حمید هیراد: بیماری من قابل درمان نیست
حمید هیراد، خواننده گفت: از سال ۹۵ تاکنون تحت درمانم، اما ذات بیماری من قابل درمان نیست.
هیراد روز چهارشنبه در نشست خبری کنسرت مشترک خود با راغب راجع وضعیت سلامتی خود گفت: شروع بیماری من از سال ۹۵ بود. ذات بیماری من قابل درماننیست. این بیماری پستیها و بلندیهای خودش را دارد. در دورهای ارام است و در دورهای فوران میکند. در حال درمان هستم. اما چیزی نیست که درمانپذیر باشد، ولی عمر دست خداست.
وی افزود: چیزی مانند آلودگی هوا، آلودگی غذا، استرس و... روی این بیماری تاثیر میگذارد. از سال ۹۵ تاکنون در حال درمان بوده ام. هنوز هم تحت درمانم.
هیراد گفت: یک سری داروهایی باید استفاده کنم که هنوز آن را به دلایل شخصی شروع نکردهام. خیلی اقدامات در چند کشور انجام دادم اماهمیشهمانند کودکی کوچک باید مراقبش باشم که اتفاقی رخ ندهد.
این خواننده ادامه داد: در این مدت بالاترین چیزی که به من روحیه داده، شغلم بوده که اگر روزی آن را کنار بگذارم، شرایط بدی پیدا میکنم.
سرزنده باشی پسر؛درمان وشفا ازخدا واهل بیت (ع) است واگر مصلحت باشه درمان قطعی میشی،شوخیه مگه بزاری بری...
واقعا چقدربایداحمق باشی که برای آرزوی سلامتی یک هنرمندمردمی لایک منفی بزنی
والا از احمق هم بدترند به این اشخاص بی هویت گفت
این لایک منفی رو از کجات درآوردی؟ منفیها واسه ی اینه که شفای یک بیمار رو از اموات طلب می کنند.
ایاک نعبد و ایاک نستعین.
مسمع نقل مى كند: ما محضر امام صادق بوديم ، مقدارى انگور كه در اختيار ما بود، مى خورديم ،
گدایی آمد. امام مقداری انگور به ايشان داد. گدا گرفت و گفت :
سپاس آفريدگار جهانيان را كه به من روزى مرحمت كرد! خواست برود، امام فرمود: بايست ! (براى تشويق وى ) دو دست را پر از انگور نمود و به او داد. گدا گرفت و گفت : شكر خداى جهانيان را كه به من روزى عطا فرمود. امام فرمود: بايست و نرو! آنگاه از غلام پرسيد:
چقدر پول دارى ؟ غلام : تقريبا بيست درهم . فرمود: آنها را نيز به اين فقير بده ! سائل گرفت . باز زبان به سپاسگزارى گشود و گفت :
خدايا! تو را شكر گزارم ، پروردگارا اين نعمت از تو است و تو يكتا و بى همتايى . خواست برود، امام فرمود: نرو! سپس پيراهن خود را از تن بيرون آورد و به فقير داد و فرمود: بپوش ! گدا پوشيد و گفت :
خدا را سپاسگزارم كه به من لباس داد و پوشانيد.
سپس روى به امام كرد و گفت : خداوند به شما جزاى خير بدهد. جز اين دعا چيزى نگفت و برگشت و رفت . راوى مى گويد:
ما گمان كرديم كه اگر اين دفعه نيز به شكر و سپاسگزارى خدا مى پرداخت و امام را دعا نمى كرد، حضرت چيزى به او عنايت مى كرد و همچنان كمك ادامه مى يافت .
ولى چون گدا لحن خود را عوض كرد بجاى شكر خدا، امام را دعا نمود به اين جهت كمك ادامه پيدا نكرد و حضرت احسانش را قطع نمود .
بحار: ج 47، ص 42.
حمید حان فقط از خدا بخواه تا شفا بگیری
مبادا به اعراب توسل کنی که شک نکن در اینصورت مرگ بدی خواهی داشت
تا خدا هست دست به دامان هیچکس نشو مـَـرد..
کاش یکبار از نزدیک میدیدمت ❤
خدا می، شناختی به فرستادگانش که با نشانه از سوی خدا امده اند و کتاب معجزه احترام می گذاشتی. کتابهای ادعیه امامان معجزه اند و کسی نمی تواند مثل قافیه ان را بنویسد
نه اینکه دنبال فروید حدیث دزد بیفتی کع به خودت هم روانی افسرده بگه
ناشناس 8:39 حالا تو این گیر و ویر فروید چه کاره بوده!!!
امیدوارم سالهای سال سلامت باشی ، تو یک هنرمندی ،هنر با امید زندست مرد بزرگ
داغ مهر بر پیشانی مرحوم علیرضا اکبری ، به خاطر سجده بر خداوند متعال می باشد.
داغ روی پیشانی اکبری بخاطر سجده در مقابل پول و قدرت بوده
خدا که نیازی به سجده امثال اکبری و حزب اللهی ها نداره داداشم
انشالله که خدا سلامتیت رو بهت بر میگردونه، استقامت و اراده خصلت مردان بزرگه آقا حمید تو هم که بزرگی رفیق ما صدا تو تا نود سالگی می خوایم
با ثروت عظیمی که خداوند به شما ارزانی کرده است، ان شاءالله موفق به شکست این بیماری سخت خواهید شد.
هیراد خاک آستان شاه اعراب است ... قابل توجه آنکه سخت در خواب است.
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم.... دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم.
هیراد نمیرد او، که دلش زنده شد به عشق
حمید هیراد بیماری داره که داره باهاش دست وپنجه نرم میکنه و امیدش خداست. اونوقت طرف بجای آرزوی سلامتی خیلی بی ربط میگه جای سه تا داغ مهر اکبری جاسوس روی پیشونیش که جز ابزار جاسوسی بوده رو میگه به خدا سجده میکرده! اون یکی میگه به اعراب توسل نکنی ها آخه خدا قرآنش انگلیسیه پیامبرشم آمریکایی بوده!
کمر وزیر ارتباطات شکست...
خوب شغلتو کنار نزار
زرشک ، مرتیکه خودنما
درد بلات بر سر مسولین بی لیاقت
خداوند شفای عاجل عنایت فرماید انشاالله.....
الله شفاه.نمیدونم اگه قرار بود شفاه بده چرا درد میداد؟
تا با کمک به هم در درمان و نابودی دردها انسان تر شویم.
من از درمان و درد و وصل و هجران .... پسندم آنچه را جانان پسندد
شاه عرب همان کسی است که مولوی درباره او فرمود:
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان مطهر از دغل
در غزا بر پهلوانی دست یافت
زود شمشیری بر آورد و شتافت
...
افتخار هر نبی و هر ولی
...
در شجاعت شیر ربانیستی
در مروت خود که داند کیستی
در مروت ابر موسیی به تیه
کآمد از وی خوان و نان بیشبیه
ابرها گندم دهد کان را بجهد
پخته و شیرین کند مردم چو شهد
ابر موسی پر رحمت بر گشاد
پخته و شیرین بی زحمت بداد
از برای پختهخواران کرم
رحمتش افراخت در عالم علم
تا چهل سال آن وظیفه و آن عطا
...
ای علی که جمله عقل و دیدهای
شمهای واگو از آنچ دیدهای
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد
آب علمت خاک ما را پاک کرد
بازگو دانم که این اسرار هوست
زانک بی شمشیر کشتن کار اوست
صانع بی آلت و بی جارحه
واهب این هدیههای رابحه
صد هزاران می چشاند هوش را
که خبر نبود دو چشم و گوش را
باز گو ای باز عرش خوششکار
تا چه دیدی این زمان از کردگار
چشم تو ادراک غیب آموخته
چشمهای حاضران بر دوخته
آن یکی ماهی همیبیند عیان
وان یکی تاریک میبیند جهان
وان یکی سه ماه میبیند بهم
این سه کس بنشسته یک موضع نعم
چشم هر سه باز و گوش هر سه تیز
در تو آویزان و از من در گریز
سحر عین است این عجب لطف خفیست
بر تو نقش گرگ و بر من یوسفیست
عالم ار هجده هزارست و فزون
هر نظر را نیست این هجده زبون
راز بگشا ای علی مرتضی
ای پس سؤ القضا حسن القضا
یا تو واگو آنچ عقلت یافتست
یا بگویم آنچ برمن تافتست
...
ماه بی گفتن چو باشد رهنما
چون بگوید شد ضیا اندر ضیا
چون تو بابی آن مدینهٔ علم را
چون شعاعی آفتاب حلم را
باز باش ای باب بر جویای باب
تا رسد از تو قشور اندر لباب
باز باش ای باب رحمت تا ابد
بارگاه ما له کفوا احد