چهارمین زن تاریخ ساز کوهنوردی:
وام گرفتم و بیش از یک میلیارد هزینه کردم تا به اورست صعود کنم
افسانه حسامفرد که در سکوت خبری به بالاترین نقطه جهان رسید، میگوید یکمیلیارد تومان برای این صعود هزینه کرده است بدون اینکه فدراسیون یا وزارت ورزش حمایتش کنند.
«دیوانگی پوشیدن لباس سیمرغ است، چیزی که تو دیگر مجبور نیستی رفتارت را توجیه کنی.» دیوانگی؟ شاید دیوانگی باشد که یکمیلیارد تومان از جیب هزینه کنی، یک ماه روی برف و یخ بالا و پایین کنی تا به قله برسی، به اورست، به بام جهان، به ارتفاع ۸هزار و ۸۴۸متری. در بالاترین نقطه باشی ولی تا خودت فریاد نزنی، دیده نشوی. افسانه حسامیفرد روز ۲۴ اردیبهشت تصویر خودش را روی قله اورست ضبط کرد و تا زمانی که این تصویر را روی صفحه اینستاگرامش به اشتراک نگذاشت خبری از این اتفاق مهم منتشر نشد. همانطور که وقتی قله ۸هزار و ۱۶۳متری را فتح کرد، کسی ندید و نشنید. نهتنها او که در کوهنوردی، زنان دیگر هم دیده نمیشوند. بعد از صعود افسانه به اورست، نوشته بودند بعد از سال ۲۰۰۵ که لاله کشاورز و فرخنده صادق به اورست رفتند، دیگر زنی از ایران به اورست نرسید. ولی همین ۹سال پیش بود که پروانه کاظمی، اورست و لهوتسه را با هم صعود کرد. بعد از صعود حسامیفرد حتی فدراسیون کوهنوردی هم حاضر نشد خبری از این صعود روی سایت منتشر کند. این در حالی است که حسامیفرد رئیس هیأت کوهنوردی خراسان شمالی است.
*تا قبل از اینکه ویدئوی صعود به اورست را در صفحه اینستاگرامتان منتشر کنید، خبری از شما نبود. صعود به اورست از کجا شروع شد؟
*بعد از این صعود مصمم شدید به اورست بروید؟
دارم.
*هزینههای سفر با خودتان بود؟
بله، همه هزینهها را خودم دادم. نه اسپانسر داشتم و نه از فدراسیون و وزارت ورزش پولی گرفتم.
*خودتان نخواستید یا کمک نکردند؟
جذب اسپانسر در رشته کوهنوردی سخت است و این کار برای زنان سختتر. بعد از بازگشت از ماناسلو ۷-۶ ماه فرصت داشتم تا برای رفتن به اورست اسپانسر بگیرم ولی هر چه تلاش کردم به نتیجه نرسیدم. اما چون هدفم برای صعود جدی بود، خودم هزینهها را تامین کردم و هزینهها هم خیلی بالا بود.
*چقدر شد؟
بالای یک میلیارد تومان.
*چطور تامین کردید؟ مثل زندهیاد لیلا اسفندیاری خانه فروختید؟
زمین داشتم و میخواستم بفروشم ولی چون دیدند من به پول نیاز دارم میخواستند با قیمت کم بخرند و بهخاطر همین منصرف شدم. وام گرفتم و خودم هم پسانداز داشتم. وام هم یک هفته مانده به پایان سال آماده شد.
*روزهای قبل از صعود بیشتر باید روی تمرین و آمادگی بدنی و ذهنیتان تمرکز میکردید اما بهدنبال پول بودید. استرس نداشتید که وام ندهند؟
وقتی میخواهی وارد فضای ورزشی بشوی، فشارهای روانی سنگینی را باید تحمل کنی. به جای اینکه این فشار از روی من برداشته شود و تمرکزم بیشتر روی کارم باشد، بیشتر دغدغه هزینه، ویزا، ثبتنام و... را داشتم.
*چرا فدراسیون از شما حمایت نکرد؟
اردو داشتیم و در اردو گفتند که شما هنوز توان صعود به اورست را ندارید!
*بعد از صعود به شما و بقیه هیمالیانوردها روی سایت تبریک دستهجمعی گفتند.
دستشان درد نکند.
*از حضور در اورست بگویید. از روزی که به کمپ رسیدید و راهی قله شدید.
۲۲فروردین سفر از ایران شروع شد و ۲۴اردیبهشت به قله صعود کردم. صعود به اورست ۴۵ تا ۶۰ روز طول میکشد چون بدن نیاز به همهوایی دارد ولی بدن من خیلی زود به شرایط عادت کرد. در منطقه ایران صعودها تابستان انجام میشود اما در منطقه نپال صعودها را مهر یا فروردین و اردیبهشت انجام میدهند چون با گرم شدن هوا شکاف یخچالها باز میشود و احتمال ریزش هست. تا قبل از قله، یک کمپ پایه داریم و ۴کمپ اصلی. خیلیها از منطقه خومبو که کمپ پایه آنجاست وحشت دارند اما وقتی من به آنجا رسیدم بهخودم گفتم اینجا همانجایی بود که باید میآمدم. آنجا پر از تودههای بزرگ برف و یخ است و هر لحظه ممکن است ریزش کند اما برای من زیباترین و عجیبترین جایی بود که میدیدم و جاذبه زیادی داشت.
*پروسه همهواییتان چقدر طول کشید؟
۳-۲ نوبت به کمپ یک و دو رفتیم و آنجا خوابیدیم تا بدنهایمان عادت کند. دو بار هم به ارتفاع ۶هزار متری رفتم. ارتفاع ۶۵۰۰متر و ۷هزار متری را هم رفتم تا بدنم برای ارتفاع بالای ۸هزار متر آماده شود. ۴اردیبهشت که اعلام کردند هوا خوب است، صعود را انجام دادم و ساعت ۸و ۱۰دقیقه صبح روی قله بودم.
*اسم اورست خودش به تنهایی بزرگ است و استرس دارد. وارد منطقه که شدید، نترسیدید و نگران نشدید که نتوانید صعود کنید؟
برای خودم شعاری دارم و همیشه تکرارش میکنم و به دوستانم هم میگویم که در هر شرایطی رویاهایتان را دنبال کنید. در جامعه، ما زنان یاد نگرفتهایم که دنبال رویاهای خودمان باشیم. خانواده، کار و... جزو اولویتها هستند اما یک زن نباید خودش را فراموش کند و باید برای خودش زندگی شخصی و رؤیا داشته باشد و برای رسیدن به آنرؤیا تلاش کند و بجنگد. من از ۲۰سال پیش رؤیای رفتن به اورست را داشتم و وقتی هم که پا به منطقه گذاشتم به تنها چیزی که فکر میکردم رسیدن به آن بالا بود.
*وقتی رسیدید چه شد؟
حس خیلی خوبی داشتم. حس رسیدن، حس رهایی.
*چند دقیقه روی قله بودید؟
حدود ۱۲تا ۱۳دقیقه. به اندازهای که بتوانم یک ویدئو و چند عکس بگیرم. خیلی هوا سرد بود و نمیشد بیشتر ماند.
*بعد از این قرار است چه اتفاقی بیفتد؟
بعضی از کوهنوردها هدفشان صعودهای فنی است، بعضیها میخواهند به ۷قله مهم ۵قاره بروند و برای بعضیها هم مثل من صعودهای ۸هزار متری مهم است.
*ورود به باشگاه ۸هزارتاییها؟
برای ورود به این باشگاه باید به ۱۴قله صعود کنی. هزینهها بالاست. من چون با هزینه شخصی صعود میکنم در چند سال آینده شاید بتوانم به دو سه قله دیگر بروم. میخواستم اورست و لهوسته را با هم صعود کنم اما هزینه راکه اعلام کردند دیدم دیگر در توانم نیست و منصرف شدم.
*پزشک هم هستید. دو کار سخت را با هم انجام می دهید.
پزشک عمومی هستم و بهعنوان پزشک کوهستان هم کار میکنم. اگر عشق و علاقه باشد، سختیها کوچک میشوند.
*شما بجنوردی هستید. تصور این است که فقط آنهایی که در شهرهای بزرگ هستند کارهای بزرگ انجام میدهند.
قطعا تصور همین است. خیلیها نمیدانند بجنورد کجاست و چقدر ورزشکار دارد. بجنورد ورزشکار خوب زیاد دارد و من کوچکشان هستم.
فقط کلمه روان پریش برای این افراد به ذهنم میرسه
درود بر شما بانوی ورزشکار بجنوردی
خسته نباشی شیر زن به شما افتخار میکنم.
که چی بشه؟همون رو خرج کار خیر میکردی برای اون دنیات هم خوب بود
پیوسته سربلند و پر افتخار باشی!بهتر که صابون حکومت و اجزایش به جامه پاکت نخورده است.این خود یک توفیق بزرگ است.
من فکرمیکنم هزینه ازجایی برایش تامین شده چون درتصویری که منتشرشده بودپرچم سیدبهاءالدین رهبربهاییهارودستش گرفته بود