زن طلایی مچ اندازی ایران: به خاطر مشخص شدن قسمتی از آرنج مان این رشته را ممنوع کردند!/ مچ پسرهای فامیل را خواباندم!
اولین زن طلایی مچ اندازی ایران در آسیا گفت: مساله مربوط به نمایان شدن مقداری از مچ دست و بخش کوچکی از آرنج میشود. ماجرا از این قرار است که موقع مچاندازی باید یک مقدار از سر آستین دست بیاید پایین که سر دست دیده شود. یعنی مچ دست باید صاف باشد. به خاطر پوشیدگی سر دست از این ناحیه مشکل داشتیم. در آسیایی هم میگویند آرنج باید پیدا باشد. میگفتند لباس شما جلوی دید داور را میگیرد.

رویا مهبودی تبدیل به اولین زن ایرانی شد که در مسابقات مچاندازی قهرمانی آسیا موفق به کسب نشان طلا شد.
در حالی به این نشان ارزشمند رسید که با موانع زیادی مواجه بوده. از سختیهای راهاندازی رشته مچاندازی زنان و ممنوعیت عجیبی که در ابتدای دولت سیزدهم برای این رشته در سطح زنان وضع شد تا قرار نگرفتن نامش در لیست اعزامیها به مسابقات آسیایی. اما رویا مهبودی با وجود همه این سختیها مسیر موفقیت را به خوبی طی کرد و در فینال آسیا موفق شد رقیب دیرینهاش را شکست دهد و با آن ژست جذاب بعد از خواباندن مچ حریف عنوان قهرمانی را به دست آورد. رویا مهبودی در این مصاحبه با زبانی گرم و صمیمی و بیپیرایه پاسخ سوالات ما را داد که در ادامه میخوانید.
بیشتر بخوانید: نحوه مچاندازی رویا مهبودی در مسابقات قهرمانی آسیا
قرار بود بعد از انجام مسابقه کشوری امتیازبندی کنند برای انتخابی تیم ملی. قبلش یک مسابقه بود به نام مستریونیورس. من به دلیل شرایط خاصی که داشتم نتوانستم در این مسابقات شرکت کنم. زمانی که در مسابقات کشوری در هر دو دست مدال طلا کسب کردم، کمیته فنی امتیازات مسترز یونیورس را هم در امتیازات نهایی دخیل کرد. یعنی هر کس در این مسابقات شرکت میکرد میتوانست عضو تیم ملی شود. من اطلاعی نداشتم از این جریان. به ما گفتند بیایید برای اردوی تیم ملی. وقتی رفتیم آنجا فقط سه نفر را انتخاب کرده بودند. یعنی کسانی که رفته بودند مسترزیونیورس و گفتند فقط اینها میتوانند در آسیایی شرکت کنند. بقیه هرکس میخواهد در مسابقات شرکت کند خودش باید هزینه شرکت در مسابقات را بدهد! من مشکل پاسپورت داشتم و آن را حل کردم اما به من گفتند چون امتیازت کم است و در مسترز نبودی نمیتوانی باشی.
* بعد چه شد؟
* پس هزینه اعزام شما را فدراسیون داد؟
بله فدراسیون داد. دیگر قبول کردند با خودشان باشد.
از سال 95 تا الان 6 دوره برگزار شده که من فقط سال اول چون اطلاعی نداشتم و اطلاعرسانی نشده بود نتوانستم شرکت کنم. از دفعه بعد که شرکت کردم هم دست راست هم دست چپ توانستم مقام اول را به دست بیاورم.
حتی اجازه نمیدادند در باشگاه تمرین کنیم! میزم را برمیداشتم، میرفتم در پارک در شرایط بسیار سخت آنجا با بچهها تمرین میکردم
* چه شد به سمت این رشته کشیده شدید؟
من در راهنمایی هندبال کار میکردم. آنجا یک مربی داشتیم که گفت تو قدرت دست خیلی بالایی داری. میتوانی در رشتههای قدرتی شرکت کنی. مرا برای پرتاب وزنه و نیزه معرفی کرد. آنجا هم که رفتم مقام اول را به دست آوردم. ولی به خاطر شرایط زندگی نتوانستم آن رشتهها را ادامه دهم. تا اینکه در رسانهها دیدم مسابقات مچاندازی آقایان برگزار میشود. خیلی علاقهمند بودم. همیشه دوست داشتم در ایران برای خانمها هم باشد تا بتوانیم شرکت کنیم. باز هم با توکل و یاری خدا در ایران هم راه افتاد. البته شرایط سخت بود برای ما. اعزامی نداشت، اجازه نمیدادند در مسابقات آسیایی شرکت کنیم، به خاطر حجاب و این چیزها مسائلی وجود داشت ولی خدا را شکر در نهایت توانستیم موفق شویم به مسابقات آسیایی راه پیدا کنیم. سال اول به مسابقات آسیایی قزاقستان رفتیم که آنجا در دست راست سوم شدم و در دست چپ دوم شدم و توانستیم برای اولینبار ایران را در آسیا صاحب مدال کنیم. همین جور ادامه پیدا کرد و علاقهمند شدیم.
* مچاندازی در ذهن خیلیها یک رشته مردانه به حساب میآید. واکنشها به فعالیت و موفقیت شما در این رشته چطور بوده؟
تا الان کسی را ندیدم که مخالفتی داشته باشد. جز خانواده، غریبهها هم همین که میفهمند این رشته در ایران فعال است و من هم در این رشته موفقیت کسب کردم خیلی خوشحال میشوند. همیشه هم میخواستم و از خدا درخواست میکردم و یکی از آرزوهام این بود که این ورزش واقعا دیده شود. یک جورهایی مثل فوتبال که تلویزیون نشان میدهد و پوشش رسانهای قوی دارد، مچاندازی هم دیده شود. باز هم فکر میکنم خدا به یاری ما آمد و توانستیم این رشته را نمایان کنیم.
(باخنده) اتفاقا هم فامیلهای شوهری هم فامیلهای خودم دور هم که جمع میشویم خیلی دوست دارند با من مچ بیندازند. میگویند ما تا به حال با یک قهرمان مچ نینداختیم و خیلی دوست داریم این کار را کنیم (با خنده) یک بار در مهمانی بودیم آقاپسرهای فامیل که فکر کنم ده نفر بودند یکی یکی با من مچ انداختند و من مچ همهشان را خواباندم. با همسرم هم یکی، دو بار تمرین کردم، دستش آسیب دید و الان هر سری به او میگویم بیا با من تمرین کن، میگوید من دستم درد میکند و نمیآید. (با خنده)
* اوایل دولت جدید وزارت ورزش این رشته را برای زنان ممنوع کرد. مشکل چه بود؟
* مچاندازی که خیلی لباس پوشیدهای دارد.
پوشیده است ولی مساله مربوط به نمایان شدن مقداری از مچ دست و بخش کوچکی از آرنج میشود. ماجرا از این قرار است که موقع مچاندازی باید یک مقدار از سر آستین دست بیاید پایین که سر دست دیده شود. یعنی مچ دست باید صاف باشد. به خاطر پوشیدگی سر دست از این ناحیه مشکل داشتیم. در آسیایی هم میگویند آرنج باید پیدا باشد. میگفتند لباس شما جلوی دید داور را میگیرد. ولی با رایزنیهایی که شد خدا را شکر این مشکل حل شد. الان اوضاع خیلی بهتر شده. قبلا خیلی اذیت میکردند. مثلا یک خانمی بود به نام مرزوقی. میآمد بخشنامه را نسبت به بخشنامه فدراسیون جهانی و آسیایی تغییر میداد تا اذیت کند. مثلا برای خودش رده سنی درست میکرد در حالی که اصلا در جهانی این چیزها وجود نداشت. مثلا میگفت از 18 ساله تا 30 ساله مسابقه بدهند. بعد نمیگفت تکلیف ما که تمرین کرده بودیم چه میشود؟ خیلی اذیت شدیم ولی خدا را شکر حل شد. خانم دکتر شاه محمدی واقعا دلسوزانه دارد زحمت میکشد. از همین جا من خیلی تشکر میکنم از ایشان.
متاسفانه نه. هرکس میآید یکی، دو بار تمرین میکند و در کلاسهایش ثبتنام میکند و میبیند هزینهاش به چه شکلی است، نمیماند و میرود. مگر اینکه یکی مثل ما باشد که عشق و علاقهاش را داشته باشد که بتواند بماند. تا الان متاسفانه نه درآمدی داشتم از این راه نه کسی حمایتم کرده.
* فدراسیون بابت قهرمانی به شما پاداش داد؟
همین جور خفه خون بگیریم بزودی روی داعش را سفید خواهند کرد .
موفق باشی قهرمان
لطفاً حتمٱ مهاجرت کنی حتی کشورهایی اطراف زمان طلایی را از دست نده موفق باشی
منظور 300 هزار دلاره يا 200 هزار دلاره ..... يا فقط 300 دلار تنها كه از اون هم 200 دلار دادن؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مرحبا ايشون هم سريع از ايران فرار ميكنن
شما هم مجبور نیستید اینجا بمانید هر چه زودتر الفرار!
اصلا چه معنی داره زن بده مچ بندازه!! یعنی چه؟!
مگه میشه، مگه داریم؟به قول شاعر: زنان را بود بس همین یک هنر/ نشینند و زارند شیران نر!!