کریستین مهیر؛ ورزشکاری که رنج را رام کرد
اوایل بهار سال ۲۰۲۱ در شهر جیرونای اسپانیا، در میانه یکی دیگر از دورههای محدودیت رفت و آمد که برای جلوگیری از شیوع ویروس کرونا وضع شده است.
به شهروندان اجازه داده شده برای ورزش روزانه خانه را ترک کنند اما نمیتوانند از محدوده شهرداری محل سکونت خود دورتر بروند.
کریستین مهیر که تازه بازنشسته شده، مثل میلیونها نفر دیگر در سراسر جهان در تلاش برای مقابله با بطالت و بیحوصلگی دوران قرنطینه تصمیم گرفته به دویدن روی بیاورد.
او البته برای دوچرخهسواری هم بیرون میرود اما حوصلهاش از رکاب زدن «در محدوده اطراف خانهاش» سر رفته است.
چند دقیقه بعد از این که کفشهای ورزشیاش را میپوشد و از خانه بیرون میزند، تصمیم میگیرد به سمت دامنه کوههای پیرنه برود.
قصه او درست در همین لحظه وارد مسیری متفاوت میشود، وقتی با این تصمیم راه خود را از بیشتر کسانی که قرنطینه آنها را به سمت دویدن سوق داده، جدا میکند.
مهیر به جای تقلا و مبارزه، از لحظه لذت میبرد و وقتی مسیر حرکت سربالایی میشود و کوهستان او را به ادامه راه فرامیخواند، قدرتی آشنا در پاهایش حس میکند.
کریستین مهیر ۲۰ سال قبل، وقتی هنوز در کانادا اقامت داشت این نیرو را در پاهای خود حس کرده بود.
در سنین پایین به دوچرخهسواری در کوهستان علاقه زیادی داشت. خانهشان در مجاورت رشته کوههای آپالاش بود و مهیر به جای دو پا با دو چرخ از تپهها بالا میرفت.
اواسط دهه ۲۰۰۰ میلادی، از کانادا به آنسوی اقیانوس اطلس رفت و رشته ورزشیاش را تغییر داد. کریستین به اروپا مهاجرت کرد تا رشته دوچرخه سواری جاده را به شکل حرفهای دنبال کند.
مهیر بیش از ۱۰ سال به عنوان یک دوچرخهسوار حرفهای فعالیت کرد و در هر سه تور بزرگ دوچرخهسواری از جمله تور دو فرانس حضور یافت. او به عنوان دوچرخهسوار پشتیبان (دومستیک) در ترکیب تعدادی از تیمهای حاضر در تور دوچرخهسواری جهان - از جمله همین اواخر در تیم گرین اج (Green Edge) استرالیا - قرار گرفت و به عنوان یک دوچرخهسوار پشتیبان قابل اعتماد، شهرت زیادی کسب کرد.
وظیفه دوچرخهسوار پشتیبان این است که در خدمت سایرین باشد و به ستارههای تیم کمک کند تا در بهترین شرایط به خط پایان برسند.
مهیر نه تنها به بهترین شکل از پس این کار برمیآمد بلکه در عین حال از این گمنامی فروتنانه لذت هم میبرد. او ترجیح میداد به جای رکاب زدن برای خود، برای موفقیت تیمش رکاب بزند و به دنبال کسب افتخار نبود.
او میگوید: «دلم میخواست دوچرخهسوار پشتیبان باشم. فقط دوست داشتم جلوتر از بقیه رکاب بزنم، دوچرخهسوار سرعتی تیم را هدایت کنم و یا در سربالاییها تیم را جلو بکشم.»
کریستین موقع انجام ورزشهای استقامتی چنان در کارش غرق میشد که مکان و زمان پیرامونش را فراموش میکرد و در واقع از این حس لذت میبرد: «فکر نمیکنم که لزوما از واژه رنج خوشم نیاید. مردم میگویند، به مسابقات میروی و آنجا تمام روز فقط رنج میکشی، اما به نظرم تا حدی دچار سوءتفاهم هستند.»
«وقتی در مسیر دوچرخهسواری در حرکت و غرق در کارم هستم، در آن شرایط رنج بردن در واقع چیز خوبی نیست. آنجا نباید رنج کشید، بلکه باید اوضاع را تحت کنترل داشت . از بودن در آن شرایط لذت میبردم. وقتی تا این حد در کار خود غرق هستی، هر لحظهاش میتواند برایت اعتیادآور باشد، چون حسی فوقالعاده و باورنکردنی است. آنجا درست در هر لحظه حضور داری و همه تمرکزت فقط روی کاری است که در حال انجامش هستی.»
چند سال بعد، در یک روز گرم و آفتابی در اوایل سال ۲۰۲۴، مهیر دوباره به جای مورد علاقهاش بازگشته و جلوتر از یک گروه دونده در حال بالا رفتن از یک سربالایی است.
حین حرکت در چهرهاش نشانی از خستگی به چشم نمیخورد. کاملا آرام به نظر میرسد و اصلا مشخص نیست از دوندگانی که پشت سرش حرکت میکنند، چقدر کار کشیده است.
شاید همه چیز بسیار آشنا به نظر برسد اما یک مورد کاملا فرق کرده است و آن هم این که مهیر در حال هدایت تیم دوچرخهسواران جادهای نیست و پشت سر او گروهی دونده در حال بالا رفتن از تپههای جیرونا هستند.
مهیر از همان ابتدا وقتی در دوران محدودیتهای کرونا پا در مسیر دویدن گذاشت، میدانست نتیجهای بزرگ انتظارش را میکشد، این تجربه تازه در واقع از دل تجربیات گذشتهاش بیرون آمده بود.
او میگوید: «از همان لحظه اول از این که به خوبی در سربالاییها میدویدم، راضی بودم. آنهمه سال دچرخهسواری باعث شده بود در فعالیتهای ورزشی دیگری هم مهارت پیدا کنم. بالا رفتن از سربالایی فقط به قدرت نیاز دارد و من آن را در خودم داشتم.»
«آن موقع محدودیتهای رفتوآمد در اسپانیا بسیار شدید بود و وقتی برای اولین بار اجازه پیدا کردیم برای ورزش از خانه خارج شویم، باید در محدوده شهرداری محل سکونت خود باقی میماندیم. به این ترتیب دوچرخهسواری اصلا معنایی نداشت. اما گزینه بالا رفتن از تپهها وجود داشت.»
«با دویدن هم یک ورزش خوب انجام میدادی و هم حوصلهات از این که با دوچرخه فقط در محدوده اطراف خانهات چرخ بزنی سر نمیرفت. وقتی برای اولین بار برای دویدن از خانه بیرون رفتم، آیا واقعا فکر میکردم دوباره به یک ورزشکار حرفهای تبدیل شوم؟ احتمالا نه.»
«اما کاری که قلبم میگفت را انجام دادم. در آن رشد کردم و با تمام وجود به آن عشق ورزیدم. دوباره عاشق تمرین کردن شدم و … همه چیز دست به دست هم داد و به اینجا رسیدم.»
مهیر اعتراف میکند که در دوچرخهسواری چندان موفق نبودهاست.
اما تابستان ۲۰۲۳، تنها دو سال پس از این که اولین گامهای درست وحسابیاش را در فوق ماراتن برداشت، برنده مسابقه معتبر تیدیاس (TDS) در شامونی فرانسه شد.
«تیدیاس» رقابتی ۱۵۰ کیلومتری از کورمایر ایتالیا تا شامونی فرانسه است. این مسابقه از نیمهشب آغاز میشود و شرکتکنندگان در طول مسیر باید بیش از ۹ هزار متر کوهنوردی کنند. مسابقه تابستان گذشته در ماه ژوئن برگزار شد اما کوههای پوشیده از برف و دید کم برگزارکنندگان را وادار کرد که برای ایمنی دوندگان هشت کیلومتر به مسیر اضافه کنند.
این مسابقه همزمان با مسابقه دوی فوق استقامت مونبلان (UTMB) که شناختهشدهترین مسابقه دوی کوهستان در جهان است برگزار میشود و از نظر اعتبار تنها یک پله پایینتر از آن قرار دارد.
از آنجایی که بسیاری از همتایان مهیر بیش از یک دهه در این رقابتها حضور داشتهاند، پیروزی او در این مسابقه بسیاری را شوکه کرد.
مهیر حالا از تمرین با گروه دوندگان در تپههای جیرونا برگشته و در حال درست کردن قهوه است.
قرار است در رابطه با دوران فعالیتاش به عنوان دونده حرفهای با هم صحبت کنیم اما به جای آن بحثمان در مورد قهوه گل انداخته است.
قهوهای که دم کرده واقعا خوشمزه است. این بخشی از شخصیت مهیر را آشکار میکند که در واقع نقشی اساسی در رشد و شکوفایی او در رشته ورزشی جدیدش داشته است.
او عاشق تجربههای تازه است و به همین دلیل در اولین کافه از دو کافهای که به همراه همسرش در جیرونا باز کرده، مسئولیت درست کردن قهوه برای مشتریان را برعهده گرفته است و این کار را با دقتی خاص انجام میدهد. سال ۲۰۱۵ وقتی آنها این کسبوکار را راه انداختند او به طور حرفهای در رقابتهای دوچرخهسواری شرکت میکرد.
یک سال بعد، در ۳۱ سالگی دوچرخهسواری را کنار گذاشت؛ آن هم در ورزشی که تا چهل و چند سالگی میتوان همچنان در آن فعالیت داشت. با وجود داشتن یک قرارداد حرفهای پردرآمد یک ساله ، دل مشغولیهای تازه یعنی قهوه و کارآفرینی او را به سوی خود کشاند.
مهیر میگوید: «در دوچرخهسواری به جایی رسیدم که حس میکردم دارم تمام مدت در مسابقاتی مشخص شرکت میکنم و دیگر چیزی مرا به چالش نمیکشد. حس کردم دیگر جای رشد ندارم. اما کافهداری برایم بسیار تازه بود و در آن جای زیادی برای رشد و پیشرفت وجود داشت.»
او در ادامه میگوید: «فکر کنم این همان ایده آیین بوداییاست که میگوید بیشتر با ذهنیت یک کودک به زندگی نگاه کنیم. ذهن کودک مملو از کنجکاوی است و هنوز به آن تحمیل نشده از پس چه کارهایی برمیآید یا نمیآید. وقتی کودک هستیم در تصوراتمان به سفر به ماه فکر میکنیم. اما میدانی که بیشتر افراد در بزرگسالی احتمالا به سراغ انجام کارهای سادهتر میروند.»
«اما ذهنیت من اینگونه است که اول کمی سادهلوحانه با موضوع برخورد کنم و بعد دنبالش بروم. گاهی اوقات سادهلوحی به شما در برداشتن قدمهای اول کمک میکند و بعد حین حرکت، راه عبور از موانع پیش رویتان را پیدا خواهید کرد.»
اما مهیر در مسیر دوندگیاش تنها با یک مانع روبرو نبود.
اولین مشکل او مصدومیت بود. به لحاظ وضعیت قلبی عروقی، شرایط او برای تغییر رشته ورزشی فوقالعاده بود و ظرفیتی بالا برای جذب اکسیژن و اسید لاکتیک و همینطور تحمل درد داشت.
اما بدن مهبر برای فشاری که دوندگی در مقایسه با دوچرخهسواری روی گروهی متفاوت از ماهیچهها وارد میکند به اندازه کافی آماده نبود. تاثیر برخورد کف پا با زمین در این ورزش جدید چندین بار به مصدومیت او ختم شد.
او میگوید: «وقتی سراغ دویدن رفتم، بیشتر زندگیام ورزش استقامتی انجام داده بودم و توانایی هوازی که در آن به دست آورده بودم در دویدن به من کمک زیادی میکرد. اما از نظر عضلانی، اوضاع بسیار وحشتناک بود. اوایل بارها و بارها مصدوم شدم و خیلی طول کشید تا عضلاتم با دویدن سازگاری پیدا کنند. صادقانه بگویم، دوچرخهسواران چندان عضلانی نیستند.»
از سوی دیگر دویدن در مسیرهایی که شیب صعودی نداشتند برای او بسیار سخت بود.
مهیر که به عنوان کارآفرین یک برند پوشاک پایدار هم راه انداخته میگوید، موقع تمرین روی زمین صاف با تام آستن، شریکاش در این کسب و کار همیشه عقب میمانده و این در حالی است که تام هیچگونه سابقه ورزش حرفهای نداشته است:« روی زمین صاف همه میتوانستند از من جلو بزنند. باهم ۱۰ کیلومتر دویدیم و رکورد او ۴۰ ثانیه از من بهتر میشد. تام روی فرم بود اما قطعا بدن من از او آمادهتر است. با این حال او در زمین صاف من را سری جایم نشاند. آنجا فهمیدم که خیلی چیزها باید یاد بگیرم.»
و همانطور که انتظار میرود مهیر با تمام وجود در مسیر یادگیری قدم گذاشت: «تا جایی که میتوانستم در مورد این ورزش مطالعه کردم. کلی ویدئو در یوتیوب نگاه کردم و هر کاری از دستم برمیآمد انجام دادم. میخواستم تا جایی که امکان دارد در مورد ورزش جدیدم اطلاعات کسب کنم.»
مهیر دارد برای گرفتن مدرک مربیگری در این رشته درس میخواند. او متوجه شده با وجود تشابهات فیزیولوژیکی میان دوچرخه سواری و دو، این دو ورزش از نظر تاکتیکی چندان به هم شبیه نیستند.
مهیر در مورد مسابقات فوقماراتن میگوید: «روشهای زیرکانه زیادی برای بردن در مسابقات وجود ندارد. در واقع باید تا جایی که ممکن است روی فرم باشید. در مسابقه حاضر میشوید و استراتژی خود را در دویدن به اجرا میگذارید. این اساس فوق ماراتن است.»
«در این ورزش پایین آمدن از سرازیریها کمی سخت تر است و ممکن است نیاز باشد به خودت کمی فشار بیاوری. مثل دوچرخهسواری نیست که بتوانی تمام روز در این موقعیت روی زین بنشینید.»
در فوق ماراتن شاید برای بردن روشهای زیرکانه چندانی وجود نداشته باشد اما سادهلوحی بچهگانه میتواند در موفقیت نقشی اساسی ایفا کند.
مهیر میگوید:«اولین مسابقه بزرگی که در آن شرکت کردم، دوی ۵۰ کیلومتر بود. یادم میآید با خودم فکر میکردم ۵۰ کیلومتر خواهم دوید. این کار یک دیوانگی به نظر میرسید. اما بعد مسافت ۱۵۰ کیلومتری در کوهستان را دویدم که واقعا دیوانهوار به نظر میرسید. برای بسیاری از مردم طی کردن این مسافت حتی روی دوچرخه هم کار بسیار بزرگی است.»
«برای پیروزی دوچرخهسواری نمیکردم. بنابراین قهرمانی در شامونی قطعا نقطه عطف دوران ورزشی من است. قهرمانی … برایم مثل یک رویا بود.»