مافیا و ما فیها
باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم
مقدمه سال گذشته، در همین ایام، زمانی که افروز فروزند پس از سالها سکوت هنری در تالار سایه، نمایش «بهمن» را روی صحنه برد، تئاتربینهای جوان چندان با نامش آشنا نبودند و این در حالی بود که او برای بدنه باسابقه تئاتری چهرهای شناخته شده به حساب میآمد. فروزند به دلایلی که من هم نمیدانم از تئاتر به دور بود. طبق یک تصور رایج، به نظر میرسید نمایش «بهمن» قرار است صرفاً تلاشی برای بازگشت به تئاتر باشد. همانند همان Comebackهایی که نبودشان بهتر از بودشان است. نشانی بر ناتوانی هنرمند در تطبیق شرایط خود با شرایط زمانه و در نهایت ناکامی در جذب مخاطب؛ اما «بهمن» چنین نبود. «بهمن» بدون حضور ستارگان آنچنانی موفق شد به معدود آثار موفق تالار سایه مبدل شود. فروزند دیده شد و حتی این سؤال پیش بیاید که چرا نمایشی درباره جشنواره تئاتر فجر در خود تئاتر فجر روی صحنه نرفته است. نمایشی که بلافاصله با پایان یافتن جشنواره 34 در سایه روی صحنه رفت.
با چنین اوصافی فروزند خود به ستاره مخاطبانش بدل شد. توقع از او برای کار بعدیش بالا رفت. مشخص نبود آیا بار دیگر این هنرمند سکوت شکسته باز وارد سکوت میشود یا خیر. جواب همان خیر بود. او در عرض یک سال نمایش تازهای را آماده کرده است که تصور خوب از «بهمن» را برای مخاطب زنده میکند. نتیجه کار نیز استقبال خوب از نمایش تازه فروزند در شبهای سرد زمستانی این روزهاست. نمایشی که میتواند از تثبیت افروز فروزند در تئاتر کشور خبر دهد.
نخست «مافیا» نمایش داستان هفت دوست را روایت میکند که در شب وداع با زوجی از گروه، مشغول بازی مافیا میشوند و بازی فضایی را فراهم میکند تا روابط، اخلاقیات و حقیقت درونی شخصیتها کالبدشکافی شود. آنان شبحی از خودِ حقیقی خویش را آشکار میکنند. درگیر ستیز میشوند، یکدیگر را متهم میکنند، محکوم میکنند و تا فروپاشی خود و دیگری پیش میروند و همگی در یک نقطه و واقعه وضعیت مشترک دارند. تمام شخصیتها به نوعی در حذف شهرام، یک دوست مشترک دخیل هستند. آنان در یک شرایط ویژه نسبت به دوست خود رفتاری انفعالی داشته و اکنون همگی متهم گمشدن یا شاید مردن شهرام هستند و بدتر آنکه همسر او یا به عبارتی دوست مشترکشان را با بیمسئولیتی رها کردهاند.
آنچه در تماشای «مافیا» ذهن را درگیر میکند، نه محتوای نسبتاً جنجالی نمایش - دستگیری یک نویسنده و فقدان اطلاعات درباره وضعیت آن - که شرایط مشترک «مافیا» و «بهمن» در فرم اجرایی، شیوه روایت و مهمتر از همه سپردن قضاوت به مخاطب است. برای درک مطلب بهتر است به «بهمن» نقبی زده شود تا دریابیم فروزند چگونه به نوعی اجرا با امضای خود دست یافته است. امضایی که شاید بتوان در دیگر آثاری از این دست، به خصوص نمایشهای رئالیستی اوایل دهه نود کارگردانان جوان نیز یافت؛ اما نشانگان در آثار فروزند مختص اوست.
دوم در «بهمن» نمایش از نقطهای نامتعارف آغاز میشد. یکی از اعضای گروه بر حسب موقعیت نمایش - تالار سایه - با عوامل مجموعه درگیر میشود. این درگیری جایی بیرون از فضای معمول تئاتر رخ میدهد. حتی مخاطب جا میخورد که شاید واقعاً در راهروی تئاتر شهر نزاعی به پا شده است؛ اما این بحرانی است که تا پایان نمایش با نمایش همراه است. اگرچه نمایش در زمان واقعی رخ میدهد؛ اما عامل بحران مکان است. نامتعارف بودن موقعیت دراماتیک، یک عنصر مکانمند است.
در مقابل، نقطه نامتعارف «مافیا» زمانمند است. نمایش برخلاف عادت مرسوم به محض ورود مخاطب آغاز میشود. گروه فارغ از کلیت اثر مشغول بازی هستند و بازی به هیچ عنوان درگیرانه دنبال نمیشود. همه چیز با مزاح و شوخی پی گرفته میشود. بازی ادامه پیدا میکند تا لحظهای که مخاطبان روی صندلیهایشان استقرار پیدا میکنند و ناگهان بحران. اختلال در بازی مبدل به آن نقطه نامتعارف میشود.این نقطه زمانمند است؛ چون وابسته به موقعیت آغاز نمایش و شاید به سبب پخش بخشی از برنامه تلویزیونی «نود» زمان مؤکد میشود. چنین مهمی در «بهمن» رخ نمیدهد. مشخص نیست جشنواره فجر مدنظر کدامیک است.
باز هم با زمان حقیقی در نمایش روبهرو هستیم. همه چیز شبیه به «بهمن» دنبال میشود. فراز و فرودهای نمایش تابع یک حرکت سینوسی است. این اوجها و سقوطهای زمانی نیز وابسته به همان نقطه نامتعارف نمایش است. نمایش مملو از سکتههایی است که در شکل دکور و میزانسن خلق میشود. جایی که با دولایه تصویر روبهروییم. فضایی که میتواند علاوه بر معماری خانه، معماری روایت را نیز آشکار کند.
سوم زمانی که برای تماشای «مافیا» روی صندلی آرام میگیرید در برابر خود آینهای بزرگ در انتهای سالن مشاهده میکنید که تا پایان نمایش اثر را همراهی میکند. گویی دسته دیگری از مخاطبان در آن سوی نمایش نشستهاند. یک موقعیت دو سویه برای اجرای نمایش که البته شرایطش در تماشاخانه باران مهیا نیست و اکنون به شکل مجازی رخ داده است. انتخاب شرایط دوسویه بار دیگر ذهن را به سوی «بهمن» هدایت میکند. به سبب شرایط سالن سایه فروزند نمایش را به شکل دوسویه اجرا کرد که به سبب جنس میزانسنها به آن موقعیت دراماتیک اهدا میکرد.
شرایط موجود در شکل دکور، آینه و میزانسن دو لایه نیز همانند «بهمن» دراماتیک است. به اثر بازگردیم، جایی که هفت انسان ریاکار روبهرویمان بازی میکنند. هفت نفر که همچون شرکتکنندگان بازی مافیا، بخش پنهان خطرناکی دارند. آنان همچون بازی خود را در قامت مشاغل مختلف معرفی میکنند. البته مشاغل با حاد شدن وضعیت روانی شخصیتها در جایگاه و شأن اجتماعی رو به نزول هستند. اینان واجد دو روی متفاوت هست. یک روی شاد و دوستانه که گواه بر وحدت است و روی دیگر که مملو از نفاق و نفرت است.
به شکل دکور نقبی بزنیم. دکور شامل دو بخش است. بخش پیشانی یک سالن پذیرایی است. جایی که بیشتر اتفاقات در آن رخ میدهد و اوجهای این تابع سینوسی را باید در اینجا جستجو کرد. سویه دیگر بخش تحتانی دکور است که یک بالکن به موازات سالن است. بالکن جایی است که شخصیتها بخشی از ناگفتههایشان را بیان میکنند؛ اما برای چه کسی؟ نکته در اینجاست. این مخاطب است که میداند در بالکن چه رد و بدل میشود و دیگر شخصیتهای حاضر در سالن هیچگاه خبردار نمیشوند در بالکن چه گذشته است. بالکن بخش فرودی و نزولی تابع سینوسی نمایشنامه است و البته دال بر دورویی شخصیتها. ازبالکن هیچگاه حرفی به سالن درز پیدا نمیکند و این ما هستیم که میدانیم در زندگی پنهان شخصیتها چه میگذرد؛ اما چرا؟
دو لایه بودن و دوگانگی بشر، وجه آشکار و وجه پنهان، آنچه به زبان میآید و آنچه به گوش شنیده میشود؛ اینها المانهایی است که میتوان از این شکل اجرا خوانش کرد. مخاطب در برابر یک دستگاه دو سویه قرار دارد. شاید یک را به نفع دیگری رد کند؛ اما این وضعیت برای انتخاب نیست. «مافیا» مخاطب را در موقعیت داوری قرار میدهد. اگرچه شرایط نمایش شاید شهرام را مظلوم واقع جلوه دهد؛ اما همه چیز منوط به قضاوت ماست. برای همین است که هر شخصیت از دل نمایش کنده میشود و به شیوهای فاصلهگذارانه در برابر مخاطب از خود دفاع میکند. آنچه باعث میشود که «مافیا» چندان خود قضاوتگر نباشد، همین شرایط است. حرفها متناقض است. با هم نمیخواند. برخی خود را مظلوم جلوه میدهند و برخی خود را محق و این شرایطی است که ما باید به داوری بنشینیم و با همین داوری، همانند مهمانان این ضیافت از در سالن خارج شویم. مخاطب میتواند قضاوت کند؛ چون رازی برای او وجود ندارد. این برای دیگر شخصیتها میسر نیست.
چهارم موضوعیت «مافیا» همانند «بهمن» کماکان نوشتن و حذف است. در آنجا نویسنده در برابر کارگردان نمایش میایستد که چرا برای اجرا تن به حذف میدهد. در «مافیا» شرایط همان است؛ اما وضعیت اخلاقیتر است. موقعیتش انسانیتر است. در زمان خروج از مرز ایران و ترکیه، شهرام به دلیل نوشتههایش توقیف میشود و این در حالی است که دوستانش به اصرار او را به سفر آوردهاند، آنان میتوانستند حدس بزنند شهرام درگیر مشکل خواهد شد و از همه مهمتر در زمان توقیف شهرام، او را رها میکنند.
فروزند سیستم را به چالش میکشد. شاید این همان دلیلی است که او را به سکوتی طولانی سوق داده است. شاید او نیز در شرایط مشابه با نویسنده نمایش «بهمن» یا شاید شهرام «مافیا» قرار داشته است یا لمس کرده است. آنچه روی صحنه رخ میدهد وضعیت خطیرتر از «بهمن» است. در اینجا نویسنده به وادی قدم گذاشته است که سرنوشتش روشن نیست. فروزند گام بلندتری در نقد وضعیت موجود برداشته است و پردههای نمایش «بهمن» را هم از میان چشمان مخاطبش کنده است. کمی گفتار صریحتر از قبل است و این شرایط را برای قضاوت در ظاهر راحتش، مشکل میکند. نخست ما نمیدانیم شهرام چه نوشته است و چرا پیشتر دستگیر نشده است. دوم آنکه رابطه شخصیتها چندان روشن نیست، شرایط سنی آنان یکسان نیست و حتی موقعیت اجتماعیشان. اینها همه ابهام است، ابهامی که اثر را جذابتر میکند. جذابیتی که در نمایش رقم میخورد که مفهوم کنش دراماتیک نه یک بار و نه دو بار؛ بلکه بارها و بارها روی صحنه خلق میشود، آن هم در وانفسای انفعالهای دراماتیک.
اگر در واقعیت نمایش با هفت شخصیت منفعل همراه است، حقیقت اثر کنشگری است. «مافیا» نمونه خوبی تعادل میان فرم و محتواست، جایی که فرم آرام آرام خود تبدیل به محتوای اثر میشود. نمایشی درباره ذات انسان مدرن، در یک قالب مدرن؛ اثری بازنماینده ریا در یک میزانسن دولایه. نمایش زمانی به نقطه تطبیق نهایی فرم و محتوا میرسد که مخاطب را همانند شخصیتهای، پس از پایان یک وداع شبانه پرهیاهو، از روی صندلی میکند تا تشویق کنند و با تمام مصائب اجرا در سالن را به مقصد لایههای دوم خود ترک کنند. گویی ما نیز در این بازی شریکیم.
به یاد داشته باشیم در بازی مافیا در نهایت کسی کشته میشود، شاید این کشته عضو واقعی مافیا باشد و شاید هم بیگناهی در میان ما و باز به یاد داشته باشیم در بازی بازیگران «مافیا» این بیگناهان هستند که مدام کشته میشوند.
منبع: تسنیم
10