتمالی کودک و ویرایش نهایی مربی فراهم آید.
کنسرتهای آموزشی، با ارائهی برنامهی مشخص به مربیان، بار بزرگی را از روی دوش آنان برمیدارد. آموزش با ضربات دستان خالی کودک آغاز میشود، در سه مجلد با سازهای ارف و با اجرای چندصداییِ قطعات زیبای فولکلور به اوج شکوفاییاش میرسد و در ادامه، با فلوت ریکوردر ادامه مییابد. روند آموزش پلکانی و مرتب، در کتابهای فلوت نیز مراحلی چون سه مجلد پیشین را طی میکند.
در ترکیب ریتم و کلام، اطلاعات عمومی کودک، با کاربردِ بسیار متنوعِِ کلمات، به حد اعلای خود میرسد. در بخش راهنمای آموزگاران، چکیدهای از اصول زیربنایی متد را میتوان مشاهده کرد. بسترعلمی به کار رفته در طراحی این متد، به گونهای است که بخش «راهنمای آموزگاران» در آموزش دیگر سازها نیز کاربرد دارد.
تعطیلی ده سالهی موسیقی گرایشها را تغییر داد
امیری در ادامه دربارهی فضای فعالیتهای آکادمیک و هنری در سالهای پس از انقلاب گفت: در سال شصت و هفت، ده سال بود که موسیقی در کشور ما تعطیل شده بود. در سال ۱۳۵۷ رشتهی موسیقی دانشگاه تعطیل شد.
من باید درسال ۱۳۵۸ وارد دانشگاه میشدم، اما این اتفاق رخ نداد و درنهایت، دانشگاهها در سال ۱۳۶۸ فعالیت خود را ازسر گرفتند. طی ده سالی که فعالیت سراسری موسیقی متوقف شده بود، اتفاقات ناگواری روی داد. سرنوشت بسیاری از موسیقیدانان جوان عوض شد. برخی اجباراً به کارهای دیگر رو آوردند و آنانی که توان مالی داشتند از کشور خارج شدند.
در یک تصمیم ناعادلانه و بیشتر ناباورانه، از دانشجویان موسیقی خواسته شده بود که یا تغییر رشته بدهند یا اعلام انصراف کنند، بدون آنکه خسارتی به آنان پرداخت شود. (چنین چیزی تا آن زمان در تاریخ کشورمان سابقه نداشت!) افراد معدودی را میدیدید که در عرصهی موسیقی فعال باشند. همه منتظر تصمیمگیری درستی برای پایان بخشی به این مشکلات بودیم.
او در ادامه توضیح داد: با تماس مستقیمی که در آغاز به طور کاملاً تصادفی با هنرمندان شریف و بزرگ میهنمان پیش آمده بود، از این چند سال تعطیلی استفاده کردم و فعالیتهای جدیام را درپیش گرفتم. استادانم، مرا به یکدیگر معرفی میکردند. من هم با حمایت آنها و در کنارشان به کار و فعالیت موسیقی ادامه میدادم.
زمانی که به سراغ موسیقی کودک رفتم، دروس مربوط به رهبری ارکستر را آموخته بودم
امیری در پاسخ به این سؤال که همزمان با فعالیت درعرصهی موسیقی کودک چه فعالیتهای دیگری داشته است، گفت: زمانی که به آموزش موسیقی کودک پرداختم، قریب ۱۰ سال سهتار نواخته بودم، دروس تئوری و سلفژ، هارمونی و کنترپوان را گذرانده بودم، آنسامبلهای کوچکی را هدایت کرده بودم و با اصول رهبری ارکستر تا حدودی آشنا شده بودم. یعنی با دانشی در سطح رهبری آنسامبل و گروههای ارکسترال کوچک، وارد فعالیت کودک شدم. :
شریف لطفی پیشنهاد داد آموزش را از کودکان شروع کنیم
وی در ادامه گفت: در سال شصت و هفت استاد شریف لطفی به ما پیشنهاد دادند که برای پایان دادن به بلاتکلیفی و کمک به بازسازی دوبارهی موسیقی، آموزش را پس از ده سال وقفه، از کودکان شروع کنیم.
گرچه استادمان درست میگفتند، اما پذیرش آن برای من خیلی سخت بود. با مقولهی کودک هیچ آشنایی نداشتم. فرصت انجام دو فعالیت تخصصی را هم نداشتم. من رهبری ارکستر خوانده بودم و رویایی جز آن نداشتم.
از سویی تصورم این بود که قدرم دانسته نشده است! از سوی دیگر سرپیچی از درخواست استادانم، برای من ناممکن بود. همهی شاخههای موسیقی به تعطیلی اجباری دچار شده بودند و چشماندازی از پایان این دورهی تاریک و حزنانگیز متصور نبود. بنابراین تصمیم گرفتم برای مدتی، (تا پیداشدن امکانی برای برگزاری آنسامبل و رهبری ارکستر)، در عرصهی کودک فعالیت کنم.
۳۵ اثر با موضوع موسیقی کودک به رشتهی تحریر درآوردهام
در همان اولین جلسات تدریس، متوجه سختی کار شدم. در ایران، موسیقی کودک مقولهای نسبتا نو بود و ۱۰ سال تعطیلی نابخردانه، ارتباط با زبان موسیقی گذشته را قطع کرده بود. نیاز به زبان جدیدی برای کار با کودک بود.
باید رپرتوار طراحی میشد، امکانات ارزیابی میشد، بودجهای به این کار عمیق فرهنگی اختصاص داده میشد و هزاران مشکل دیگر. هر روز منتظر اتفاقات درست مسئولان بودیم.
منتظر بودیم سکوت و بیخبری تمام شود و سرعت کند تحولات فرهنگی، هنری و…، شتابی بیشتر به خود بگیرد. اما دریغ! هیچکس نمیدانست که تا ۳۰ سال بعد هم اتفاقی نخواهد افتاد! مشکلات را به امید تحولات عظیم بعدی، با شکیباییِ درخوری تحمل میکردیم. لاینحل ماندن مشکلات، ماندگاری من در این عرصه را بسیار طولانیتر کرد.
مربیان بسیاری را پرورش دادهام
این رهبر ارکستر در ادامه، دربارهی شیوه و متدهای کاربردی در موسیقی کودک، گفت: مخالفت «کارل ارف» موسیقیدان آلمانی، با کپی درسنامههایش بدون در نظرگرفتن شرایط فرهنگی و جغرافیایی ویژهی هرکودک، سبب شد تا مدت کوتاهی را به اجرای قطعاتی از شولورکهای او بپردازیم. برای ادای دین به او و دیگر استادانم، مسئولیت تأمین منابع آموزشی شاگردانم را به عهده گرفتم.
در ذهن من، اتودها و قطعات مناسب به تدریج سامان بیشتری میگرفتند، گر چه هنوز کاری به نگارش درنیاورده بودم. ثمرهی آن طراحیها، اجرای موفق صدها کنسرت (کوچک و بزرگ فصلی وسالانه) بود؛ تنها راه برای درستآزمایی تفکراتم. مربیان بسیاری را پرورش دادم.
این موضوع سبب شد تا تجربیاتم را آرام آرام به صورت جزوه در اختیار آنان بگذارم. کار بر روی متون قابل استفاده برای کودک و مربی، با دقتی که هر دو بخش به آن نیاز داشت، کم کم وقت و زمان بیشتری را طلب میکرد. این روند به جایی رسید که تا به امروز برای کودکان ۲ تا ۱۲ سال حدود ۳۵ اثر را به رشتهی تحریر درآورم.
تنها جزوهی ما در دههی شصت متعلق به خانم شیدا قرچهداغی بود
کودکان پس از جنگ، با صدای شنیدن طبل فکر میکردند بمباران یا موشکباران است
امیری دربارهی وجود منابع مکتوب بامحوریت موسیقی کودک در دههی شصت هم اذعان داشت: جزوهای از بانوی موسیقی کودک ایرانی، «شیدا قرچهداغی» به دست ما رسیده بود که مربوط به قبل از انقلاب بود. ۱۰ سال وقفه افتاده بود. در آن سالها جنگ سختی را پشت سر گذاشته بودیم و روحیات کودکان و مربیان کاملاً تغییر کرده بود.
وی دربارهی تأثیر جنگ ایران و عراق بر روحیهی کودکان و نوجوانان آن مقطع، طی توضیحات بیشتر گفت: در سالهای پیش از انقلاب همهی کودکان شیفتهی طبل بزرگ وسنج و صداهای بلند بودند، درسال شصت و هفت، تغییرات تا آن حد جدی بود که مجبور میشدیم طبل بزرگ را از بچهها پنهان کنیم تا نترسند. آنها در واکنش به چنین اتفاقی یا کلاس را ترک میکردند، یا فکر میکردند صدای بمباران یا موشکباران است.
اینها بخشی از تاریخ تلخ موسیقی است که باید به درستی بازگویی شوند. در چنین شرایطی بود که من و چند تن از دوستانم به سراغ موسیقی کودک رفتیم. با اینکه دشواریهای بسیاری در پیش بود، اما تصمیم گرفتیم این رسالت دشوار را ادامه دهیم.
دربارهی خودم باید به جرأت بگویم که اگر این همه مشکل وجود نداشت، خیلی زودتر کار را به دیگران سپرده بودم. مشکل لاینحل موسیقی کودک، چیزی نبود که بتوانم نادیده بگیرم.
پرداختن به موسیقی کودک، چه در بخش نگارش و تألیف دشوار است
موسیقی پیش از هر چیز سبب ارتقاء مهارتهای شناختی کودک میشود
امیری دربارهی فعالیت در زمینهی موسیقی کودک و نوجوان و دشواریهای آن در گذشته و امروز به ذکر نکاتی پرداخت. او گفت: پرداختن به موسیقی کودک چه در بخش نگارش و تألیف، و چه در بخش تولید و اجرا کار دشواری است.
متأسفانه کودکان ما تا به امروز در فقر منابع مطالعاتی به سر بردهاند. از طرفی چاپ کتب نامناسب، سر در گمی بیشتری برای کودکان و متولیان موسیقی کودک به وجود آورده است. نقش مهم تربیتی و پرورشی موسیقی را نمیتوان نادیده گرفت.
موسیقی پیش از هر چیز سبب ارتقاء مهارتهای شناختی کودک میشود.
در نتیجه کار با کودکان مسئولیت به مراتب سنگینتری دارد و اینجاست که باید اذعان کنیم که مدیریت ارکسترهای کودکان دشوارتر از ارکسترهای بزرگسالان است. افزون بر برنامهریزی درست پرورشی، رعایت سطح آموزش، تدریس صحیح، استفادهی مناسب از منابع، انتخاب صحیح قطعه، اشعار مناسب، و… بسیار حائز اهمیتاند و با سرنوشت آیندهی کودک به سختی گره خوردهاند.
ثمرهی سی و سه سال فعالیتم نگارش کتابهای بسیاری با موضوع موسیقی کودک است
چهار مجموعهی منتشر نشده دارم که امکان چاپ نیافتهاند
این رهبر ارکستر و آهنگساز در ارتباط با تألیفاتش گفت: بخشی از ثمرهی سی و سه سال کار آموزشی من و شاید یکی از مهمترین بخشهای آن، «متد جامع آموزش موسیقی کودک» است که به تازگی منتشر شده است. فقط تصویرگری این پنج مجلد سه سال به درازا کشید. چهار مجموعهی دیگر هم دارم که متأسفانه تا به امروز امکان چاپ پیدا نکردهاند.
امیری درباره فعالیتهای آیندهاش گفت: در تدارک ایجاد بستری مناسب برای ایجاد گفتگو میان والدین، مربیان و مراکز موسیقی کودک هستم. قصد دارم وبینارها، مسترکلاسها و جلسات آموزشی گوناگونی برگزار کنم. در فاصلهی میان اجراهای ارکسترال، بر این فعالیتها متمرکز خواهم بود.
اگر وزیر فرهنگ یا آموزش و پرورش بودم، بودجهی موسیقی را طور دیگری صرف میکردم
امیری گفت: اگر من وزیر آموزش و پرورش یا وزیر فرهنگ بودم، به گونهای دیگر (مانند ال- سیستما در کشور ونزوئلا) عمل میکردم. این نهاد بر مشکلات بزرگ اعتیاد و بزهکاری و تنفروشی، تنها با اختصاص بودجهی مناسب و با استفاده از موسیقی غلبه کرد. من این ایده را بارها با مراکز مختلف درمیان گذارده بودم. زمانی که خبر موفقیت «ال- سیستما» در ونزوئلا را شنیدم، به حال جوانان بیپناه میهنم اشک ریختم.
وی در پاسخ به این سؤال که ارائهی طرحش تا چه مرحلهای پیش رفته بوده، گفت: نامههایی که برای به ثمررساندن این ایده نوشتم همچنان وجود دارند! من بیست و اندی سال پیش، بارها اعلام کردم که مسئولیت اجرای این طرح را میپذیرم، از من حمایت کنید. فقط میتوانم بگویم متأسفم.
چندین استاد موسیقی امروز، در کودکی شاگردان من بودهاند
امیری در بخش پایانی صحبتهایش دربارهی بازخورد فعالیتهایش طی سی و چند سال گذشته درعرصهی موسیقی کودک گفت: من با بچههای خردسال، صدها کنسرت برگزار کردهام و برخی از استادان موسیقی امروز، در کودکی شاگردان من بودهاند.
تعداد این افراد کم نیست. مربیان کودک متعهد بسیاری را به جامعهی هنری تحویل دادهام که در سراسر ایران به پرورش کودکانمان مشغولاند. «ایمان جعفری پویان» ویولونیست توانا، «مونا طاهریان نوازندهی چیرهدست فلوت»، «شراره شیخان» آهنگساز فیلم، از جمله شاگردان من بودهاند.
وی در پایان صحبتهایش از رونمایی از مجموعه کتابهای تازهاش خبر داد.