رحیمی: برای حضور در المپیک باید هزار روز تُن ماهی بخورید!/ تحمل تمرینات خادم طاقت زیادی میخواهد
حسن رحیمی در گفتوگو با برنامه «نیمکت داغ» رادیو ایران صحبتهایی بر زبان آورد که خواندن آن خالی از لطف نیست.
* اگر در یک جمله بخواهی از خودت و زندگی و ورزشت در سال 95 بگویی چه میگویی؟
بزرگترین اتفاقی که در سال 95 برای من افتاد المپیک و مدال برنزی بود که گرفتم. بعد از 15 سال تلاش و زحمتی که کشیدم توانستم مزدم را بگیرم اگر چه میتوانستم طلا بگیرم.
*یعنی رسیدن به برنز 15 سال طول کشید؟
من در المپیک قبلی هم حضور داشتم ولی مدال نگرفتم . تمام هدف یک ورزشکار این است که مدال المپیک را کسب کند. چه خوب میشد طلا میگرفتم ولی نشد. متاسفانه روی اشتباهی که خودم انجام دادم نتوانستم و مدالم به برنز تبدیل شد. خدا را شاکرم و به نظرم بزرگترین اتفاق سال 95 بود.
*15 سال قبل از کجا کشتی را شروع کردید؟
از منطقه 18 باشگاه آسیا در یافت آباد.
*پیش زمینهای در خانواده داشتی؟
بله برادرم کشتی کار و در همان باشگاه فعالیت میکرد و من را به آن باشگاه برد و در آن موقع در رده نونهالان بودم .
*چند سالت بود؟
تقریبا 12 یا 13 سالم. کشتی را شروع کردم و با استعدادی که داشتم خیلی زود خودم را در این رشته نشان دادم و توانستم در کشتی حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشم.
*خیلی از بچههای جنوب شهر سمت فوتبال می روند تو سمت فوتبال نرفتی؟
نه من اصلا سمت فوتبال نرفتم چون کشتی را از بچگی خیلی دوست داشتم. فکر کنم اکثر بچههای جنوب شهر به دنبال ورزشی هستند که زیاد خرج نداشته باشد و کشتی یکی از همین ورزشهاست که خرج کمتری دارد.
*یعنی یک جفت کفش داشته باشی.
دقیقا، من همان یک جفت کفش را هم نداشتم.بعد متوجه شدم برای مسابقات باید کفش کشتی و دوبنده داشته باشی. با برادرم رفتیم و یک دوبنده و یک جفت کفش کشتی خریدم. هنوز اولین کفشم را دارم.
*سالم است یا چیزی از آن نمانده؟
نه پاره شده ولی گوشه انبار آن را نگه داشتهام.
*تلاش کردی تا برسی به سطح اول کشور، قاره، جهان و المپیک؛ ا ین پلهها را چگونه طی کردی؟
رده سنی نوجوانان وزن 42 کیلو نایب قهرمان کشور شدم که کادر فنی تیم به من گفت تو خیلی استعداد داری و نباید کشتی را رها کنی و اگر دنبال رشته دیگری نروی میتوانی بهترین نتیجه را در کشتی بگیری. من هم حرف مربی را گوش کردم با حمایت خانواده و برادرم توانستم به تیم ملی جوانان بروم و مدال طلای جوانان جهان را کسب کنم و یک سال هم نقره گرفتم و به تیم ملی بزرگسالان دعوت شدم. دیگر یواش یواش کار اصلیام در رده بزرگسالان شروع شد. در مسابقات آسیایی برنز گرفتم و دو سال هم مسابقات جهانی شرکت کردم ولی مدال نگرفتم چون تجربه نداشتم.
*المپیک 2008 هم می توانستی باشی ولی نبودی.
بله من در جام تختی دوم شده بودم و تقی داداشی اول شد و عباس دباغی سوم شده بود. داداشی را کنار گذاشتند چون نفر دوم بود و من باید اعزام می شدم اما کادر فنی گفت من خیلی جوان هستم و کم تجربه. این شد که عباس دباغی رفت.
*ناراحت نشدی و افسوس نخوردی؟
نه تصمیم کادر فنی بود و باید اطاعت می کردم.
*درست ولی ناراحتی در وجود آدم هست.
اینکه به چه دلیل من را کنار گذاشتند را همه میدانستند و نباید برای موضوعی که گذشته خودم را ناراحت میکردم. اگر من به المپیک میرفتم شاید میباختم و حذف میشدم یا نتیجه خیلی خوبی میگرفتم و برای من تجربه میشد. به هرحال من به کار خودم ادامه دادم.
*دلسرد هم نشدی؟
نه دفعه بعد انتخابی تیم ملی اول و به مسابقات جهانی دانمارک اعزام شدم.
*آن موقع چون میگفتند پدر رقیبت مربی بود این اتفاق افتاد...
نه اصلا اینطور نبود. من دنبال حاشیه نیستم و نمیخواهم بگویم پدرش باعث این اتفاق شد. دباغی کشتیگیر خوب و رقیب من بود. در خانه کشتی با او انتخابی دادم با اینکه من قهرمان انتخابی تیم ملی شده بودم و دباغی کشتی نگرفته بود. به جز اینها من قهرمان جهان و قهرمان جام تختی هم شده بودم ولی به خاطر اینکه تجربه او از من بیشتر بود و مسابقات جوانان جهان هم جلوتر از من رفته بود به ایشان بها دادند.
*تفاوت المپیک لندن و ریو چه بود؟
جو المپیک لندن مرا گرفته بود. جو و آن شرایطی که در دهکده حاکم بود خیلی دشوار بود. واقعا از لحاظ روحی و روانی نتوانستم خودم را جمع کنم به قول کشتیگیرها پاشیدم و نتیجه را به حریف هندی واگذار کردم ولی با سعی و تلاش سال بعد همان حریف را در فینال مسابقات جهانی شکست دادم و باور کردم که تجربه المپیک 2012 خیلی خوب بود.
*قبل از المپیک لندن گفته بودی کشتیگیرهایی که در المپیک قبلی شرکت کرده اند حال و هوای المپیک را به تو گفتهاند.
بله با رضا یزدانی که المپیک قبلی هم بود و نتیجه خوبی نگرفته بود صحبت کردم و مرا راهنمایی کرد ولی من فقط تایید میکردم چون المپیک را حس نکرده و ندیده بودم. این شد که در المپیک با اشتباهات فنی به کشتیگیر هندی باختم.
*و در ریو؟
وقتی رفتیم داخل دهکده دیگر حال و هوا و جو آنجا مرا نگرفت چون تجربه داشتم برایم طبیعی بود. اگر مقابل کشتیگیر ژاپنی اشتباه نمیکردم به فینال میرفتم و اطمینان داشتم که حریف گرجی را هم میبرم. به هر حال من شناختی از حریف ژاپنی نداشتم و آنالیزش نکرده بودم.
*غافلگیر شده بودی.
دقیقا غافلگیر شدم ولی خودم را جمع و جور کردم برای برنز و حریف کوبایی که در یک وزن بالاتر نفر سوم جهان شده بود را در یک کشتی خیلی سخت بردم، یعنی پر استرسترین مسابقه من بود و از پس آن برآمدم.
*در المپیک ریو خیلیها اعتقاد داشتند که اگر آن اتفاق نمیافتاد و غافلگیر نشده بودی مدال طلا را کسب میکردی.
دقیقا همینطور است. به قول حریف گرجی من که گفته بود خیلی چیزها دست به دست هم میدهند تا یک کشتی گیر قهرمان المپیک شود؛ یکی از آنها شانس است. اگر بدشانسی نیاورده بودم طلا برای من بود ولی همین که دست خالی برنگشتم راضیام. واقعا تجربه تلخی بود.
*میگویند تمرینات آقای خادم خیلی پرفشار و سخت است.
واقعا برای طاقت آوردن زیر این تمرینات باید خیلی خیلی و دقیق باشید که بتوانید طاقت بیاورید.
*در روز چقدر تمرین میکنید؟
دو، سه ساعت صبح و دو، سه ساعت هم بعد از ظهر.
*چند وقت برای برنز تلاش کردی در فاصله قبل از المپیک؟
من از مسابقات جهانی لاس وگاس آمدم. دو ماه بعد به اردو آمدیم که هشت ماه مانده بود به المپیک و خیلی تمرینات پر فشار یعنی بر پایه استقامت کار می کردیم و هر اردو سنگینتر از اردوی قبل بود. ما در هر دوره از اردوها 15 روز اردو بودیم و 3 روز استراحت داشتیم. همین طور تا المپیک رفتیم.
*خانواده و دوستان را در این مدت کم میدیدی؟
کشتی رشتهای است دشوار و سخت یعنی باید ریاضت بکشید. خانواده را نمیبینید، تفریح ندارید، هزار روز باید تن ماهی بخورید، همان اصطلاح خودمان یعنی تا المپیک باید خواب خوب فکر خوب و تغذیه خوب داشته باشی. فقط و فقط فکر و ذکرت باید خواب خوب، غذای خوب و تمرین خوب باشد.
*تن ماهیاش چه بود؟
تن ماهی برمیگردد به همان سه چیزی که گفتم (غذای خوب، استراحت خوب، تغذیه خوب). ما فقط میتوانیم چند نوع غذا بخوریم، نمیتوانیم هرچه که دلمان خواست بخوریم مثلا املت یا غذاهای چرب، پس میرسیم به همان تن ماهی؛ یک غذای خشک و رژیمی تا المپیک.
رژیم غذایی را بعد از المپیک ادامه دادی؟
بله ما تا وقتی که کشتی میگیریم باید اینها را رعایت کنیم.
*تا حالا نشده یواشکی و قایمکی توی استراحت دو سه روزه پیتزا بخوری؟
من تا به حال پیتزا نخوردهام.
*پیتزا تا حالا نخوردی کلا؟
اصلا یادم نمیآید آخرین باری که پیتزا خوردم کی بود.
*دوست نداری یا به خاطر ورزش؟
من عاشق پیتزا هستم اما به خاطر ورزش نمیخورم. میدانم اگر یک وعده بخورم از آن مقید بودن در میآیم یعنی از حرفهای بودنم وگرنه با یک وعده پیتزا خوردن هیچ اتفاقی نمیافتد.
*مجردی؟
بله مجردم.
*خیلی فکر و مکث کردی...
نه قرار بود یک اتفاقی بیفتد که نشد.
*شاید یکی از دلایل اینکه مجرد هستی فشار تمرینات و اردو بودن ها باشد، درست است؟
دقیقا تا وقتی که من کشتی میگیرم فکر چیز دیگری را نمیتوانم بکنم. من از درسم هم افتادم چند وقت است اصلا دانشگاه نرفتهام. یعنی از امتحاناتم عقب افتادم. تا آنجا که بتوانم کنار ورزشم درسم را میخوانم نه اینکه کنار درسم ورزش را.
*درس را تا کجا ادامه دادی؟
دانشجوی رشته تربیت بدنی هستم مقطع کارشناسی دانشگاه یادگار امام.
*ترم چندی؟
ترم چهارم هستم یکی دو ترم مانده است.
*30 واحد پاس کرده ای؟!
بیشتر.
*32 تا؟
نه 45 واحد پاس کردم ولی واقعا سخت است.
*نمره دادند یا پاس کردی؟
نه بار علمیاش برایم کم بوده ولی تا آنجا که توانستم سعی کردم درسم را ادامه دهم. واقعا برایم سخت است چون نمی توانیم از اردو بیرون بیاییم. صبح که تمرین میکنیم فقط باید استراحت کنیم که بدنمان ریکاوری شود برای بعدازظهر.
*بار علمی دانشگاه کم است یا بار علمی درسهایی که پاس کردی؟
نه بار علمیاش برای خودم کم بود.
*یعنی نمره دادن رفتی بالا؟
نه من همه را امتحان دادم.
*امتحان که ما هم میدهیم مهم قبولی است.
امتحان دادم ولی آن قدری که باید در کلاس میبودم حاضر نشدم. واقعا من سرکلاس نرفتم. به خاطر این موضوع میگویم که بار علمی برایم کم بوده است.
*فکر می کنی 6 یا 7ساله درست را تمام کنی یا نه؟
دارم درسم را ادامه میدهم، شاید یک یا دوسال دیگر کشتی بگیرم. هر وقت تمام شد باید درسم را ادامه بدهم.
الان چند سالت است؟
* 26
*فکر میکنی تا چه زمانی بدنت جواب بدهد؟
فکر میکنم تا 30 سالگی، المپیک 2020 بتوانم کشتی بگیرم به امید خدا.
*میگویند کم میخندی.
نمیدانم.
*درست میگویند؟
فکر کنم درست میگویند.
*چرا؟
نمیدانم باید یک اتفاقی بیفتد که آدم بخندد.
*یعنی اطرافیانت از تو حساب میبرند به خاطر اینکه کم میخندی؟
اصلا اینجوری نیست. فقط شما نیستید، چند نفر دیگر هم (این موضوع را) به من گفتند. باید حرف خندهداری باشد تا من بخندم یا اتفاق خاصی بیفتد. آدم کم حرف و کم رویی هستم و زیاد اهل خندیدن نیستم. احتمال میدهم که این از فشار بیش از حد کشتی باشد چون کلا در اردوی تیم ملی هستیم و زیاد بیرون نمی رویم. بیشتر داخل اتاق هستم و مطالعه میکنم، کتاب میخوانم، فیلم نگاه میکنم. زیاد تفریح نداریم. قبلا در رده جوانان که بودم تئاتر میرفتیم، سینما میرفتیم که از آن فضای خانه کشتی در بیایم ولی الان در رده بزرگسالان مشکلات فدراسیون هست از بی پولی گرفته تا خیلی از مسائل دیگر که بخواهیم بخندیم.
*الان فضای مجازی آمده جای اینها را گرفته، شما اهلش هستید؟
دقیقا، نه زیاد اهلش نیستم. مدتی قبل از المپیک بودم به خاطر المپیک آن را حذف کردم. دیدم به دردم نمی خورد به این نتیجه رسیدم که نداشته باشم بهتر است، راحت تر میتوانم در کارم تمرکز کنم.
*به غیر از جایزههایی که برای نفرات اول تا سوم در نظر گرفته بودند فرد خاصی بوده که به تو وعده ای داده باشد مثلا استاندار یا فرماندار؟
بله استاندار ما قبل از رفتن وعده داد. جایزه ای حالا نمیگویم کوچک یا بزرگ اندازه بیست، سی میلیون بود که عملی شد. آقای لاریجانی هم بعد از المپیک به طلایی ها 60 عدد سکه، نقره 8 عدد سکه ،برنز 5 عدد سکه داد. در کل ورزش های مدال آور ما مظلوم واقع شدند. مخصوصا کشتی که همیشه مدال آور بوده، کمترین توجه روی مسابقات کشتی بوده و بقیه رشتههای انفرادی مثل وزنهبرداری، تکواندو و غیره ولی ورزشهای گروهی شرایط خوبی دارند مثل والیبال، فوتبال. قراردادهای آنچنانی میبندند و حقشان هم هست و باید بگیرند. چون واقعا زحمت میکشند من میگویم چرا کشتی نگیرد؟ نمیدانم چه اتفاقاتی می افتد که اینگونه میشود.
***
اسامی میهمان برنامه نیمکت داغ که هر روز ساعت 16 از رادیو ایران پخش میشود به شرح زیر است:
29 اسفند: مهسا جاور
30 اسفند: علیرضا فغانی
اول فروردین: مجتبی عابدینی
2 فروردین: فریده شجاعی
3 فروردین: الهه احمدی
5 فروردین: احسان حدادی
6 فروردین: حسن یزدانی
7 فروردین: سهراب مرادی
8 فروردین: فرزان عاشورزاده
9 فروردین: کمیل قاسمی
10 فروردین: حمیدرضا قلیپور
12 فروردین: مستند گلبارنژاد
13 فروردین: کیمیا علیزاده
منبع: تسنیم
10