مولانا رسما افغانی شد!
روزنامه گاردین در گزارشی مولانا را شاعری اهل افغانستان دانست.
به گزارش سایت خبر فوری علیرضا رحیمی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در کنال تلگرامی خود از افغانستانی شدن مولانا شاعر ایرانی در گزارش روزنامه گاردین خبر داد.
وی در کنال تلگرامی خود نوشت:
خبر کوتاه بود و ظاهرا باعث فخر ملی
گاردین ۵۰ کتاب برتر تاریخ دنیا را معرفی کرد که در این بین بوستان سعدی و مثنوی مولوی در رتبه ۱۳ و ۱۴ قرار دارد.
بنا داشتم در کانال خبر بالا را منعکس کنم اما از صحتش مطمئن نبودم چون کلی بود و بدون تاریخ یا لینک. از دوست خوش ذوقی سئوال کردم گاردین و خبر مربوط را پیدا کرد.
باکمی دقت در گزارش و اسامی، بیشتر از فخر و غرور غصه سنگینی همراه با تحیر وجودم را گرفت.مولانا را از افغانستان معرفی کرده بود همچنانکه سعدی را از ایران و سلمان رشدی را از هند.
گاردین از مطبوعات معتبر و حرفه ای است اما آنقدر سکوت و خاموشی بخش فرهنگ و روابط خارجی ما طولانی شده که مستندات افغانی بودن مولانا بر ایرانی بودنش غالب آمده و گزارش گاردین هم نشانی است که متاسفانه این غلبه جعل و منتسب سازی مفاخر فرهنگی، فراگیر نیز شده است.
اگر چه دولت ترکیه هم بدلیل وجود مرقد مولانا در قونیه و زندگی وی در آن دیار مدعی ترک بودن مولانا ست و اقدامات وسیعی را پیگیری میکند اما تلاش افغانها چشمگیرتر امده و افغانی بودن مولانا ظاهراً درحال رواج است.
آیا بخش فرهنگی دولت افغانستان در سطح بین الملل در معرفی مولانا آنقدر قوی عمل کرده که در این ماجرا عقب مانده ایم یا غفلت مسئولان و متولیان بخش فرهنگی کشورمان (بویژه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی) چنین جعل و خبطی را کمک کرده است؟
دلیلش هرچه باشد همین گزارشهای مندرج در نشریات معتبر دنیا بخشی از باور جهانیان را شکل خواهد داد و تغییر این باور کاری است بس عظیم و طاقت فرسا هرچند همه مستندات هم در دستان باکفایت شما باشد.
هنوز هم متولیان رسمی بخش فرهنگ و روابط خارجی در این مورد ساکتند.
از ارسال یادداشت رسمی توسط وزارت امورخارجه تا برگزاری نشستهای تخصصی در مراجع رسمی و دانشگاههای اروپا و آمریکا توسط بخشهای فرهنگی و دانشگاهی ما تا نشر آثار ویژه در اثبات و معرفی حقیقت موضوع همگی از اقداماتی است که
شدنی است و انجام آن نیازمند بیداری و باور مسئولین و متولیان بخش فرهنگ و روابط خارجی ما میباشد.
بیم آن میرود که چند صباح دیگر نسل جوان ما باورمندانه در اصالت مفاخر تاریخی و ملی ایران شبهه کنند و کشف حقیقت برای آنها هم دشوار آید و گران.
البته بنا به وظیفه قانونی و ملی از مسئولین مربوط اقدامات انجام شده در این خصوص و علت سکوت انها را خواهیم خواست اما دردآور است که ببینیم در فضای سیاست زده مدیریتی گاهی تاریخ و فرهنگ کشورمان به یغما و گروگان میرود.
لینک گزارش روزنامه گاردین
https://www.theguardian.com/world/2002/may/08/books.booksnews
28
تعارض کسب هویت ملی از مفاخر جهان بشریت. مشکل ایرانی گرا ها هم پان ترک ها و بقیه ملیگرایی و قوم گرایی ها است. افغانستانی امروز ملیت جدا از ایران است. این تخم تفرقه استعمار و ولدهای ناخلفش همچون یونسکو دنبال میکنند. هر کسی میتواند به هر مفاخر بشری افتخار یا دلبستگی کند. زادگاه یا محل زندگی و دفن این مفاخر دلیل نمیشود که سالها بعد انها به نام خود ثبت کند. افغانستان و ایران و رتکیه و جمهوری آذربایجان.. اگر عرضه دارند همچون این مفاخر را تربیت و تحمل کنند. وقتی میلیون نخبه از این کشور فرار میکنند این چه افتخاریست؟